eitaa logo
برنامه تهذیبی حوزه علمیه روحیه
72 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
763 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
👤 نظرات در رابطه با 🔸 آشنایی من با آن بزرگوار به سال‌های دورتر که فکر می‌کنم حدوداً چهار یا پنج سال از گذشته بود برمی‌گردد. 🔸 نکته بسیار جالبی که باعث شد خیلی سریع آن جذابیت برای شخص من ایجاد شود و توانستم از محضر ایشان استفاده‌های زیادی ببرم، اشراف ایشان در موضوعات مختلف بود از جمله این موضوعات، و توانایی ایشان در نقدِ آثار هنری بود. هر کس که با ایشان ارتباط داشت و متنی می‌نوشت یا می‌ساخت خیلی مشتاق بود که نظر ایشان را بداند چون ایشان خیلی خوب می‌کردند و حرفه‌ای هم این کار را انجام می‌داد. مثل کسانی که مراتب اساسی را در حوزهٔ هنر پشت سر گذاشتند 🔸 یک نکته‌ای که من خودم از محضر ایشان استفاده می‌بردم این بود که حتی المقدور اثرمان برگرفته از آن چیزی باشد که در باطنمان وجود دارد. یعنی در واقع خلاف آنچه که ما گاهی اوقات در حوزه یا در حوزه‌های دیگر با آن مواجه می‌شویم. البته در سینما مقدار بیشتر... چون گاهی اوقات خود واقعی یک ، یک چیز است و فیلمی که می‌سازد چیز دیگری است. 🔸 بر همین اساس به بحث تاکید داشتند؛ یعنی ما پیش از آنکه به چگونه کردن دیگران بپردازیم، اول باید بدانیم که خودمان را چگونه ادب کنیم و چگونه به فضیلت‌های مؤدب شویم آن هم از جنس غیر شعاری و درستش... #⃣ •═══••@Einsad••═══•‌‌
نظرات مقام‌معظم‌رهبری در رابطه با 👤 : 🔹 در رابطه با همین نوشتهٔ روزنامه‌ی در دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری بود که با جمعی از دوستان، آقایان: لاجوردی، نقدی، تجلی، موسوی، نیکخواه و محمودی در دفتر خدمتشان رسیدیم. آقای‌موسوی از شاگردان سابق مقام معظم بود و همو واسطه این دیدار بود. 🔹 ایشان با گرمی از همه ما استقبال کردند. یکی از دوستان گفت: در روزنامه‌ای که شما مدیر مسئول آن هستید، در مورد آقای صفایی چنین چیزی نوشته شده است. ایشان گفتند: «من اطلاع ندارم». یکی از دوستان را به ایشان داد. ایشان با دقت خواندند و در حین خواندن گفتند: «عجب! عجب!»... بعد فرمودند: «من آقای را از نزدیک می‌شناسم، ایشان منزل ما در آمده است. من هم منزل ایشان(در ) رفته‌ام. ایشان در تفسیر قرآن صاحب نظر است؛ هم چنان که علامه طباطبایی صاحب نظر است. از قول من به ایشان سلام برسانید و بگویید این یک موجی است که فرو خواهد نشست؛ در مقابل آن نایستند، زودگذر است. 🔸ما به امثال ایشان در ها نیازمندیم. امثال ایشان باید در حوزه ها بمانند و پاسخگوی نیازهای حوزه و سؤالات و شبهات باشند... #⃣ •═══••@Einsad••═══•‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌‌ْْ‌ْ‌ْ‌
💟 های شما: 🔸 وقتی اولین بار شروع کردم به خواندن یکی از کتاب‌های استاد صفایی‌حائری، همان‌دقایق اول خواندن بود که به مطلبی برخوردم و آن‌لحظه میخواستم مثل بازیکن‌های فوتبال بعد از گلزنی دستانم را باز کنم و فریاد بزنم و بدوم، چونکه شخصی حرف دل من را زده بود و در کتابش آورده بود، حرفی که میخواستم همیشه فریادش بزنم و به مردم بگویم و انگار که مردم آن را نمی‌دانستند. ولی استاد صفایی حرف دل مرا زده بود، حتی پیش از آنکه به دنیا بیایم. 📝 ”سیف‌آبادی“ 🔹 شاید خیال‌کنی به‌همین سادگی امّا نمی‌شود اینقدر ساده از کلام استاد گذشت. تا بودند هادی بودند و حال که حیاط جسمانی و حضور دنیوی هم ندارد همچنان هادی‌اند. جایی خواندم به شما گفته بودند که تو که پدرت تحصیل کرده است چرا به حوزه می‌آیی؟ فرموده بودید طلبه میشویم شما را بالاتر بیاوریم... شما برای کرامت انسان خون دل خوردید. یادم هست زمانی به استادم از نفس شکایت کردم اخبات تان را سفارش‌نمودند و زمانی‌که خسته راه شدم‌هم باز از شما... دوست دارم شما را دوست‌دارم شما را مخاطب آن‌حدیث قرار دهم که فرمود برای خدا بخواند و عمل کند و تعلیم دهد... در آسمان‌ها عظیم یادش میکنند ماهم که گیر زمین هستیم عظیم یادتان میکنیم. برای استادی که هیچ گاه ندیدمش: عین.صاد 📝 ”عین ، الف“ 🔸 دلدادگی، خلوص، لحن دلنشین، فردی که به‌نظرم هیچوقت شناخته نخواهد شد، نخبه، کسی که با نوای آرامش معارف را برایت متصور می‌شود. جدا از هرچه غیر خداست. دلسوزیش‌را برای‌رشدت کامل درک‌می‌کنی. با نوشته‌هایش سیراب هزار ساله می‌شوی و حرکت را در وجودت حس می‌کنی... من با آگاهی تمام شیفته ایشان هستم و همیشه به حال کسانی که از وجود نازنینشان بهره برده‌اند غبطه میخورم. من فنا شدن در خدا را در ایشان درک کردم و باره با سوز عشق صدای‌ایشان گریستم. احساس نو شدن را با سخنانشان در خود احساس کردم. نوشته ای کوتاه در وصف مردی بی انتها 📝 ”طاهره شکوهی“ 🔹 ‌در آستانه «» می‌خواهم از کسی سخن بگویم که پیام «عاشورا» را درک کرده بود و خود، یکی از «وارثان عاشورا» بود. کسی که طعم «فقر و انفاق» را چشیده بود، از «روزهای فاطمه» غصه‌هایی بر دلش نشسته‌بود که اینگونه عالی «شرحی بر دعاهای روزانه حضرت‌زهرا» را به‌قلم کشید. نگاهی زیبا به «انسان در دو فصل»، «روابط متکامل زن و مرد » و « تربیت کودک» در زندگی داشت. کسی که به واسطه « تطهیر با جاری قرآن »، قدم در «صراط» گذاشته بود. «روش‌برداشت از قرآن»، «روش برداشت از نهج البلاغه » و « خط انتقال معارف » را عمیق می‌دانست. به «حقیقت حج» راه یافته بود. در «ذهنیت و زاویه‌دید» وی به‌عنوان یک‌روحانی‌موفق، کتاب «روحانیت و حوزه» بسیار خواندنی است. با «بررسی» آثار ایشان، مشهود است که «نگاهی به تاریخ معاصر ایران» ، «درس‌هایی از انقلاب»، «پاسخ به پیام نهضت آزادی»، «مشکلات حکومت دینی» و «نقدی بر فلسفه‌دین» در اندیشه‌اش به عنوان دغدغه موج می‌زد. ایشان در ۲۲ تیر ۱۳۷۸، در پرتو «اخبات»، ندای «فوز سالک» را سر داد و در راه‌سفر به مشهدالرضا، روح والایش راهی «حیات برتر» شد. اینک تو «وقتی‌که از خودت می‌سوزی‌»، می‌توانی با نوای دلنشینش در «بشنو از نی» بی امان بباری و در «انتظار» «بهار رویش» باشی که تو را به «رشد» و «حرکت» و به «قیام» در راه «مسئولیت و سازندگی» بکشاند. راه او هنوز ادامه دارد... 📝 ”حسین‌زاده“ 🔸 از سوز دل نوشتم خدمت دوست نامه اني رأيت دهرا من هجرک القيامه تمام حسرت‌من توی زندگیم اینه که چرا با استاد در سن نوجوانی آشنا نشدم. کاش توی‌اون سن آشنا میشدم، نه توی جوانی... در هر صورت شاید در اصل فرقی نکنه خوشحالم که با ایشون آشنا شدم. خیلی گشتم وجود درب‌های زیادی‌را هم دق‌الباب کردم‌. اما گمشده‌ام نزد استادصفایی بود خدا بیامرزه ایشون رو و بر علو درجات ایشون بیافزاید ان‌شاءالله. چقدر سخته که قرار باشه حس با واژه منتقل بشه... در هر صورت من اولین مواجهه‌ام با کتاب ایشون، کتاب رشد بود کتابی که بعد از خوندنش تا ۸ماه احساس باخت و خسران می‌کردم. 📝 ”محمدرضا رستگار“ 🔹 بنده با نام آقای‌صفایی چندین‌سال قبل آشنا شدم. هنوزم هیچ اثری از ایشان را نخواندم. البته پراکنده گاهی مطالبی را در پیج رسمی ایشان خواندم. اما چند روز قبل اتفاقی مطلبی از ایشان را گوش کردم با نام دلداری خدا عجیب بر قلبم نشست. انگار سال‌های سال با ایشان مانوس باشم، چنین‌حسی داشتم و دارم و بعد کلیپ أین‌عمار را گوش کردم. دیروز این حسم را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و طوری از ایشان برایش صحبت می‌کردم، انگار تمام آثارشان را خوانده باشم. خدا را شاکرم از آشنایی‌ام با ایشان و قطعا آثارشان را مطالعه خواهم کرد إن‌شاءالله 📝 ”مخلوق خدا“ #⃣ •═══••@Einsad••═══•
💠 انسان بزرگ‌تر از دنیا (قسمت دوم) 🔹 وقتى كه انسان محدود به هفتاد هشتاد سال شد، ناچار جورى مى‏‌شود كه استعداد و سرمايه‏‌هايش در همين هفتاد سال كارگشا باشند. 🔹 اما در آن‏جا كه ما هستى را با وسعتى شناختيم كه‌تا بى‏‌نهايت راه دارد و انسان‌را به‌عظمتى شناختيم كه اين هستى را زير پا دارد، ناچار انسان به گونه‏‌اى تربيت مى‏‌شود كه با قانون‏‌هاى حاكم بر اين عوالم درگير نشود و به گونه‏‌اى تربيت مى‏‌شود كه استعداد و سرمايه‏‌هايش در تمام اين عوالم كارگشا باشند 🔹 و با قانون‏‌هايى دمخور مى‏‌شود كه در تمام اين عوالم تجربه‏ شده‏‌اند و شناخته شده‏‌اند و وضع شده‏‌اند و براى مسائلى مى‏‌كوشد كه در اين بى‏‌نهايت فرصت، آمد و شد دارند. 🔹 و ناچار اين انسان عظيم، در اين پهناى هستى و اين وسعت گسترده، وجودى مى‏‌تواند باشد عظيم‏تر و وسيع‏تر. وجودى محيط و آگاه و در عين حال مهربان و دلسوز. 📚 مسئولیت و سازندگی | ص ۵۰ 📝 استاد علی صفایی حائری #⃣ ‌ •═══••@Einsad•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•═‌‌‌‌‌‌══•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 روحيّه‌ها (قسمت‌دوم) : 👤 منافق (بی‌شکل) │معنای نفاق: 🔹 بارها گفته‏‌ام، منافق؛ يعنى بى‏‌شكل؛ يعنى بى‏‌رو، نه دو رو. منافق مثل آب است، شكل ندارد. به شكل ظرفى است كه در آن قرار مى‏‌گيرد. به شكل محيطى است كه در آن زندگى مى‏‌كند. همين كه محيطش عوض شد، وضعش عوض مى‏‌شود. او مى‏‌بيند كه منافع، آن به آن، جا عوض مى‏‌كنند. او حركت انتقالى منافع را مى‏‌بيند، در نتيجه هيچ شكل نمى‏‌گيرد؛ تا در هر ظرفيت و موقعيت بتواند آن را پر كند و با آن هماهنگ شود و تمام بهره‏‌ها را بردارد. │عامل نفاق: 🔹 عامل و انگيزه‏ى اين بى‏‌شكلى همين منفعت طلبى است. │علامت‌ها: 🔹 بر اساس همين عامل است كه علامت‏‌هاى ، ، ، ، ، ، و آشكار مى‏‌شوند... (برای مطالعه بیشتر درباره علامت‌های این روحیه به کتاب مراجعه کنید) │روش سازندگى و درگيرى‏: ❶ تصويرى از طعمه شدن و از دست رفتن‏ ❷ نشان دادن منافع ثابت و سودهاى مشخص‏ ❸ تهديد و ضربه‏ ❹ رو آوردن و در سطح نگاه داشتن‏ ↶ روحیه‌ی بعدی: مغرورها 📚 | ص ۲۲۹ و ۲۳۰ 📝 استاد علی صفایی حائری #⃣ ‌ •═══••@Einsad•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•═‌‌‌‌‌‌══•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 روحيّه‌ها (قسمت هشتم) 👤: سرد و سر در لاک 🔹درباره درونگرایی: درون گرا و سر در لاك، كسى است كه فقط با خودش زندگى مى‏كند و با خيال خودش خوش است و از خيال خودش رنج مى‏برد؛ به بيرون كار ندارد. حادثه‏هاى بيرون او را گرم نمى‏كنند و او را حركت نمى‏دهند كه در او مسخ مى‏شوند و رنگ مى‏بازند. 🔹عوامل درونگرایی: 1⃣ ...اين شكست‏ها و ضربه‏هاى بيرون يكى از عوامل درون‏گرايى و عرفان شرق حساب مى‏شود، كه در كنار عوامل ديگر جايگاه خود را دارد. نياز امنيت و آرامش هنگامى كه در بيرون تأمين نشود بايد از خود انسان و از درون او تأمين گردد. همان‏طور كه بدن هنگام كمبود غذاها از خود مايه مى‏گذارد و آب‏ مى‏شود، اين درون‏گرايى هم، آب شدن انسان براى تأمين يك كمبود و يك نياز درونى است. 2⃣ در درون انسان ديدگاه‏ها و صحنه‏ها و جريان‏هايى است زيباتر از ديدگاه‏هاى طبيعت و عميق‏تر از صحنه‏هاى بيرون. آن‏ها كه كليد اين نهان‏خانه را بدست مى‏آورند و با اين زبان آشنا مى‏شوند و به اين دنيا راه مى‏يابند، مشكل مى‏توانند از اين گنج‏ها چشم بپوشند و مشكل مى‏توانند از زبان ديگرى بشنوند و مشكل مى‏توانند دوباره به دنيا بيايند. 🔹روش سازندگی و درگیری: 1⃣ آن‏ها كه سوار حادثه‏ها مى‏شوند و به جاى فرار و بى‏تفاوتى و درگيرى، اين راه چهارم و اين بهره‏بردارى را مى‏شناسند، برداشت‏هاى زيادترى خواهند داشت و در خود به ذلت نخواهند نشست. كه اين پايگاه درونى، تاب تازيانه‏هاى بيرون را ندارد و آخرسر خودش هم فرو خواهد ريخت و در هم خواهد شكست و انسان را به جنون و مرگ خواهد سپرد. 2⃣ زيبايى و وسعت و عمق درون، براى آن‏ها كه با آن كارى را شروع نمى‏كنند و از آن‏جا سكوى پرشى نمى‏سازند، فقط مى‏شود وسيله‏ى سرگرمى‏... آن‏ها كه مى‏خواهند دريچه‏هاى بيشترى از وجود بسته‏ى خويش را بگشايند... بايد پس از فرار به خويش، از خويش هم فرار كنند. درون ما، سكويى براى پرش، بالى براى پرواز و توشه‏اى براى سفرهاى دراز دارد؛ و نمى‏تواند زندان سيار و قبرستان نزديك و همراه ما باشد. برای خواندن باقی روشهای مرحوم استاد به کتاب، صفحه 299 مراجعه کنید 📚 | ص ۲۹۳ الی ۲۹۹ ↶ روحیه‌ی بعدی: خونسرد و بی‌رگ و بی‌تفاوت 📝 استاد علے صفایے حائرے #⃣ ‌ ╭✤ @Einsad ✤╮
📝 های شما: 🔴 استاد صفایی عزیز! ما توفیق زیارت و ملاقات شمارو نداشتیم ولی کلام شیوا و صوت های والای عرفانی شما چنان مارا مجذوب خود کرده، که انگار پای درس شما نشسته ایم.. چقدر حضورتان در این عصر و زمانه خالیست!! چقدر معارفتان عالیست!! چقدر افق نگاهتان امروز یست!! چقدر ما خالی از معارف و مطالب شمائیم... حیف... ✍🏻 ”بدون نام“ #⃣ شما هم می‌توانید 📝 یا نحوه‌ی آشنایی‌تان با استاد را برای ما بفرستید👇🏻 👤 @ad_einsad ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰نعمتِ اضطرار 🎁از عظمت و عنايت حق اين است كه وقتى مى‏ خواهد به تو چيزى بدهد، به تو اضطرارت را نشان مى‏ دهد تا اگر تو بعدها به مقامى رسيدى، آنها را از خودت ندانى. 🎁به تو نشان مى‏ دهند كه از حقيرترين، پست‏ ترين چيز نمى‏ گذرى. بعد از آن، در تو حالتى شكل مى‏ گيرد كه از تمامى عوالم مى‏ گذرى، در حالى كه تو همان بودى كه از پوست پيازى نمى‏ گذشتى. 🎁آدمى در تجربه‏ هاى زندگى، خودش و ديگران را مى‏ ديد كه بر سر هیچ، دعوا مى‏ كنند، بعد از آن مشاهده مى‏ كند كه خداوند به همين شخص، آن قدر عنايت مى‏ كند كه بهشت را هم نمى‏ بيند. 🎁اين لطف حق است كه تو اضطرارت را بفهمى تا اگر به تو عنايتى شد، تو خودت را صاحب مال ندانى. 🎁<الهى اوقفنى على مراكز اضطرارى>؛ الهى! مرا به آن ريشه‏ هاى اضطرار و بيچارگيم برسان. 🎁اين است كه اگر ما از بعضى چيزها و حالت‏ ها و انس‏ ها محروم شديم و به اضطرار خودمان رسيديم و مضطر شديم، اجابت حق را به دنبال داريم. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۲ #⃣ ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰عقل، دل، آگاهی! 💠 ما دل و احساس را منبع شناخت و آگاهى نمى ‏دانيم! 💠 ادبيات ما سرشار از اين حكايتِ عقل گفتا و عشق گفتاست. در حالى كه بين دل و عقل عاشق هيچ درگيرى نيست. 💠 درگيرى ميان عقل فارغ و دل عاشق است. 💠 ما مى ‏خواهيم عشق ابراهيم را با عقل خودمان بسنجيم، در حالى كه عشق ابراهيم را بايد با عقل خودش سنجيد. 💠 هر عقلى اين را مى ‏پذيرد كه مهم را فداى مهم‏تر كن. وقتى ابراهيم در راه مهم‏تر، اسماعيل‏ اش را ذبح مى ‏كند، اين كار، هماهنگ و طبيعى است. 💠 همان طور كه تو پولت را فداى يك كيلو سيب مى‏كنى و يا عمرت را فداى فرزندت. پس عشق و عقل ابراهيم هماهنگ است و تضادى ندارد. 💠 اين تضاد ساختگى به خاطر اين است كه ما جايگاهش را در نظر نمى ‏گيريم و آدم ‏ها را با هم قاطى مى ‏كنيم. 💠 دل، منبع احساس و حب الخير است. 💠 قبل از اين احساس، در انسان شهادتى به وجود مى ‏آيد. اين شهادت همراه حب الخير، در انسان حركت ايجاد مى ‏كند؛ كه «إِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْر» ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۵۶ #⃣ ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰آنان که از امکانات خود بهره برداری نمی کنند دعایشان مستجاب نمی شود... 🔹 كسى كه خواسته ‏اش و نيازش را احساس كرده و با احساس و با تمام وجودش دعا مى ‏كند، نمى ‏تواند امكانات خود را راكد گذاشته باشد. 🔹 من كه احساس مى ‏كنم بايد به خانه بيايم و كليد هم دارم، پشت در نمى ‏نشينم كه دعا كنم. بايد از تمام امكانات خودم استفاده كنم و آن دم كه كليد شكست و هيچ راهى برايم نبود و يا زمان و فرصتى نداشتم، در اين هنگام عجز، به دعا رو بياورم و حتى در عجزم و در يأسم نااميد نشوم. 🔹 آنها كه از امكانات خود بهره نمى ‏گيرند و با دست و پاى خود راه نمى ‏روند، هنوز نياز خود را باور نكرده ‏اند و احساسى ندارند. 🔹 و اين است كه در روايات هست آنها كه از امكانات خود بهره ‏بردارى نكرده ‏اند دعايشان مستجاب نيست؛ چون اين‏ها در واقع خواسته ‏اى ندارند تا برآورده شود. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۵۳ #⃣ ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰توپ‌ های بزرگ‌ تر ۱. وقتى كه ما بچه‏تر بوديم، مشتاق بازى و توپ بوديم، در انتظار مى‏نشستيم تا ما را به بازى بگيرند، تملق مى‏گفتيم تا راه‏مان بدهند و قهر مى‏كرديم و دور مى‏شديم تا نزديك‏مان كنند، اما همين كه ۲. اما همین که هدفى پيدا مى‏كرديم ديگر به توپ‏ها و بچه‏ها نگاه نمى‏كرديم، حتى اگر دعوت‏مان مى‏كردند مى‏خنديديم و اگر دست‏مان را مى‏كشيدند، نق مى‏زديم و فرار مى‏كرديم. چرا؟ ۳. مگر توپ همان توپ نبود و بازى همان بازى محبوب نبود؟ چرا. اينها همه‏اش همان‏ها بودند، اما ما ديگر آن نبوديم، ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم و مهمانى مى‏خواستيم برويم... ۴. آه حالا مى‏فهمم كه چرا خيلى‏ها به توپ‏هاى بزرگ‏تر و كره‏هاى زمين و ماه و خورشيد هم همان طور نگاه مى‏كنند و توپ بازى نمى‏كنند و اسير بازى نمى‏شوند. اينها كارى دارند و هدفى دارند و اين است كه مشغول نمى‏شوند و سرگرم نمى‏شوند... بازى‏ها براى آواره‏هاست و آنها كه... ۵. آنهایی که جايى دارند و آنها كه كارى دارند و آنها كه به مهمانى دعوت شده‏اند و لباس ضيافت پوشيده‏اند، ديگر با توپ‏ها و با بازيچه‏ها كارى ندارند. اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى. اينها رهرو هستند و به تحرك‏ها رسيده‏اند و از تنوع‏ها گذشته‏اند. ۶. اينها راه را مى‏بينند و وقت كم را مى‏بينند و اين است كه شب و روز مى‏كوشند و آرام ندارند. ... و این است كه على آن مرد راه، فريادش بلند مى‏شود: «آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيق »؛ آه از توشه كم و راه دور ❛❛ عین‌صاد 📚 #⃣ ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰 شناخت، عقیده، حرکت ❇️ هر شناختى عقيده ‏اى را به دنبال مى ‏كشد و عقيده ‏ها و عشق ‏ها حركت و كوشش را سبز مى ‏كنند. ❇️ هنگامى كه انسان عظمت خود را شناخت، به كم قانع نمى ‏شود و حتى به بهشت دلخوش نمى ‏گردد، كه: «رضوان من اللَّه اكبر». ❇️ هنگامى كه وسعت هستى را شناخت و دورى راه را شناخت، در تنگناى يك مرحله نمى ‏ماند و آرام پيش نمى ‏رود. ❇️ هنگامى كه دنيا را يك راه ديد، در آن نمى ‏ايستد و هنگامى كه آن را كلاس ديد، از آن درس مى ‏گيرد و هنگامى كه آن را كوره ديد، از دردهايش عقده نمى ‏آورد. ❇️ هنگامى كه كارش را شناخت، بى ‏كار نمى ‏نشيند. ❇️ هنگامى كه جهتش را شناخت ديگر كند نمى ‏رود و درنگ نمى ‏كند؛ چون در كاروانِ متحركِ هستى، ركود و درنگ، كمتر از عقب گرد نيست و عقب گرد جز تنهايى نيست و تنهايى در راه و در كوير هستى جز هلاكت نيست. ❇️ بر پايه ‏ى اين شناخت ‏ها و اين عقيده ‏ها بارهاى سنگين تكليف قرار مى ‏گيرد. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۷۹ #⃣ 🔺 ما را در دیگر شبکه های اجتماعی 👉🏻 دنبال کنید. ╭✤ @Einsad ✤╮