👤 نظرات #محمدمهدی_عسگرپور
در رابطه با #علی_صفایی_حائری
🔸 آشنایی من با آن بزرگوار به سالهای
دورتر که فکر میکنم حدوداً چهار یا
پنج سال از #انقلاب گذشته بود برمیگردد.
🔸 نکته بسیار جالبی که باعث شد خیلی
سریع آن جذابیت برای شخص من
ایجاد شود و توانستم از محضر ایشان
استفادههای زیادی ببرم، اشراف ایشان
در موضوعات مختلف بود از جمله این
موضوعات، #هنر و توانایی ایشان در نقدِ
آثار هنری بود.
هر کس که با ایشان ارتباط داشت
و متنی مینوشت یا #فیلم میساخت
خیلی مشتاق بود که نظر ایشان را بداند
چون ایشان خیلی خوب #نقد میکردند
و حرفهای هم این کار را انجام میداد.
مثل کسانی که مراتب اساسی را در
حوزهٔ هنر پشت سر گذاشتند
🔸 یک نکتهای که من خودم از محضر
ایشان استفاده میبردم این بود که
حتی المقدور اثرمان برگرفته از آن
چیزی باشد که در باطنمان وجود دارد.
یعنی در واقع خلاف آنچه که ما گاهی
اوقات در حوزه #سینما یا در حوزههای
دیگر با آن مواجه میشویم. البته در
سینما مقدار بیشتر...
چون گاهی اوقات خود واقعی یک #هنرمند ،
یک چیز است و فیلمی که میسازد چیز
دیگری است.
🔸 بر همین اساس به بحث #خودسازی
تاکید داشتند؛ یعنی ما پیش از آنکه به
چگونه #تربیت کردن دیگران بپردازیم،
اول باید بدانیم که خودمان را چگونه
ادب کنیم و چگونه به فضیلتهای #اسلامی
مؤدب شویم آن هم از جنس غیر شعاری و درستش...
#⃣ #عین_صاد #در_نگاه_دیگران #متن
•═══••@Einsad••═══•
نظرات مقاممعظمرهبری #سیدعلی_خامنه_ای
در رابطه با #علی_صفایی_حائری
👤 #سیدمسعود_پورسیدآقایی :
🔹 در رابطه با همین نوشتهٔ روزنامهی
#جمهوری_اسلامی در دوران
ریاست جمهوری مقام معظم رهبری
بود که با جمعی از دوستان، آقایان:
لاجوردی، نقدی، تجلی، موسوی،
نیکخواه و محمودی در دفتر
#ریاست_جمهوری خدمتشان رسیدیم.
آقایموسوی از شاگردان سابق مقام
معظم #رهبری بود و همو واسطه این
دیدار بود.
🔹 ایشان با گرمی از همه ما استقبال کردند.
یکی از دوستان گفت: در روزنامهای که
شما مدیر مسئول آن هستید، در مورد آقای
صفایی چنین چیزی نوشته شده است.
ایشان گفتند: «من اطلاع ندارم». یکی از
دوستان #روزنامه را به ایشان داد. ایشان
با دقت خواندند و در حین خواندن گفتند: «عجب! عجب!»... بعد فرمودند: «من آقای #صفایی را از نزدیک میشناسم، ایشان
منزل ما در #مشهد آمده است. من هم منزل
ایشان(در #قم) رفتهام. ایشان در تفسیر
قرآن صاحب نظر است؛ هم چنان که علامه
طباطبایی صاحب نظر است. از قول من به
ایشان سلام برسانید و بگویید این یک
موجی است که فرو خواهد نشست؛
در مقابل آن نایستند، زودگذر است.
🔸ما به امثال ایشان در #حوزه ها نیازمندیم.
امثال ایشان باید در حوزه ها بمانند و
پاسخگوی نیازهای حوزه و سؤالات
و شبهات باشند...
#⃣ #عین_صاد #در_نگاه_دیگران #متن
•═══••@Einsad••═══•ْْْْْْْْْْْْْْْْ
💟 #دلنوشته های شما:
🔸 وقتی اولین بار شروع کردم به خواندن یکی از
کتابهای استاد صفاییحائری، هماندقایق اول خواندن
بود که به مطلبی برخوردم و آنلحظه میخواستم مثل
بازیکنهای فوتبال بعد از گلزنی دستانم را باز کنم و
فریاد بزنم و بدوم، چونکه شخصی حرف دل من را
زده بود و در کتابش آورده بود، حرفی که میخواستم
همیشه فریادش بزنم و به مردم بگویم و انگار که
مردم آن را نمیدانستند. ولی استاد صفایی حرف دل مرا زده بود، حتی پیش از آنکه به دنیا بیایم.
📝 ”سیفآبادی“
🔹 شاید خیالکنی بههمین سادگی امّا نمیشود اینقدر
ساده از کلام استاد گذشت. تا بودند هادی بودند و حال
که حیاط جسمانی و حضور دنیوی هم ندارد همچنان
هادیاند. جایی خواندم به شما گفته بودند که تو که
پدرت تحصیل کرده است چرا به حوزه میآیی؟ فرموده
بودید طلبه میشویم شما را بالاتر بیاوریم...
شما برای کرامت انسان خون دل خوردید. یادم هست
زمانی به استادم از نفس شکایت کردم اخبات تان را
سفارشنمودند و زمانیکه خسته راه شدمهم باز از شما...
دوست دارم شما را
دوستدارم شما را مخاطب آنحدیث قرار دهم که
فرمود برای خدا بخواند و عمل کند و تعلیم دهد...
در آسمانها عظیم یادش میکنند
ماهم که گیر زمین هستیم عظیم یادتان میکنیم.
برای استادی که هیچ گاه ندیدمش: عین.صاد
📝 ”عین ، الف“
🔸 دلدادگی، خلوص، لحن دلنشین، فردی که بهنظرم
هیچوقت شناخته نخواهد شد، نخبه، کسی که با نوای
آرامش معارف را برایت متصور میشود. جدا از هرچه
غیر خداست. دلسوزیشرا برایرشدت کامل درکمیکنی.
با نوشتههایش سیراب هزار ساله میشوی و حرکت را
در وجودت حس میکنی...
من با آگاهی تمام شیفته ایشان هستم و همیشه به حال
کسانی که از وجود نازنینشان بهره بردهاند غبطه میخورم.
من فنا شدن در خدا را در ایشان درک کردم و باره
با سوز عشق صدایایشان گریستم. احساس نو شدن
را با سخنانشان در خود احساس کردم.
نوشته ای کوتاه در وصف مردی بی انتها
📝 ”طاهره شکوهی“
🔹 در آستانه «#غدیر» میخواهم از کسی سخن بگویم
که پیام «عاشورا» را درک کرده بود و خود، یکی از
«وارثان عاشورا» بود.
کسی که طعم «فقر و انفاق» را چشیده بود، از «روزهای
فاطمه» غصههایی بر دلش نشستهبود که اینگونه عالی
«شرحی بر دعاهای روزانه حضرتزهرا» را بهقلم کشید.
نگاهی زیبا به «انسان در دو فصل»، «روابط متکامل زن
و مرد » و « تربیت کودک» در زندگی داشت.
کسی که به واسطه « تطهیر با جاری قرآن »، قدم در
«صراط» گذاشته بود. «روشبرداشت از قرآن»، «روش
برداشت از نهج البلاغه » و « خط انتقال معارف » را
عمیق میدانست. به «حقیقت حج» راه یافته بود.
در «ذهنیت و زاویهدید» وی بهعنوان یکروحانیموفق،
کتاب «روحانیت و حوزه» بسیار خواندنی است.
با «بررسی» آثار ایشان، مشهود است که «نگاهی به
تاریخ معاصر ایران» ، «درسهایی از انقلاب»، «پاسخ به پیام نهضت آزادی»، «مشکلات حکومت دینی» و
«نقدی بر فلسفهدین» در اندیشهاش به عنوان دغدغه موج میزد. ایشان در ۲۲ تیر ۱۳۷۸، در پرتو «اخبات»،
ندای «فوز سالک» را سر داد و در راهسفر به مشهدالرضا،
روح والایش راهی «حیات برتر» شد.
اینک تو «وقتیکه از خودت میسوزی»، میتوانی با
نوای دلنشینش در «بشنو از نی» بی امان بباری و در
«انتظار» «بهار رویش» باشی که تو را به «رشد» و
«حرکت» و به «قیام» در راه «مسئولیت و سازندگی» بکشاند. راه او هنوز ادامه دارد...
📝 ”حسینزاده“
🔸 از سوز دل نوشتم خدمت دوست نامه
اني رأيت دهرا من هجرک القيامه
تمام حسرتمن توی زندگیم اینه که چرا با استاد در سن
نوجوانی آشنا نشدم. کاش تویاون سن آشنا میشدم،
نه توی جوانی... در هر صورت شاید در اصل فرقی نکنه
خوشحالم که با ایشون آشنا شدم. خیلی گشتم وجود
دربهای زیادیرا هم دقالباب کردم. اما گمشدهام نزد
استادصفایی بود خدا بیامرزه ایشون رو و بر علو
درجات ایشون بیافزاید انشاءالله. چقدر سخته که قرار
باشه حس با واژه منتقل بشه... در هر صورت من اولین
مواجههام با کتاب ایشون، کتاب رشد بود کتابی که بعد
از خوندنش تا ۸ماه احساس باخت و خسران میکردم.
📝 ”محمدرضا رستگار“
🔹 بنده با نام آقایصفایی چندینسال قبل آشنا شدم.
هنوزم هیچ اثری از ایشان را نخواندم. البته پراکنده
گاهی مطالبی را در پیج رسمی ایشان خواندم. اما چند
روز قبل اتفاقی مطلبی از ایشان را گوش کردم با نام
دلداری خدا عجیب بر قلبم نشست. انگار سالهای سال
با ایشان مانوس باشم، چنینحسی داشتم و دارم و بعد
کلیپ أینعمار را گوش کردم. دیروز این حسم را با یکی
از دوستانم در میان گذاشتم و طوری از ایشان برایش
صحبت میکردم، انگار تمام آثارشان را خوانده باشم.
خدا را شاکرم از آشناییام با ایشان و قطعا آثارشان را
مطالعه خواهم کرد إنشاءالله
📝 ”مخلوق خدا“
#⃣ #متن
•═══••@Einsad••═══•
💠 انسان بزرگتر از دنیا
#ایستگاه_مربی_ها (قسمت دوم)
🔹 وقتى كه انسان محدود به هفتاد هشتاد سال
شد، ناچار جورى #تربيت مىشود كه استعداد و
سرمايههايش در همين هفتاد سال كارگشا باشند.
🔹 اما در آنجا كه ما هستى را با وسعتى شناختيم
كهتا بىنهايت راه دارد و انسانرا بهعظمتى شناختيم
كه اين هستى را زير پا دارد، ناچار انسان به گونهاى
تربيت مىشود كه با قانونهاى حاكم بر اين عوالم
درگير نشود و به گونهاى تربيت مىشود كه استعداد
و سرمايههايش در تمام اين عوالم كارگشا باشند
🔹 و با قانونهايى دمخور مىشود كه در تمام
اين عوالم تجربه شدهاند و شناخته شدهاند
و وضع شدهاند و براى مسائلى مىكوشد كه
در اين بىنهايت فرصت، آمد و شد دارند.
🔹 و ناچار #مربى اين انسان عظيم، در اين
پهناى هستى و اين وسعت گسترده، وجودى
مىتواند باشد عظيمتر و وسيعتر.
وجودى محيط و آگاه و در عين حال مهربان و دلسوز.
📚 مسئولیت و سازندگی | ص ۵۰
📝 استاد علی صفایی حائری
#⃣ #متن
•═══••@Einsad••═══•
💠 روحيّهها (قسمتدوم)
#انواع_روحیه_ها : 👤 منافق (بیشکل)
│معنای نفاق:
🔹 بارها گفتهام، منافق؛ يعنى بىشكل؛ يعنى بىرو، نه دو رو. منافق مثل آب است، شكل ندارد. به شكل ظرفى است كه در آن قرار مىگيرد. به شكل محيطى است كه در آن زندگى مىكند. همين كه محيطش عوض شد، وضعش عوض مىشود. او مىبيند كه منافع، آن به آن، جا عوض مىكنند. او حركت انتقالى منافع را مىبيند، در نتيجه هيچ شكل نمىگيرد؛ تا در هر ظرفيت و موقعيت بتواند آن را پر كند و با آن هماهنگ شود و تمام بهرهها را بردارد.
│عامل نفاق:
🔹 عامل و انگيزهى اين بىشكلى همين منفعت طلبى است.
│علامتها:
🔹 بر اساس همين عامل است كه علامتهاى #تزلزل ، #حيرت ، #ترس ، #دروغ ، #زدوبند ، #جاسوسى ، #فتنه_گرى و #عذر_تراشى آشكار مىشوند...
(برای مطالعه بیشتر درباره علامتهای این روحیه به کتاب مراجعه کنید)
│روش سازندگى و درگيرى:
❶ تصويرى از طعمه شدن و از دست رفتن
❷ نشان دادن منافع ثابت و سودهاى مشخص
❸ تهديد و ضربه
❹ رو آوردن و در سطح نگاه داشتن
↶ روحیهی بعدی: مغرورها
📚 #مسئولیت_و_سازندگى | ص ۲۲۹ و ۲۳۰
📝 استاد علی صفایی حائری
#⃣ #متن #روحیه
•═══••@Einsad••═══•
💠 روحيّهها (قسمت هشتم)
#انواع_روحیه_ها 👤: سرد و سر در لاک
🔹درباره درونگرایی:
درون گرا و سر در لاك، كسى است كه فقط با خودش زندگى مىكند و با خيال خودش خوش است و از خيال خودش رنج مىبرد؛ به بيرون كار ندارد. حادثههاى بيرون او را گرم نمىكنند و او را حركت نمىدهند كه در او مسخ مىشوند و رنگ مىبازند.
🔹عوامل درونگرایی:
1⃣ ...اين شكستها و ضربههاى بيرون يكى از عوامل درونگرايى و عرفان شرق حساب مىشود، كه در كنار عوامل ديگر جايگاه خود را دارد.
نياز امنيت و آرامش هنگامى كه در بيرون تأمين نشود بايد از خود انسان و از درون او تأمين گردد. همانطور كه بدن هنگام كمبود غذاها از خود مايه مىگذارد و آب مىشود، اين درونگرايى هم، آب شدن انسان براى تأمين يك كمبود و يك نياز درونى است.
2⃣ در درون انسان ديدگاهها و صحنهها و جريانهايى است زيباتر از ديدگاههاى طبيعت و عميقتر از صحنههاى بيرون. آنها كه كليد اين نهانخانه را بدست مىآورند و با اين زبان آشنا مىشوند و به اين دنيا راه مىيابند، مشكل مىتوانند از اين گنجها چشم بپوشند و مشكل مىتوانند از زبان ديگرى بشنوند و مشكل مىتوانند دوباره به دنيا بيايند.
🔹روش سازندگی و درگیری:
1⃣ آنها كه سوار حادثهها مىشوند و به جاى فرار و بىتفاوتى و درگيرى، اين راه چهارم و اين بهرهبردارى را مىشناسند، برداشتهاى زيادترى خواهند داشت و در خود به ذلت نخواهند نشست. كه اين پايگاه درونى، تاب تازيانههاى بيرون را ندارد و آخرسر خودش هم فرو خواهد ريخت و در هم خواهد شكست و انسان را به جنون و مرگ خواهد سپرد.
2⃣ زيبايى و وسعت و عمق درون، براى آنها كه با آن كارى را شروع نمىكنند و از آنجا سكوى پرشى نمىسازند، فقط مىشود وسيلهى سرگرمى... آنها كه مىخواهند دريچههاى بيشترى از وجود بستهى خويش را بگشايند... بايد پس از فرار به خويش، از خويش هم فرار كنند. درون ما، سكويى براى پرش، بالى براى پرواز و توشهاى براى سفرهاى دراز دارد؛ و نمىتواند زندان سيار و قبرستان نزديك و همراه ما باشد.
برای خواندن باقی روشهای مرحوم استاد به کتاب، صفحه 299 مراجعه کنید
📚 #مسئولیت_و_سازندگی | ص ۲۹۳ الی ۲۹۹
↶ روحیهی بعدی: خونسرد و بیرگ و بیتفاوت
📝 استاد علے صفایے حائرے
#⃣ #متن #روحیه
╭✤ @Einsad ✤╮
📝 #دلنوشته های شما:
🔴 استاد صفایی عزیز!
ما توفیق زیارت و ملاقات شمارو نداشتیم ولی کلام شیوا و صوت های والای عرفانی شما چنان مارا مجذوب خود کرده، که انگار پای درس شما نشسته ایم.. چقدر حضورتان در این عصر و زمانه خالیست!! چقدر معارفتان عالیست!! چقدر افق نگاهتان امروز یست!! چقدر ما خالی از معارف و مطالب شمائیم... حیف...
✍🏻 ”بدون نام“
#⃣ #متن
شما هم میتوانید 📝#دلنوشته یا نحوهی آشناییتان با استاد را برای ما بفرستید👇🏻
👤 @ad_einsad
╭✤ @Einsad ✤╮
📜 #متن |🔰نعمتِ اضطرار
🎁از عظمت و عنايت حق اين است كه وقتى مى خواهد به تو چيزى بدهد، به تو اضطرارت را نشان مى دهد تا اگر تو بعدها به مقامى رسيدى، آنها را از خودت ندانى.
🎁به تو نشان مى دهند كه از حقيرترين، پست ترين چيز نمى گذرى. بعد از آن، در تو حالتى شكل مى گيرد كه از تمامى عوالم مى گذرى، در حالى كه تو همان بودى كه از پوست پيازى نمى گذشتى.
🎁آدمى در تجربه هاى زندگى، خودش و ديگران را مى ديد كه بر سر هیچ، دعوا مى كنند، بعد از آن مشاهده مى كند كه خداوند به همين شخص، آن قدر عنايت مى كند كه بهشت را هم نمى بيند.
🎁اين لطف حق است كه تو اضطرارت را بفهمى تا اگر به تو عنايتى شد، تو خودت را صاحب مال ندانى.
🎁<الهى اوقفنى على مراكز اضطرارى>؛ الهى! مرا به آن ريشه هاى اضطرار و بيچارگيم برسان.
🎁اين است كه اگر ما از بعضى چيزها و حالت ها و انس ها محروم شديم و به اضطرار خودمان رسيديم و مضطر شديم، اجابت حق را به دنبال داريم.
❛❛ عینصاد
📚 #حقیقت_حج | ص ۴۲
#⃣ #بریده_کتاب #سیر_و_سلوک
╭✤ @Einsad ✤╮
📜 #متن |🔰عقل، دل، آگاهی!
💠 ما دل و احساس را منبع شناخت و آگاهى نمى دانيم!
💠 ادبيات ما سرشار از اين حكايتِ عقل گفتا و عشق گفتاست. در حالى كه بين دل و عقل عاشق هيچ درگيرى نيست.
💠 درگيرى ميان عقل فارغ و دل عاشق است.
💠 ما مى خواهيم عشق ابراهيم را با عقل خودمان بسنجيم، در حالى كه عشق ابراهيم را بايد با عقل خودش سنجيد.
💠 هر عقلى اين را مى پذيرد كه مهم را فداى مهمتر كن. وقتى ابراهيم در راه مهمتر، اسماعيل اش را ذبح مى كند، اين كار، هماهنگ و طبيعى است.
💠 همان طور كه تو پولت را فداى يك كيلو سيب مىكنى و يا عمرت را فداى فرزندت. پس عشق و عقل ابراهيم هماهنگ است و تضادى ندارد.
💠 اين تضاد ساختگى به خاطر اين است كه ما جايگاهش را در نظر نمى گيريم و آدم ها را با هم قاطى مى كنيم.
💠 دل، منبع احساس و حب الخير است.
💠 قبل از اين احساس، در انسان شهادتى به وجود مى آيد. اين شهادت همراه حب الخير، در انسان حركت ايجاد مى كند؛ كه «إِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْر»
❛❛ عینصاد
📚 #انسان_در_دو_فصل | ص ۵۶
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
╭✤ @Einsad ✤╮
📜 #متن |🔰آنان که از امکانات خود بهره برداری نمی کنند دعایشان مستجاب نمی شود...
🔹 كسى كه خواسته اش و نيازش را احساس كرده و با احساس و با تمام وجودش دعا مى كند، نمى تواند امكانات خود را راكد گذاشته باشد.
🔹 من كه احساس مى كنم بايد به خانه بيايم و كليد هم دارم، پشت در نمى نشينم كه دعا كنم. بايد از تمام امكانات خودم استفاده كنم و آن دم كه كليد شكست و هيچ راهى برايم نبود و يا زمان و فرصتى نداشتم، در اين هنگام عجز، به دعا رو بياورم و حتى در عجزم و در يأسم نااميد نشوم.
🔹 آنها كه از امكانات خود بهره نمى گيرند و با دست و پاى خود راه نمى روند، هنوز نياز خود را باور نكرده اند و احساسى ندارند.
🔹 و اين است كه در روايات هست آنها كه از امكانات خود بهره بردارى نكرده اند دعايشان مستجاب نيست؛ چون اينها در واقع خواسته اى ندارند تا برآورده شود.
❛❛ عینصاد
📚 #شرحی_بر_دعای_مکارم_الاخلاق | ص ۵۳
#⃣ #بریده_کتاب #سیر_و_سلوک
╭✤ @Einsad ✤╮
📜 #متن |🔰توپ های بزرگ تر
۱. وقتى كه ما بچهتر بوديم، مشتاق بازى و توپ بوديم، در انتظار مىنشستيم تا ما را به بازى بگيرند، تملق مىگفتيم تا راهمان بدهند و قهر مىكرديم و دور مىشديم تا نزديكمان كنند، اما همين كه
۲. اما همین که هدفى پيدا مىكرديم ديگر به توپها و بچهها نگاه نمىكرديم، حتى اگر دعوتمان مىكردند مىخنديديم و اگر دستمان را مىكشيدند، نق مىزديم و فرار مىكرديم. چرا؟
۳. مگر توپ همان توپ نبود و بازى همان بازى محبوب نبود؟ چرا. اينها همهاش همانها بودند، اما ما ديگر آن نبوديم، ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم و مهمانى مىخواستيم برويم...
۴. آه حالا مىفهمم كه چرا خيلىها به توپهاى بزرگتر و كرههاى زمين و ماه و خورشيد هم همان طور نگاه مىكنند و توپ بازى نمىكنند و اسير بازى نمىشوند. اينها كارى دارند و هدفى دارند و اين است كه مشغول نمىشوند و سرگرم نمىشوند... بازىها براى آوارههاست و آنها كه...
۵. آنهایی که جايى دارند و آنها كه كارى دارند و آنها كه به مهمانى دعوت شدهاند و لباس ضيافت پوشيدهاند، ديگر با توپها و با بازيچهها كارى ندارند. اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى. اينها رهرو هستند و به تحركها رسيدهاند و از تنوعها گذشتهاند.
۶. اينها راه را مىبينند و وقت كم را مىبينند و اين است كه شب و روز مىكوشند و آرام ندارند.
... و این است كه على آن مرد راه، فريادش بلند مىشود: «آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيق »؛ آه از توشه كم و راه دور
❛❛ عینصاد
📚 #رشد
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
╭✤ @Einsad ✤╮
📜 #متن |🔰 شناخت، عقیده، حرکت
❇️ هر شناختى عقيده اى را به دنبال مى كشد و عقيده ها و عشق ها حركت و كوشش را سبز مى كنند.
❇️ هنگامى كه انسان عظمت خود را شناخت، به كم قانع نمى شود و حتى به بهشت دلخوش نمى گردد، كه: «رضوان من اللَّه اكبر».
❇️ هنگامى كه وسعت هستى را شناخت و دورى راه را شناخت، در تنگناى يك مرحله نمى ماند و آرام پيش نمى رود.
❇️ هنگامى كه دنيا را يك راه ديد، در آن نمى ايستد و هنگامى كه آن را كلاس ديد، از آن درس مى گيرد و هنگامى كه آن را كوره ديد، از دردهايش عقده نمى آورد.
❇️ هنگامى كه كارش را شناخت، بى كار نمى نشيند.
❇️ هنگامى كه جهتش را شناخت ديگر كند نمى رود و درنگ نمى كند؛ چون در كاروانِ متحركِ هستى، ركود و درنگ، كمتر از عقب گرد نيست و عقب گرد جز تنهايى نيست و تنهايى در راه و در كوير هستى جز هلاكت نيست.
❇️ بر پايه ى اين شناخت ها و اين عقيده ها بارهاى سنگين تكليف قرار مى گيرد.
❛❛ عینصاد
📚 #اندیشه_من | ص ۷۹
#⃣ #بریده_کتاب #دین_شناسی
🔺 ما را در دیگر شبکه های اجتماعی 👉🏻 دنبال کنید.
╭✤ @Einsad ✤╮