پرواز با ملائک.mp3
2.17M
🎙 #پادکست
🔹 پرواز با ملائک
🌺 ویژه ولادت حضرت عباس علیهالسلام
4_5868338868792591682.mp3
8.53M
* #سخنرانی_صوتی #حضرت_عباس
🎧 مقام و منزلت حضرت ابالفضل العباس علیه السلام
🎤 حجت الاسلام والمسلمین ناصری
🗓 تاریخ جلسه: ۱۳۹۸/۱/۲۰
⏱ زمان: ۳۵ دقیقه
📥 حجم: ۸ مگابایت
18.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ: اموری که رزق و روزی را تنگ میکند
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_تراشیون
4_5868641535137940314.mp3
2.24M
🎙بهشت رفتن سختی داره
♦️توصیه ی آیت الله اراکی به یک نجار
20
🌺آیت ا... بروجردی / قسمت یازدهم / پشتیبانی از شخصیت های مبارز🌺
1️⃣ حضرت امام خمینی رحمه الله
حجت الاسلام سید عباس مُهری در این باره می گوید: روزی در محضر آیت الله بروجردی بودم که نماینده ای از طرف دولت به حضور ایشان آمد تا موافقت او را با موضوعی که دولت در دست اجرا داشت، خواستار شود. آیت الله بروجردی فرمودند: «پاسخ را بعد از مشورت و تبادل نظر با بعضی از علما به دولت ابلاغ خواهم کرد.»
من به فکر افتادم که آقای بروجردی در این گونه امور با کدام یک از علمای قم مشورت می کنند؟
دیری نپایید که دیدم امام خمینی رحمه الله بنا به درخواست ایشان به آنجا آمدند و به اتفاق، به اتاق رفتند و به گفت وگو نشستند و ساعتی بعد آقای بروجردی نظر خودش را برای دولت فرستادند
و همچنین بعضی از افاضل حوزه نجف از مرحوم شیخ محمدتقی بروجردی نقل می کردند که مرحوم آیت الله بروجردی کرارا می فرمود:
«قصد دارم که در موقعیت مناسبی زیر بازوی جوانی را بگیرم که برای اسلام و مسلمین می تواند مثمر ثمر باشد و اشاره به امام خمینی رحمه الله کرده بود (سید حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی رحمه الله، تهران، انتشارات راه امام، 1359، ج 1، ص 101.)».
حجت الاسلام سید عباس مهری در مورد این رویداد می گوید: مرحوم آیت الله بروجردی علاوه بر اینکه در امور مهم سیاسی با امام خمینی رحمه الله مشورت و تبادل نظر می کردند، گاهی نیز از ایشان دعوت به عمل می آوردند که در گفت وگویی که با مقامات دولتی درباره امر مهمی داشتند، شرکت نماید و به طور مستقیم از جانب ایشان با نماینده دولت و مقامات دولتی گفت وگو کند.
در مورد یکی از مواد قانون اساسی که رژیم می خواست تغییر دهد و به منظور جلب موافقت مرحوم آیت الله بروجردی، دکتر اقبال را به حضور ایشان فرستاده بود، امام خمینی رحمه الله بنا به درخواست آقای بروجردی در آن نشست شرکت کرد و رسما با دکتر اقبال صحبت و گفت وگو نمود و سرانجام با لحن تند و قاطعانه اظهار داشت که:
«ما به شما هرگز اجازه چنین تغییر و تبدیلی در قانون اساسی را نمی دهیم؛ زیرا این گونه تغییر، افتتاحیه ای جهت دستبرد اساسی به قوانین موضوعه این کشور خواهد شد و به دولت فرصت خواهد داد که هر وقت، هر طور که سیاست و منافع او اقتضا می کند، در قانون اساسی دست ببرد و طبق اغراض و امیال خود قانونی را ملغی و قانون دیگری را جعل نماید (همان، صص 101 و 102).»
بدین صورت توطئه رژیم را خنثی و از دستبرد به قانون اساسی جلوگیری به عمل آمد.
♾♾♾♾♾♾♾
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ گفتم: «آقا! شوهرخواهرم مریض است؛ توی حرم دعایش کنید.»
▫️ پرسید: «چه بیماریای دارد؟»
▫️ با شرمندگی گفتم: «روانی است.»
▫️ گفت: «همۀ ما روانی هستیم؛ اگر نبودیم، گناه نمیکردیم...».
📚 به شیوه باران، ص١٩
علی رضا همه کارهایش با #حضرت_ابوالفضل (ع) گره خورده بود.
پس از چهار سال بیماری و نا امیدی از درمان، شفا یافته حضرت ابوالفضل (ع) بود.
آخرین باری که داشت اعزام می شد، پرسیدم: مادر جان! کی بر می گردی؟ گفت: ما مسافر کربلائیم. هر وقت راه کربلا باز شد.
در آخرین نامه اش هم نوشته بود: «به امید دیدار در کربلا»
در فروردین 1362 برای شرکت در #عملیات_والفجر_یک عازم #فکه شد. در آن جا هم به خاطر شجاعت و مدیریتش شده بود مسئول یکی از دسته های گروهان ابوالفل (ع). در همین عملیات هم شهید مفقود الجسد شد.
وقتی در زیر شنی تانک بعثی های قرار گرفت آخرین نوایش هم یا ابوالفضل (ع) بود.
شانزده سال بعد از شهادتش وقتی پیکرش برگشت، اولین گروه از زائران امام حسین (ع) راهی کربلا بودند. روز تاسوعا هم با فریاد یا ابوالفضل تا گلزار شهدا تشییع شد.
#شهید_علی_رضا_کریمی
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_حضرت_ابوالفضل
#عنایات_و_کرامات_شهدا
راوی: مادر شهید
#کتاب_خط_عاشقی1، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم 1395، ص 145 .
حمید #میاندار هیئت خیمة العباس بود. اهل بالا و پائین پریدن نبود؛ اما حسابی و محکم سینه می زد تا جایی که بعضی وقتها احساس می کردم بدنش توان این همه #سینه_زدن را ندارد. شب حضرت عباس (ع) شب ویژه ای برای حمید بود. آن شب موقع برگشت گفت: دوست دارم مدافع حرم شوم و دست و پاهایم فدایی #حضرت_زینب (س) شود مثل حضرت عباس (ع).
گفتم: حمید! لازم نیست این همه سینه بزنی. کمتر یا آرام تر سینه بزن. گفت: فرزانه! به خاطر این سینه زدن هاست که این سینه هیچ وقت نمی سوزد نه در دنیا و نه در آخرت.
چه خوب به آرزویش رسید. وقتی بدنش را آوردند، پاهایش بر اثر انفجار تله انفجاری متلاشی شده بود و مثل حضرت عباس (ع) دست و پاهایش در راه دفاع از حرم قطع شده بود. همه جای بدنش ترکش خورده بود؛ مگر سینه اش که سالم سالم بود. آنجا بود که یاد جمله حمید افتادم که می گفت: این بدن هیچ وقت نمی سوزد.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_حضرت_ابوالفضل (ع)
#شهدا_و_حضرت_زینب (س)
#خاطرات_عاشورایی
#کتاب_یادت_باشد ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحات ۱۹۹، ۳۰۱ و ۳۰۵.