مناظره #شهید_عباس_کردانی با مریدان #فرقه_احمد_الحسن_بصری
عباس به علوم غریبه مسلط بود؛ اما ازش استفاده نمی کرد. می گفت: «زندگی باید به اسباب طبیعی بره جلو. نباید دخل و تصرف کرد».
می گفت: رفته بودم اربعین. جلوی موکب احمد الحسن یمانی ایستاده بودم، داشتم روایتی را می خواندم. یکی از افراد موکب آمد و اصرار که بیا داخل شاید هدایت شدی.
گفتم: من هدایت شده ام. بالاخره وارد موکب شدم. شروع کردند به تبلیغ از احمد الحسن و اینکه از کراماتش یکی این که با امام زمان (عج) رابطه دارد و طی الارض دارد.
گفتم: طی الارض که چیزی نیست. آیا می تواند زمان را متوقف کند یا به عقب برگرداند؟ که حرفی برای گفتن نداشتند.
گفتند: ما اذکار و اورادی داریم که می توانیم رؤیای صادقه ببینیم.
گفتم: چیزی نیست. من هم دارم.
ادامه دارد ...👇
ادامه مطلب قبلی
گفتم: شما از #علوم_غریبه چه می دانید؟ چیزهای ابتدایی را می دانستند. کتابی از احمد الحسن آوردند در زمینه استخراج حروف.
گفتم: من اینها را قبول ندارم. احمد الحسن فقط الفبای علوم غریبه را بلد است. من می توانم ۱۱۰ صورت حروفی از #حروف_ابجد خارج کنم.
گفتند: اگر راست می گویی ثابت کن.
قلم و کاغذی آوردند و شروع کردم. ابجد صغیر را از کبیر استخراج کردم که بعضی هاشان بلد بودند. بعد از آن شروع کردم به ابجد اختصار که هیچ کدام شان بلد نبودند.
در این میان اتفاقی افتاد که مریدان یمانی به شک افتادند که نکند من از یاران امام زمان (عج) باشم.
خودم را اهل یمن و بزرگ شده ایران معرفی کرده بودم. یکی از آنها به عربی از من آدرسم در ایران را پرسید. خدا زبانم را به عربی باز کرد و جوابش دادم. چند لحظه بعد یک بوشهری وارد شد و آدرسی را می خواست. من به لهجه بوشهری جوابش را دادم و راهنمایی اش کردم. یکی دو نفر دیگر هم با لهجه های مختلف.
وقتی برگشتیم به بحث. گفتند: ما نمی توانیم جواب تو را بدهیم؛ اما بزرگانی داریم که می توانند پاسخ شما را بدهند.
گفتم: من اصلا مرام شما را قبول ندارم که بخواهم با بزرگان تان بحث کنم.
خداحافظی کردم و از خیمه آمدم بیرون و سریع خودم را مخفی کردم. آنها داشتند دنبال من می گشتند. داشت باورشان می شد که فردی عادی نیستم.
#شهید_عباس_کردانی
#سیره_اعتقادی_شهدا
#مبارزه_با_انحرافات_عقیدتی
راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی
#کتاب_عباس_برادرم ؛ خاطرات و یادداشت های شهید مدافع حرم عباس کَردانی. نویسنده: حمید داود ابادی. نشر شهید کاظمی. نوبت چاپ: اول-۱۳۹۶٫؛ صفحات ۲۳-۲۹.
#خرده_روایت_ها
رفته بودم #اربعین. کربلا بودم. موکبی زده بودند به اسم «شبکه مقدس اهل بیت». خدا لعنت شون کنه. یه روحانی افغانی هست به اسم "اللهیاری" که عکسش را بنر کردند و سر تا سر عراق زدند.
یه مرد نبود که این بنر را بکشه پایین. از بس که این ها مخ سیاسی شون تعطیله.
#شهید_عباس_کردانی
#شیعه_انگلیسی
#کتاب_عباس_برادرم؛ صفحه 22.
فرازی از #وصیت_نامه_شهید_عباس_کردانی:
خواهران و برادرانم به تسلیت گویندگان تبریک و تهنیت گویند چرا که من شهیدم و امیدوارم هنگام #ظهور و قیام حجت ابن الحسن (ع) بیایم با سپاهی از شهیدان بازگردم.
#شهید_عباس_کردانی
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهدا_و_امام_زمان عج
#امام_زمان
.