#سیره_شهدا
#وصیت_شهید
هرکس به ولایت فقیه پایبند باشد ، بقیه امور او ( اگر انجام شود )
به نحو احسن قبول میشود
و گرنه ، عبادات دیگر بدون پایبندی به اصل ولایت فقیه مانند نمـاز بی وضوست .....
#شهیدسیدمحمود_موسوی
#سیره_شهدا
#شهید_بلباسی
ماجرای خواب عجیب از همسر
🌹شهید محمد بلباسی🌹
همسر شهید بلباسی پیش از عید با یکی از دوستان شهید تماس می گیرد و ماجرای خواب عجیبی که از شهید دیده بود را تعریف می کند.
همسر شهید بلباسی گفته بود که دیشب خواب محمد را دیدم، پرسیدم حال و روزت چطور است؟
گفت حالم خیلی خوب است و شرایط عالی است، هرجا به مشکلی برمی خورم به دو نکته اشاره می کنم و رد می شوم.
یکی خیریه صاحب الزمان که در مازندران تاسیس کردم
و دیگری فعالیت های جهادی که انجام دادم.
بنیانگذار قرارگاه علمدار کربلای مازندران
#خدمتبه_مردم
#فعالیت_جهادی
🍃شادی روحش صلوات..
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه شهداد
#سیره_شهدا
بار آخر که آمد آمل ، حسین همیشگی نبود.
هر که را می دید حلالیت می گرفت.
شب آخر که پیشمان بود تا اذان صبح نشستیم و با هم حرف زدیم.
حسین از شرایط سوریه گفت و آرزوهایش.
کم کم حرف هایش رنگ وصیت به خود گرفت ، دلم آشوب شد.
گفتم ببینم حسین مگر قرار نبود یک سال سوریه نروی و به درس و دانشگاهت برسی؟ هنوز سه ماه نشده که برگشتی ، کجا دوباره می خواهی بروی؟ سرش را پایین انداخت و گفت ،
بابا دشمن تا ۴۰ کیلومتری حرم جلو آمده باور کن به من نیاز است.
اسم حرم که آمد انگار دهانم را مهر کردند دوباره راضی شدم برود ، اما چیزی ته دلم می گفت دیگر برنمی گردد. مداوم حس می کردم شهید می شود. مراسم تشییعش از جلوی چشمانم رد می شد و مضطربم می کرد.
حق داشتم حسین تنها پسرم بود. جدای این ، داشتن پسری مثل حسین منتهای آرزوی هر پدر و مادری است. به همین خاطر دل کندن از او سخت بود.
وقتی خبر برگشتنش را داد باور نمی کردم. حتی وقتی آمد آمل و دیدمش
حالش خیلی رو به راه نبود ، هر چه می گذشت انگار بدتر می شد. چند روز در بیمارستان آمل بستری بود. وقتی دیدند کاری از دستشان برنمی آید منتقلش کردند تهران.
۱۹ مرداد با من تماس گرفتند و خبر شهادتش را دادند....
مدافع حرم
#شهیدحسین_دارابی (
#سیره_شهدا
#شهید_محسن_کمالی
📚 محسن بیشتر حقوقش را صرف خانواده های بی سرپرست میکرد، محله های فقیر نشین کرج محسن را خوب میشناختن
و هنوز هم حقوق محسن صرف خانواده های نیازمند میشود.
یک روز با محسن به بهشت زهرا رفته بودیم، مادر شهیدی را دیدیم که همسرش نیز به رحمت خدا رفته بود و فرزندی نداشت،
محسن آنقدر پای صحبتش و دردودلش نشست که متوجه شد سقف منزل آن مادر در اثر باران خراب شده و کسی را ندارد که تعمیرش کند ،
محسن برای تعمیر منزل پیش قدم شد و آن مادر همیشه دعا گوی محسنم بود.
☑️#سیره_شهدا
🔺روز ۲۷ ام صفر بود. استاد #پیراهن_مشکی پوشیده بود. با همان شور و حرارت همیشگی درس می داد. یک ساعت و نیم درس داد و پایان درس را اعلام کرد.
🔻آماده رفتن بودم که استاد نشست پشت میز، گویا هنوز کلاس ادامه داشته باشد.
گفت: «کلاس درس تمام شده و من اصراری برای ماندن تان ندارم. این نیم ساعت را می خواهم درباره مسئله ای حرف بزنم که برای همه ما مهم است».
🔺یکی دو تا کتاب قطور که روی میز گذاشته بود، را جلو کشید و شروع کردن به خواندن. کتاب های مرجع شیعه و سنی درباره رحلت #پیامبر_اکرم (ص) بودند؛ اسم کتاب #صحیح_بخاری را توانستم تشخیص دهم. می خواند و ترجمه می کرد؛ انگار سال هاست که در این مباحث ورود داشته.
🔺اتفاقات منتهی به رحلت پیامبر خدا (ص) و خیانت ها و بدعت های آن روزها را می خواند. صدایش بغض خاصی داشت.
🔺وقتی به لحظات وفات رسید، صدایش می لرزید. ما هم سرمان را پایین انداخته بود و گریه می کردم. وقتی نگاهش می کردم، تمام وجودش غرق اندوه شده بود.
دیگر استاد نبود؛ #روضه_خوان بود.
#شهید_مجید_شهریاری
#شهدا_و_اهل_بیت ع
#شهدا_و_رسول_خدا ص
#کتاب_استاد؛ خرده روایت های زندگی شهید مجید شهریاری. نویسنده: فاطمه شایان پویا. ناشر: نشر شهید کاظمی. نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۹۸؛ صفحه ۱۴۷-۱۴۸.
📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا/سالگرد شهادت شهید سید مصطفی خمینی
✅مقام معظم رهبری
🔸آقازاده نبود!
اخلاق خاص او در رابطه با امام (س) و حفظ جنبه تساوی با دیگر مردم در آن روزها در حوزه معروف بود. همه میگفتند که حاج آقا مصطفی خمینی (ره) در منزل امام به گونه ای رفتار می کند که با هیچ یک از مراجعین فرقی ندارد و واقعیت هم همین بود، هرگز انتساب به امام (س) و با نام ایشان برای او وسیله ای محسوب نمی شد.( یادها و یادمانها، ص ۴١)
📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا
🔹 نماز جماعت خانگی 🔹
🔺 حجت الاسلام #شهید حاج شیخ مهدی شاه آبادی به طور معمول توفیق نماز جماعت را از دست نمی داد. اگر نمی توانست به مسجد برود، در خانه خود #نماز_جماعت را برپا می کرد.
🔻 وقتی یکی از پسرانش را می دید که مشغول خواندن #نماز است؛ فوری پشت سرش می ایستاد و به او اقتدا می کرد. با این روش، هم به فرزند جوان خود شخصیت داده بود و هم اینکه اهمیت نماز جماعت را به خانواده نشان می داد.
🔺 به مرور فرهنگ خواندن نماز جماعت بین اهل خانه مرسوم شد. دیگر حتی اگر شیخ شهید هم در خانه نبود، اهل منزل نمازشان را به جماعت می خواندند.
🔻 شیخ هیچگاه برای نماز جماعت به طور تحمیلی یا به روش مستقیم و رسمی از فرزندانش دعوت نمی کرد. او روحیه جوانی آنان را لحاظ می کرد.
🔻 خودش می ایستاد سر سجاده و #اذان و اقامه را می گفت و در رکعت اول، سوره ای بلند را انتخاب می کرد و می خواند؛ اینگونه دیگران فرصت داشتند تا وضو بگیرند و نماز را پشت سر ایشان اقامه کنند.
📒 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 66.
📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️#سیره_شهدا
🎬 #کلیپ|#روایتگری
🔻دروغی گفتیم شهدا دوستون داریم سر از اینجا در آوردیم...
📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️#سیره_شهدا
🎬 برشی از روایتگری دکتر محسن نصری
🌗درد مردم آدم رو میکشه…
📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا
🌸 نماز هدیه به معصومین 🌸
#شهید #دکتر_شهریاری
💛🔸 می گفت در هر قضیه ای گیر كردید دو ركعت نماز بخوانید و تقدیم كنید به یکی از ائمه؛
💛🔸 مطمئن باشید كه كارتان راه می افتد. اعتقاد خاصی به این دو رکعت نماز داشت.
📚 کتاب شهید علم، ج 1، ص 6.
📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
صوت طهرانی مقدم.mp3
14.02M
☑️#سیره_شهدا
🌹بهمناسبت سالروز شهادت شهید حسن طهرانی مقدم
🔸این مستند صوتی به بررسی ویژگیها و خاطراتی از شهید طهرانی مقدم از زبان برادر و مادر شهید میپردازد و همچنین بخشهایی از حضور رهبر معظم انقلاب در منزل شهید را روایت میکند.
🔸سرلشگر شهید حسن طهرانی مقدم و جمع دیگری از اعضای سازمان جهاد خودکفایی سپاه، بیست و یکم آبانماه ١٣٩٠ در حادثهای در یکی از مراکز پشتیبانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️#سیره_شهدا
🔹ممکن است ما در مدیریت نتوانیم معجزه کنیم
🔸اما میتوانیم رضایتمندی، عدالت محوری، اخوت، برادری، همراهی، همپایی، هم زیستی و مثل هم بودن را در جامعه ایجاد کنیم.
📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا | #کنترل_نگاه
💢هنگام صحبت با نامحرم سرش را پایین می انداخت ، حجب و حیا در چهره اش موج می زد.
وقتی برای کمک به مغازه پدرش می رفت، اگر خانمی وارد مغازه می شد کتابی در دست میگرفت و سرش را بالا نمی آورد.
میگفت: پدر جان لطفاً شما جواب دهید...
📖کتاب علمدار ؛ انتشارات شهیدابراهیم هادی
📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا
🔹خاطره عجیب حاج قاسم سلیمانی از شهید مهدی زین الدین به بهانه ۲۷ آبان سالروز شهادت ایشان
📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا
🔰نگاه متفاوت شهید حاج قاسم سلیمانی به قرآن
✍️ایشان رابطه ویژه و خاصی با قرآن داشت، بارها میدیدم با ماژیکهای فسفری روی عباراتی از قرآن خط میکشد، معلوم بود با آن بخشهایی که علامتگذاری میکند کار دارد. خدا رحمت کند آقای شهید حاج حسین پورجعفری را که واقعاً یار بیبدیل و بینظیری برای او بود و همه زندگیاش را وقف او کرده بود. معمولاً حاجی در فاصله دو جلسه قرآن میخواند یا وقتی سوار هواپیما میشد تا مثلا به سوریه برود.
🔹حسین که میدانست الان حاجی باید قرآن بخواند، سریع قرآن و ماژیکهای فسفری قرمز و سبز را به او میداد. اوایل برایم سؤال پیش میآمد چرا حاجی قرآن را علامتگذاری میکند، بعد متوجه شدم نگاه او به قرآن غیر از نگاه ماست.
📚راوی: سردار حاج محمدجعفر اسدی(ابو احمد)
📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️#سیره_شهدا
🎥 داستان عجیب یک جوان لات که به سرعت مجوز شهادت گرفت.
⭕️ سید مسعود رشیدی، جوانی که میگفتند حتی بلد نبود سلام کند!
💠📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا
روضه که تمام شد، غیبش زد.
خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویسهای بهداشتی.
نگذاشت کسی کمکش کند.
میگفت: افتخارم این است خادم روضهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشم.
#الگوی_خودسازی
#شهید_قاسم_سلیمانی
📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا
🔰 #شهید_مصطفی_احمدی_روشن
🔅 مصطفی می جنگید و جنگها برایش همه یا هیچ بود. این نبود که حالا میجنگم و یک جایی کوتاه می آیم. مصطفی می جنگید تا به هر آنچه که معتقد بود در مجموعه ای که در آن خدمت می کند برسد. نرسیدن در مرام او نبود. می جنگد حتی به قیمت آنکه از مجموعه اخراج شود. برای همین مصطفی از روزی که من یادم هست در معرض اخراج بود.
💠 می جنگید و هی می آمد بالاتر. میدانید برای چه؟ برای اینکه جنگ همه یا هیچ می کرد و همه را بدست می آورد. وقتی من و مصطفی با هم آشنا شدیم او یک کارشناس جزء بود. غیر از خدا هم هیچ کس را نداشت.
📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️ #سیره_شهدا
💢اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد!!
♦️قرار شد با شهید نواب برای ناهار و دیدن علامه امینی به منزل ایشان برویم.
♦️در آن دیدار علامه به نواب گفتند : من حیفم میاید شما در ایران بمانید ، شما را می کشند ، بیایید بروید نجف درس بخوانید با استعدادی که شما دارید مرجع خواهید شد
♦️ شهید نواب به علامه گفت:اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد.
♦️علامه امينی چشمهايش پر از اشك شد، سرش را انداخت پايين و از اتاق بيرون رفت و ديگر صحبتي نشد.
#شهید_نواب_صفوی
📚 خاطرات محمدمهدی عبدخدایی
📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا
🔺نامه #سردار_سلیمانی به نویسنده کتاب «من زندهام»
کتاب جذاب «من زندهام» را به خاطر دارید؟
"خاطرات اسارت خانم معصومه آباد وهمراهانش"
یکی از خوانندگان این کتاب «سردار سلیمانی» است.
وی پس از خواندن کتاب نامهای برای نویسنده آن نوشته است:
"خواهر خوبم. در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی
سعی کن در این آزادی اسیر نشوی
انشالله کتابت را به #همه_زبانها ترجمه میکنم تا همه بدانند #زینب بنت رسول الله چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه اینگونه معصوم بوده است.
به تو بعنوان خواهرم، بعنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف #تربیت_خمینی افتخار میکنیم.
حقیقتا #شگفت_زده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم"
ساعت ۲۳، (نینوا)، سلیمانی
🔻مهمتر از این نامه، یادداشت بعدی است که سردار شهید، خطاب به خانم آباد نوشته است:
بسمه تعالی
خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصّب مراقبت می کردم کسی #عکس_روی_جلد کتابت را نبیند. و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس بدنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟
آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند.
برادرت، بغداد، سلیمانی
📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا
🔹به قول امروزی ها، حاجی خیلی «فدایی» داشت. بچه ها صف کشیده بودند جلوی بیمارستان و سر اهدای کلیه به حاجی، جر و بحث می کردند. هر کسی می خواست قرعه به نام او بیفتد. بچه ها سر از پا نمی شناختند. هر لحظه به تعداد بچه ها اضافه می شد. لحظه شماری می کردند برای اهدای کلیه. اما هر کاری کردند حاجی زیر بار نرفت و گفت: « من شرعاً راضی نیستم که شما جان خودتان را به خطر بیندازید و به من کلیه بدهید. هر چه خدا بخواهد، همان می شود.»
🔸جویای شهادت بود. می گفت: «خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شـده ام و خـواسته باشم خود را از دست این سختی ها و ناملایمات دنیوی خلاص کنم بلکه می خواهم شهید شوم تا اگر زنده ام موجودی نباشم که سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران کند و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند.»
#شهید_امروز
#شهید_یدالله_کلهر
📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
☑️#سیره_شهدا | #مثلِ_اسماعیل
🌟یکی از مجاهدین عراقی میگفت: در یک زمستان سرد، با شهید دقایقی در چادری بودم. او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما میلرزد. با اینکه هوا سرد بود و خود او نیز به پتو نیاز داشت، پتوی خود را روی آن مجاهد انداخت. سپس گفت: مجاهدین عراقی ودیعههای امام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنم.
الان خانه هر مجاهد عراقی که بروی، سه عکس میبینی: امام خمینی، شهید صدر و شهید اسماعیل دقایقی.
📚روایتی از دوست شهید.برشی از زندگی سردار شهید اسماعیل دقایقی فرمانده لشکربدر
استاد معظم احمد عابدی. راز عزت شهید سلیمانی.mp3
2.54M
☑️#سیره_شهدا
🔰خاطره استاد معظم احمد عابدی از شهید سلیمانی
🔹راز عزیز شدن حاج قاسم سلیمانی
☑️#سیره_شهدا
🌹حسن كلاس هشتم بود. سال چهل و هشت، چهل و نه. فاميل دورشان با چند تا بچهي قد و نيمقد از عراق آواره شده بود. هيچي نداشتند؛ نهجايي، نه پولي. هفت هشت ماه پی صندوقدار مسجد لُرزاده شده بود.
می گفت:بابا يه وام بدين به اين بندهی خدا. هيچي نداره. لااقليه سرپناهي پيدا كنه. گناه داره.
حاجی هم می گفت: پسر جون! وام می خوايی، بايد يه مقدار پول بذاری صندوق. همين.
🌹 آنقدر گفت تا فاميل پول گذاشتند صندوق و آن بنده خدا خانه دار شد.
"شهید حسن باقری"
✍ کتاب یادگاران، ج۴؛