eitaa logo
برنامه تهذیبی حوزه علمیه روحیه
72 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
763 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شماره 8 🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» بهداشت اخلاق / قسمت سوم🌷 3.. مهاجرت و فرار از محیطهای آلوده برای اصلاح محیطهای آلوده و فاسد حداکثر کوشش را باید به خرج داد؛ ولی اگر به عللی اصلاح محیط امکان نداشته باشد و بیم آن رود که ماندن در آن محیط موجب آلودگی گردد و محیط سالمتری که امکان مهاجرت به آن هست وجود داشته باشد، چاره ای جز «مهاجرت» نیست. نظیر این موضوع نیز در بیماریهای جسمانی دیده می شود که افرادی که به سلامت خود علاقه مندند، در چنان شرایطی از محیط آلوده فوراً مهاجرت می کنند. مسأله «مهاجرت» در اسلام اهمیت خاصی دارد و جالب این است که پایه نخستین تاریخ اسلام را تشکیل می دهد. مهاجرت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه جز فرار از یک محیط آلوده و نامساعد به یک محیط مساعدتر برای نشر ایمان و فضیلت، نبود. مهاجرت گروهی از مسلمانان راستین، از مکه به سرزمین حبشه، طبق فرمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز نمونه دیگری از این موضوع بود. مهاجرین صدر اسلام امتیاز و اهمیت فوق العاده ای در تاریخ اسلام دارند و آیات متعددی در قرآن درباره آنان دیده می شود، احادیث متعددی در زمینه مهاجرت از نقاط آلوده به گناه و شرک، به نقاط سالم وارد شده که اهمیت موضوع را روشن می سازد. در تفسیر «مجمع البیان» در ذیل آیه «وَمَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْارْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَسَعَهً-(سوره نساء، آیه 100)» کسی که در راه خدا هجرت کند، جاهای امن فراوان و گسترده ای در زمین می یابد. از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده: «مَنْ فَرَّ بِدِینِهِ مِنْ ارْضٍ الی ارْضٍ وَانْ کانَ شِبْراً مِنَ الْارْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّهَ وَکانَ رَفِیقَ ابْراهِیمَ وَمُحَمَّدٍ»(مجلسی، بحار الانوار 19/ 31) کسی که برای آیین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر- اگرچه به اندازه یک وجب از زمین باشد- مهاجرت کند، مستحقّ بهشت می گردد و همنشین ابراهیم و محمد (دو پیامبر بزرگ مهاجر) خواهد بود. تأکید مطلب از جمله «وَانْ کانَ شِبْراً؛ اگرچه به اندازه یک وجب باشد» روشن می شود، و رفاقت و مصاحبت با این دو پیغمبر عظیم الشأن بواسطه این است که هر دو اقدام به هجرت فرمودند، ابراهیم علیه السلام از بابِل که مرکز بت پرستان و نمرودیان بود آهنگ شام و فلسطین کرد، و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه. در تفسیر علیّ بن ابراهیم در ذیل آیه «یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا انَّ ارْضِی واسِعَهٌ فَایّایَ فَاعْبُدُونِ)(سوره عنکبوت( 29) آیه 56)» ای بندگان من که ایمان آورده اید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید. از امام عسکری علیه السلام نقل می کند: «لا تُطِیعُوا اهْلَ الْفِسْقِ مِنَ الْمُلُوکِ فَانْ خِفْتُمُوهُمْ انْ یَفْتِنُوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ فَانَّ ارْضِی واسِعَهٌ» از زمامداران گنه کار پیروی نکنید و اگر می ترسید شما را از آیین پاکتان منحرف سازند (مهاجرت کنید) زیرا زمین من وسیع و گشاده است. عدم شرکت در مجالس معصیت و گناه که در دستورات اسلام وارد شده و عدم خلوت با اجنبیّه و امثال اینها نیز یک نوع مهاجرت کوتاه از منطقه معصیت و لغزشگاه و خطر محسوب می گردد و مسلماً برای جلوگیری از سرایت مفاسد اخلاقی و آلوده نشدن به گناه می باشد. 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.com
شماره 9 🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» اصول چهارگانه اخلاق از نظر قدما / قسمت اول🌷 اصول اخلاق از نظر قدما نخست باید دورنمایی از اصول علم اخلاق از دریچه افکار بزرگان این فن را از نظر بگذرانیم و مسیر بحثهای آنها بطور اجمال در این علم مورد دقت و بررسی قرار گیرد. علمای اخلاق، اصول فضایل اخلاقی را در چهار اصل خلاصه کرده اند: 1- حکمت. 2- عفت. 3- شجاعت. 4- عدالت. آنها معتقدند هریک از این چهار اصل حد وسطی است در میان افراط و تفریط قوای نفسانی و غرایز، و به این ترتیب رذائل اخلاقی در دو طرف آنها قرار دارند و لذا در برابر هر فضیلتی دو صفت رذیله ذکر کرده اند به این ترتیب: 1- حکمت که عبارت است از اعتدال در تشخیص و درک واقعیات آنچنان که هست؛ و در مقابل آن در طرف افراط «جربزه ودهاء» یعنی فعالیت بیش از اندازه قوه ادراک و تکیه بر احتمالات و تشکیکات کردن و عدم ثبات بر نظریات صحیح، و در طرف تفریط «بلاهت» و کودنی است. 2- عفت که عبارت است از اعتدال در اعمال شهوات و بهره برداری صحیح از امیال و غرایز؛ و نقطه مقابل آن در طرف افراط «حرص و شره»، و در طرف تفریط «خمود» است. 3- شجاعت که عبارت است از اعتدال در قوه غضب و ترسیدن از آنچه باید ترسید و نترسیدن از آنچه نباید ترسید؛ و نقطه مقابل آن در طرف افراط «تهوّر» و بی باکی، و در طرف تفریط «جُبن» و ترس است. 4- عدالت که عبارت است از پیروی نیروی شهوت و غضب از نیروی عقل و کنترل صحیح آنها در راه اصلاح و سعادت؛ و نقطه مقابل آن در طرف افراط «ظلم»، و در طرف تفریط «انظلام و تحمل ظلم» است. آنها از یک نظر رذایل اخلاقی را غیر متناهی دانسته در حالی که فضائل اخلاقی که حد وسط و نقطه اعتدال است یک مرحله بیشتر ندارد و لذا آن را تشبیه به مرکز دایره که یک نقطه بیشتر نیست و رذائل را تشبیه به نقاط نامتناهی که در اطراف دایره فرض می شوند نموده اند. گاهی نیز آن را تشبیه به خط مستقیم در میان دو نقطه کرده اند که همواره یکی است، در حالی که خطوط کج و منحنی در میان دو نقطه بی نهایت می باشد. از محقق طوسی، خواجه نصیرالدین و جمعی دیگر از محققان نقل شده که منظور از «صراط» که وصف آن در اخبار آمده: «ادَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَاحَدُّ مِنَ السَّیْفِ (مجلسی، بحار الانوار 73/ 270.)؛ از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر، همین «اعتدال اخلاقی» است. بعضی دیگر از بزرگان علم اخلاق این موضوع را چنین تفسیر کرده اند که: چون وضع جهان دیگر در حقیقت تجسمی از وضع این جهان می باشد ممکن است آن «صراط» تجسمی از همین اعتدال ملکات اخلاقی در این دنیا بوده باشد. (اقتباس از کتاب: زندگی در پرتو اخلاق/ تالیف آیت الله مکارم شیرازی ص 47) ادامه دارد... 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.com
شماره 10 🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» اصول چهارگانه اخلاق از نظر قدما / قسمت دوم🌷 اکنون باید دید این اصول چهارگانه (جهت مرور و یادآوری به قسمت اول همین موضوع رجوع شود) از کجا بدست آمده است؟ علمای اخلاق در پاسخ این سؤال می گویند: نفس انسان دارای سه قوه است: 1- قوه تشخیص و ادراک. 2- قوه جلب منافع یا «جاذبه» و به عبارت دیگر «شهوت» (به معنی وسیع کلمه). 3- قوه دفع ضرر یا «دافعه» و به عبارت دیگر «غضب». اعتدال هریک از این سه قوه یکی از فضائل اخلاقی را تشکیل می دهد که به ترتیب حکمت، عفت و شجاعت نامیده می شوند. و اگر دو قوه شهوت و غضب در اختیار قوه تمیز و ادراک قرار گیرد «عدالت» حاصل می گردد. به عبارت دیگر، تعادل قوای سه گانه مزبور هرکدام به تنهایی فضیلتی است، ولی ترکیب آنها به یکدیگر که همان پیروی نیروی شهوت و غضب از نیروی «ادراک» است فضیلت دیگری خواهد بود، زیرا بسیار می شود که انسان شجاعت دارد و مثلًا در میدان جنگ بدون جهت نمی ترسد ولی این شجاعت ممکن است در راه غلطی اعمال گردد مانند جنگ بخاطر هدفهای پست و بی ارزش در این مورد شجاعت هست ولی عدالت نیست اما اگر این شجاعت در راه یک هدف عالی و عقلانی به کار افتد و با حکمت آمیخته شود عدالت بوجود می آید. ادامه دارد... 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.com
شماره ۱۲ 🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» مقیاس برای سنجش اخلاق نیک و بد🌷 مقیاس برای سنجش اخلاق نیک و بد (قسمت دوم 👇👇👇) و اما از نظر عقلی باید یک اصل را در نظر بگیریم و آن اینکه: «هرگونه عامل اخلاقی که به تکامل وجودی انسان کمک کند، فضیلت و هر عاملی که او را به انحطاط می کشاند رذیلت می باشد». ولی باید توجه داشت که انسان تنها از جنبه مادی و احتیاجات اولیه این زندگی نباید مورد مطالعه قرار گیرد، بلکه باید جنبه های معنوی و روحانی که بیشتر افتخارات انسان در آن خلاصه می شود و زندگی مادی نیز وسیله ای برای نیل به آن است کاملًا مورد توجه قرار گیرد. بنابراین ممکن است یک عمل زشت و ناپسند تولید زحمتی برای دیگران نکند، اما از نظر انسانی و جنبه های معنوی موجب انحطاط و سقوط شخص مرتکب شونده باشد. مسلماً چنین عملی جزء رذائل خواهد بود. کسانی که تنها به جنبه های مادی می نگرند در حقیقت نیمی از وجود انسان (نیمِ کمتر و کوچکتر) را شناخته اند در حالی که اصول اخلاقی باید بر اساس شناسایی تمام وجود انسان (اعم از جسم و روح) مورد بررسی قرار گیرد. و از آن بدتر اخلاق کمونیستی است که نه تنها جنبه های معنوی انسان را نادیده گرفته بلکه در جنبه های مادی نیز تنها به یک قسمت (قسمت اقتصاد) چشم دوخته و انسان را از این نظر مورد مطالعه قرار داده است. بدیهی است اینگونه مکتبهای اخلاقی چون توأم با واقع بینی و انسان شناسی صحیح نیست، نمی تواند آثار صحیحی بوجود آورد و مسلماً آنها در راه شناسایی فضایل و رذائل اخلاقی گرفتار اشتباهات بزرگی خواهند شد. بنابراین، اساس صحیح عقلانی و منطقی در بررسی اصول اخلاقی همان است که گفته شد، باید همواره تکامل وجود انسان را در تمام جنبه ها مورد توجه قرار دهیم و آنچه را به آن کمک می کند از دیگر امور بشناسیم و فضائل و رذائل را بر طبق آن مورد بررسی قرار دهیم. ادامه دارد... 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.com
شماره ۱3 🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» اثر انزوا و گوشه گیری در اخلاق🌷 اثر انزوا و گوشه گیری در اخلاق / قسمت اول👇👇👇 آیا تهذیب نفس و بدست آوردن فضائل اخلاقی در اجتماع، بهتر ممکن است یا در گوشه گیری و انزوا؟ این سؤالی است که بسیاری از خود می کنند. عده ای معتقدند انسان هرچه منزوی تر باشد از نظر اخلاقی سالمتر خواهد بود، زیرا بسیاری از انحرافات و رذائل اخلاقی و یا اکثر آنها هنگام برخورد با دیگران بروز می کند. حسد، تکبر، دروغ، غیبت، بهتان، ریا و کینه توزی و امثال اینها همه بر اثر آمیزش با دیگران دامنگیر انسان می شود؛ کسی که با مردم سر و کار ندارد نه غیبت می کند و نه غیبت می شنود؛ نه به کسی حسد می ورزد و نه محسود دیگران می گردد؛ نه مبتلا به ریاکاری می شود و نه دروغ و نه کینه توزی و سوءظن پیدا می کند. طرفداران انزوا و گوشه گیری که در میان آنها بعضی از علمای اخلاق و جمعی از زهّاد و عبّاد معروف دیده می شوند علاوه بر دلیل فوق دلائل دیگری هم بر فضیلت این عمل و تأثیر آن در بهبود اخلاق دارند. آنها می گویند: انسان هنگام گوشه گیری بهتر می تواند عبادت خدا کند و با حضور قلب به درگاهش مناجات و راز و نیاز نماید؛ بهتر می تواند در اسرار آفرینش و در رشته های مختلف علوم تفکر و اندیشه کند و حقایق را از غیر آن تشخیص دهد؛ حبّ و بغضها و تشاجرها و جدال و مرائها که مانع از درک حقایق و واقعیات است در حال انزوا کمتر وجود دارد و لذا بسیاری از متفکران بزرگ در گوشه گیری و انزوا بسر می بردند. علاوه بر این هنگام معاشرت و آمیزش با مردم، انسان غالباً با صحنه هایی روبه رو می گردد که برای او وظایف سنگینی ایجاد می نماید و بسیار می شود که انسان در انجام آن وظایف کوتاهی کرده و در نتیجه منحرف می گردد، مثلًا موقع معاشرت و زندگی در اجتماع غالباً با منکرات و خلافکاریها و ترک معروفهایی روبه رو می شویم که وظیفه امر به معروف و نهی از منکر ایجاب می کند به مبارزه برخیزیم، در حالی که اطمینان نداریم همیشه وظیفه خود را در این قسمت انجام دهیم پس چه بهتر که انزوا را اختیار کرده و از زیر بار این مسؤولیتها رهایی یابیم! از همه اینها گذشته در آیات و روایاتی مدح عزلت و گوشه گیری دیده می شود، به عنوان نمونه به چند آیه و روایت زیر توجه می کنیم. 1- (فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ اسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَ کُلّاً جَعَلْنا نَبِیّاً)(سوره مریم( 19) آیه 49) هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستیدند کناره گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هریک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم. این آیه دلالت دارد که موهبت فرزندانی که پیامبر باشند به ابراهیم هنگام عزلت و کناره گیری بوده است. 2- (وَ اذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَما یَعْبُدُونَ الَّااللَّهَ فَأْوُوا الَی الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ)(سوره کهف( 18) آیه 16) و (به آنها گفتیم:) هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می پرستند کناره گیری کردید، به غار پناه برید، که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما می گستراند. این آیه نیز دلالت دارد که اصحاب کهف پس از انزوا و گوشه گیری از اجتماع، مشمول لطف الهی شدند. 3- «قِیلَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: ایُّ النّاسِ افْضَلُ؟ قالَ: مُؤْمِنٌ مُجاهِدٌ بِنَفْسِهِ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعالی قِیلَ: ثُمَّ مَنْ؟ قالَ: رَجُلٌ مُعْتَزِلٌ فِی شِعْبٍ مِنَ الشِّعابِ یَعْبُدُ رَبَّهُ وَیَدَعُ النّاسَ فِی شَرِّهِ»(فیض کاشانی، محجه البیضاء 4/ 9. راوی حدیث ابوسعید خدری است و در حواشی احیاء العلوم آمده:« این حدیث متفق علیه است».) به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردند: چه کسی از همه مردم بالاتر است؟ فرمود: فرد باایمانی که با مال و جان خود در راه خدا جهاد می کند. پرسیدند: پس از او چه کسی افضل است؟ فرمود: کسی که در درّه کوهی از مردم کناره گیری کرده خدا را پرستش می کند و مردم از شرّ او درامانند!. این روایت نیز مقام انزوا و عزلت را بعد از مقام جهاد قرار داده و ستوده است. 4- در مصباح الشریعه از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده که فرمود: «صاحِبُ الْعُزْلَهِ مُتَحَصِّنُ بِحِصْنِ اللَّهِ وَمُحْتَرِسٌ بِحَراسَتِهِ فَیا طُوبی لِمَنْ تَفَرَّدَ بِهِ سِرّاً وَعَلانِیَهً»(مجلسی، بحار الانوار 70/ 110) گوشه گیران در قلعه الهی و تحت حفاظت پروردگار می باشند، خوشا به حال آنها که در آشکار و نهان با خدایند. ادامه دارد... 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.com
شماره ۱4 🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» اثر انزوا و گوشه گیری در اخلاق🌷 زیانهای گوشه گیری و انزوا/ قسمت دوم👇👇👇 در برابر منافع و فوایدی که در بالا برای عزلت و انزوا ذکر گردید زیانهای متعددی در تنهایی و فواید زیادی در معاشرت است که آنها را می توان دلایل برتری و فضیلت معاشرت شمرد: 1- نخستین چیزی که اهمیت و ارزش معاشرت را روشن می سازد این است که کسب غالب ملکات فاضله اخلاقی تنها در اجتماع میسر است و در تنهایی ممکن نیست، زیرا بیشتر این ملکات مربوط به طرز روابط با یکدیگر می باشد. تواضع و فروتنی و محبت و ایثار و عفو و گذشت و سخاوت و بردباری و کظم غیظ و عاطفه و ترحم و تملک نفس و... در چگونگی روابط و مناسبات انسانها پیدا می شود و برای کسب این فضائل حتماً باید در دل اجتماع زندگی نمود. از این گذشته سلامتی از مفاسد اخلاقی از قبیل حسد، تکبر، دروغ، غیبت و... بواسطه انزوا و گوشه گیری، در حقیقت فضیلت و افتخار نیست؛ بلکه از قبیل «منتفی به انتفاء موضوع» است و درست به این می ماند که شخصی برای رهایی از آلودگی به اعمال منافی عفت خود را با وسایلی محروم سازد، گرچه چنین شخصی از این آلودگی محفوظ می ماند ولی این نوع پاکدامنی فضیلت نیست بلکه سلامت است. فضیلت این است که انسان در اجتماع زندگی کند و در لحظات حساس یوسف وار تا لب پرتگاه برود و تسلط خود را بر نفس خویش حفظ نماید و بازگردد (البته نه اینکه انسان عمداً و با دست خویش چنین صحنه هایی را ایجاد نماید). بنابراین برای کسب ملکات فاضله که مقیاس ارزشهای انسانی محسوب می شوند راهی جز این نیست که در اجتماع زندگی کنیم و با مردم معاشرت داشته باشیم. و به عبارت دیگر این صفات برجسته از طریق مبارزه با شهوات و عوامل فساد بدست می آید، همانطور که استحکام و قدرت چوبهای جنگلی بواسطه پرورش در میان طوفانهای سخت حوادث است و اگر در گوشه انزوا و در محیطی دربسته و محدود پرورش یابند آن استحکام را از دست می دهند، همچنین افراد منزوی و گوشه گیر قدرتهای روحی و اخلاقی خود را تدریجاً از دست خواهند داد. شاید حدیث زیر نیز اشاره به همین حقیقت باشد: در زمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یکی از مسلمانان برای عبادت به کوهی رفته و از مردم کناره گیری نموده بود، وی را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آوردند حضرت به او فرمود: «لا تَفْعَلْ انْتَ وَلا احَدٌ مِنْکُمْ، لَصَبْرُ احَدِکُمْ فِی بَعْضِ مَواطِنِ الْاسْلامِ خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ احَدِکُمْ ارْبَعِینَ عاماً»(فیض کاشانی، محجّه البیضاء 4/ 7.) نه تو و نه هیچ یک از مسلمانان چنین نکنید، چه اینکه صبر و استقامت یکی از شما در یکی از محیطهای اسلامی بهتر از چهل سال عبادت است. از این سخن پاسخ استدلال اول طرفداران انزوا روشن گردید. ادامه دارد... 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.ir
شماره ۱5 🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» اثر انزوا و گوشه گیری در اخلاق🌷 زیانهای گوشه گیری و انزوا/ قسمت سوم👇👇👇 2- تنهایی و عزلت مایه بسیاری از انحرافات فکری و اعوجاج سلیقه است، زیرا انسان هر قدر هم خوش فکر و با ذوق و پرمایه باشد باز دارای اشتباهاتی است، این اشتباهات جز در برخورد با دیگران آشکار نمی گردد، در معاشرت خیلی زود انسان به اشتباهات خود پی می برد، ولی در «گوشه تنهایی» چون راهی برای اصلاح آنها نیست انسان به مسیرهای انحرافی خود ادامه می دهد و مانند کسی که از بیراهه می رود هرچه جلوتر برود فاصله او از جاده اصلی بیشتر می گردد، و گاهی همان یک فکر انحرافی را پایه استنباطات دیگری قرار داده و تدریجاً انبوهی از اشتباهات مغز او را فرا می گیرد و افکار او را به کلی از ارزش می اندازد. از این بیان ضمناً پاسخ استدلال دیگر طرفداران انزوا- که می گویند: تفکر در گوشه تنهایی بهتر میسر است- روشن می گردد، زیرا خطر انحراف در تنهایی خیلی بیشتر است. 3- عیب بزرگ دیگری که در عزلت دامنگیر انسان می شود مسأله «عُجب و خودپسندی» است، انسان روی غریزه حب ذات معمولًا به خود و آثار خود بیش از اندازه علاقه مند است و غریزه «حبّ ذات» در واقع مانند یک ذرّه بین، با قدرت بزرگ نمایی خود، افکار و اعمال انسان را در نظرش بزرگتر از آنچه هست جلوه می دهد. به علاوه عیوب شخص را نیز کوچکتر از آنچه هست نشان می دهد و مجموع این دو جهت، عامل «عجب و خودپسندی» است. محیط عزلت و تنهایی محیط بسیار مساعد برای پرورش بذر این صفت رذیله می باشد. ولی انسان با معاشرت و زندگی با دیگران خود را آنچنان که هست می شناسد، به میزان واقعی کمالات و فضایل خود واقف می گردد و از عیوب خویش با خبر می شود و ضمناً با افرادی که از او برجسته تر و دارای کمالات بیشتری هستند روبه رو می گردد و در نتیجه پی به نقص خود می برد و همین موضوع ریشه عجب را در او قطع می کند و یا به حداقل می رساند. و لذا بسیار دیده شده که افراد گوشه گیر و منزوی ادعاهای بزرگ و گاهی عجیب کرده اند که همگی حاکی از عجب و خودبینی شدید آنها بوده است. ضمناً از این بیان یکی دیگر از فواید بزرگ معاشرت با مردم روشن گردیده و آن تشخیص عیوب خویش است، مردم- بخصوص آنها که با ما روابط دوستانه ندارند یا دشمن هستند- آیینه خوبی برای عیوب ما محسوب می شوند که شاید اگر آنها نباشند بسیاری از عیوب ما، برای همیشه، بر ما مخفی بماند. اگر ما در گوشه تنهایی بسر بریم این آیینه را شکسته ایم و قیافه روحی ما همچون قیافه ناموزون کسانی خواهد بود که هرگز نگاه در آیینه نمی کنند! ادامه دارد... 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.ir
هدایت شده از ندای تهذیب
شماره ۱6 🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» اثر انزوا و گوشه گیری در اخلاق🌷 زیانهای گوشه گیری و انزوا/ قسمت چهارم👇👇👇 4- سوءظن به بندگان خدا: یکی دیگر از عیوب گوشه گیری و انزوا، سوءظن به مردم است و در حقیقت این از آثار «عجب» می باشد که دامنگیر این گونه افراد می شود، زیرا انسان پس از ابتلا به «خودبینی شدید» و اعتقاد افراطی به خویش و عدم مشاهده واکنش مناسب از مردم (تقدیر و قدردانی به اندازه ای که این افراد انتظار دارند) کم کم این فکر در آنها پیدا می شود که مردم در قضاوت خود گرفتار اشتباه، سوء نیت، سوء تشخیص، غرض ورزی و بی اعتنایی به ارزشها می باشند و چنین مردم حق نشناس و مغرض و بی اعتنا به فضائل، مردمی فاسد و گمراه و منحرف هستند و شایسته هیچ گونه معاشرت و آمیزش نمی باشند. به این ترتیب گوشه گیری خود عاملی برای تشدید گوشه گیری و تقویت این روحیه و فاصله گرفتن بیشتر از مردم می گردد. 5- کج خلقی و عصبانیت: افراد گوشه گیر، کج خلق و عصبانی بار می آیند و تحمل آنها در مقابل برخوردهای ناراحت کننده با مردم بسیار کم است؛ ممکن است با مشاهده مختصر ناملایمی یا با شنیدن جمله ای که موافق میل آنها نباشد، ناراحت شوند و به اصطلاح از کوره دررفته و عکس العملهای خشونت آمیزی نشان دهند- البته این حکم عمومیت ندارد ولی در بسیاری از موارد دیده می شود. اما در مقابل؛ افراد معاشرتی غالباً ملایم و خوش خلق هستند و کمتر عصبانی می شوند. دلیل این موضوع نیز روشن است؛ حوصله و تحمل معمولًا بر اثر ممارست و مواجه شدن با ناملایمات و عادت کردن روح با آنها پیدا می شود، و چون زندگی اجتماعی طبعاً آمیخته با برخوردهای ناراحت کننده است، انسان را تدریجاً پرحوصله بار می آورد. علاوه بر آن افراد منزوی غالباً کم نشاط هستند، بسیار کم می خندند، کمتر شوخی می کنند، در برابر خستگی ها کمتر تفریح دارند و زندگی آنها یکنواخت و خسته کننده است. همین موضوع تعادل روحی آنها را به هم زده یک نوع ناراحتی در آنان ایجاد می نماید؛ و اگر عقده هایی پیدا کنند چون وسیله ای برای گشودن آنها در اختیار ندارند همواره در یک نوع نگرانی و ناراحتی روانی بسر می برند، و این موضوع بر عصبانیت و کج خلقی آنان می افزاید. 6- محرومیت از علوم و تجارب: بسیاری از علوم و دانشهاست که باید از دهان بزرگان و روش آنها و الهام گرفتن از طرز تفکر آنان بدست آورد؛ بدیهی است این گونه علوم را تنها از طریق معاشرت می توان تحصیل نمود، و پختگی و تجربه های گوناگون را در گوشه انزوا نمی توان تحصیل کرد، بلکه راه آن زندگی در دل اجتماع است؛ این را هم می دانیم که ثمره زندگی چیزی جز تجربه های مفید و سودمند نیست. ادامه دارد... 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.ir
شماره ۱8 🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» مراقبه و محاسبه یا بررسی انگیزه ها و نتایج🌷 مراقبه و محاسبه یا بررسی انگیزه ها و نتایج 👇👇👇 علمای اخلاق در کتب خود لزوم این دو اصل را در تحصیل ملکات فاضله اخلاقی و نجات از رذائل، تأکید کرده اند، و مسلماً بدون این دو هیچ کس نمی تواند مراتب تکامل روحی و اخلاقی را بپیماید. «مراقبت» همان توجه کامل به چگونگی اعمال و کارها قبل از انجام آن است و «محاسبه» مربوط به بررسی نتیجه و آثار عمل پس از انجام آن می باشد. گاه می شود مختصر غفلت و بی خبری از خود، در یکی از این دو مرحله، انسان را گرفتار سرنوشت شومی می سازد که رهایی از آن به آسانی ممکن نیست. حال روح انسان در این قسمت درست مانند جسم است انسان، برای حفظ سلامت جسم خود ناچار است مراقبتهای مختلف بهداشتی داشته باشد، پیش از خوردن هر نوع غذا و زندگی در هر محیط باید در اموری که ممکن است سرچشمه بیماریهای گوناگون گردد دقت کند. گاهی انسان مجبور است برای پیشگیری از بیماریها تزریق واکسن کند. گاهی باید رژیمهای خاصی از نظر غذا و غیره را بپذیرد و گاه و بی گاه خود را برای معاینات دقیق طبی در اختیار پزشکان حاذق بگذارد و پس از ابتلای به بیماری و درمان آن تا مدتی باید برای جبران نقاهت و رفع آثار سوء آن، به تقویت بنیه خویش بپردازد. برای مبارزه با انحرافات اخلاقی و کسب سلامت روح نیز رعایت تمام این امور لازم است. ادامه دارد... 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.ir
شماره ۱9 🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» مراقبه و محاسبه یا بررسی انگیزه ها و نتایج🌷 مراقبه و محاسبه یا بررسی انگیزه ها و نتایج (قسمت دوم) 👇👇👇 بطور کلی انسانی که علاقه مند به تحصیل ملکات فاضله اخلاقی است باید جهات زیر را در نظر بگیرد: 1- باید همیشه مراقب حال خود باشد و بداند قبل از او، در همه حال، خدا ناظر و مراقب اوست، قرآن مجید می فرماید (أَفَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ)(سوره رعد( 13) آیه 33)، از این آیه استفاده می شود که خداوند مانند کسی که بالای سر انسان ایستاده باشد نگهبان و مراقب اوست. و نیز می فرماید: (انَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً)(سوره نساء( 4) آیه 1) خداوند مراقب (اعمال) شماست. و در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده: «اعْبُدِ اللَّهَ کَا نَّکَ تَراهُ فَانْ لَمْ تَکُنْ تَراهُ فَانَّهُ یَراکَ»(مجلسی بحارالانوار 72/ 279) آنچنان پرستش خدا کن که گویی او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو رامی بیند. جالب توجه اینکه این حدیث در تفسیر کلمه «احسان» در آیه شریفه (انَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ)(سوره نحل( 16) آیه 90) خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد. وارد شده یعنی؛ سرچشمه تمام نیکیها همان «مراقبت» است. 2- باید پیش از هر سخن و هر عمل در انگیزه و نتیجه و پایان آن به دقت مطالعه کند چنانکه در خبر وارد شده: «انَّهُ یُنْشَرُ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ حَرَکَهٍ مِنْ حَرَکاتِهِ وَانْ صَغُرَتْ ثَلاثَهُ دَواوِینَ: الْاوَّلُ لِمَ؛ الثَّانِی کَیْفَ؛ الثَّالِثُ لِمَنْ»(احیاء العلوم و محجّه البیضاء) هنگام انجام هر عمل هرقدر هم کوچک باشد، سه دفتر برای ثبت خصوصیات آن گشوده می شود: دفتر اول بعنوان چرا؛ و دوم چگونه؟ و سوم برای چه کس می باشد. یعنی در دفتر نخستین انگیزه های عمل، و در دوم کیفیت عمل، و در سوم منظور و هدف نهایی آن ثبت می گردد. مسلماً توجه به چنین حقیقتی انسان را در برابر کارهای خلاف کنترل خواهد نمود. 3- همه روزه باید پس از انجام کارهای روزانه اعمال خود را تحت محاسبه دقیق قرار دهد. چنانچه گناه و خطا و خلافی از او سرزده برای اینکه ریشه دار نشود و بصورت یک حالت روحی در نیاید هرچه زودتر آثار آن را از دل و روح خود بشوید به این طریق که در عواقب شوم آن کار بیندیشد و خود را سرزنش و ملامت کند و تصمیم لازم برای مراقبت و کنترل شدیدتر در آینده اتخاذ نماید و به همان مقدار که کار خلاف مرتکب شده اعمال نیک انجام دهد تا نورانیت و صفای دل و جان او به حال اول برگردد و مانند کسی که از بیماری جسمی برمی خیزد، باید مدتی به تقویت بنیه ایمان و روح و معنویت خود بپردازد (حقیقت توبه نیز چیزی جز اینها نیست). موضوع «محاسبه و جبران عمل» بقدری لازم است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: «انِّی لَاسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَاتُوبُ الَیْهِ فِی الْیَوْمِ سَبْعِینَ مَرَّهً»(فیض کاشانی، محجّه البیضاء 2/ 315.) من همه روز هفتاد بار استغفار و توبه می کنم. ناگفته پیداست توبه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از گناه نیست بلکه از چگونگی طاعتهاست! ادامه دارد... 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.ir
🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» شماره 21🌷 سی گناه بزرگ که از زبان سرچشمه می گیرد 👇👇👇 اهمیت اصلاح زبان آنگاه آشکارتر می گردد که بدانیم قسمت مهمی از گناهان، مانند قسمت مهمی از اعمال نیک بوسیله زبان انجام می گیرد. مرحوم «فیض» در کتاب «محجه البیضاء» و «غزالی» در «احیاء العلوم» بحث بسیار مشروحی تحت عنوان «گناهان زبان» ذکر کرده اند، از جمله غزالی بیست نوع انحراف و گناه برای زبان نقل نموده است بدین ترتیب: 1- گفتگو در اموری که به انسان مربوط نیست. 2- سخنان زیاد و بیهوده گویی. 3- گفتگو در امور باطل مانند وصف مجالس شراب و قمار و زنان آلوده. 4- جدال و مراء (خرده گیری و اعتراض بر دیگران به منظورهای غلط مانند تحقیر دیگران یا اظهار فضل خود). 5- خصومت و نزاع و لجاج در کلام. 6- تصنع در سخن و تکلف در سجع و مانند آن. 7- بد زبانی و دشنام. 8- لعن کردن. 9- غنا و اشعار غلط. 10- افراط در مزاح. 11- سخریه و استهزاء. 12- افشاء اسرار دیگران. 13- وعده دروغ. 14- دروغ در گفتار و قسم. 15- غیبت. 16- سخن چینی. 17- نفاق در سخن (زبان دوگانه داشتن). 18- مدح بیجا. 19- غفلت از دقایق و لوازم سخن و خطاهایی که از این رهگذر دامنگیر انسان شود. 20- سؤالات عوام از مسایل پیچیده مربوط به عقاید که درک آنها از عهده او خارج است. ناگفته پیداست که آفات و انحرافات زبان منحصر به آنچه «غزالی» شماره کرده نیست بلکه آنچه در کلام او ذکر شده تنها قسمت مهمی از آن است و شاید نظر او هم غیر از این نبوده، مثلًا امور زیر نیز از انحرافات زبان است که در گفتار او نیامده است: 1- تهمت زدن. 2- شهادت به باطل. 3- خودستایی. 4- اشاعه فحشا و نشر شایعات بی اساس و اکاذیب اگرچه بعنوان احتمال باشد. 5- خشونت در سخن. 6- اصرار بیجا (مانند کار بنی اسرائیل و امثال آن). 7- ایذاء دیگران با گفتار خود. 8- مذمت کسی که سزاوار نکوهش نیست. 9- کفران نعمت با زبان. 10- تبلیغ باطل و تشویق به گناه. البته بعضی از آنچه در بالا ذکر شد ممکن است مندرج در بعضی دیگر شود (مثلًا وعده دروغ و شهادت به باطل را می توان داخل در مطلق دروغ دانست) و نیز پاره ای از آنها اختصاص به زبان ندارد (مثلًا غیبت، ایذاء مؤمن، کفران نعمت و مانند اینها هم ممکن است با زبان تحقق یابد و هم بوسیله غیر از زبان). ولی آنچه جای تردید نیست این است که مسأله اصلاح زبان باید بعنوان یکی از مهمترین مسائل اخلاقی مورد مطالعه و تعلیم قرار گیرد. اهمیت این موضوع هنگامی روشنتر می شود که توجه به این حقیقت داشته باشیم که زبان سهلترین و ساده ترین و کم خرجترین وسیله ای است که در اختیار انسان قرار دارد، بعلاوه سرعت عمل آن با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست و لذا باید به شدت مراقب آن بود و از این نظر می توان آن را به مواد مفیدی که قابلیت و قدرت انفجار شدید دارد تشبیه نمود، همانطور که انسان از چنان موادی به دقت مراقبت می کند باید همواره مراقب این عضو حساس خویش نیز باشد. ادامه دارد... 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.ir
اشتباه نشود، سکوت از قبیل عزلت و کناره گیری که موضوع گناه را از بین می برد نیست، بلکه یک نوع خودداری از گناه است و در مواردی که میل به بعضی از گناهان از قبیل غیبت، دروغ و... پیدا می کند، هرگاه خویشتن داری و سکوت اختیار نماید فضیلتی را علاوه بر سلامت برای خود کسب کرده است. این موضوع نیز ناگفته نماند که سکوت در مواردی که سخن گفتن لازم است، یکی از بزرگترین معایب محسوب می گردد و نشانه ضعف و زبونی و ناتوانی و عدم شهامت روحی و ترس از غیر خداست. 📍این را هم باید توجه داشت همانطور که بیشتر گناهان با زبان انجام می شود، قسمت مهمی از عبادات و اعمال نیک از قبیل ذکر خدا، ارشاد مردم، تعلیم و تربیت، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد با سخن و... بازبان انجام می گیرد. ادامه دارد... ♾♾♾♾♾♾ ✅ به بپیوندید: 🌻 @nedaye_tahzib 🌿 tahzib-howzeh.ir