#خرده_روایت_ها
صبح زود بیدار شدم. همه خواب بودند. روی تختش نبود. هر چه گشتم پیدایش نکردم. رفتم دستشویی. پاچه ها را داده بود بالا. فرچه هم توی دستش. چاه توالت گرفته بود.
#شهید_علی_محمود_وند
#حضور_در_وسط_صحنه_های_مشکلات
کتاب یادگاران؛ جلد 30؛ صفحه 53.