eitaa logo
معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
718 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
7هزار ویدیو
725 فایل
جهت ارتباط با معاون تهذیب @Amomen313 جهت ارتباط در مورد فعالیتها و شبهات قرآنی @ghadirmohyi جهت ارتباط با ادمین محتوایی کانال @boreshha_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
🔸طلابی که به زور نمره استاد و تنبیه معاون و تهدید مدیر، #جسم_خسته خود را به سرکلاس می رسانند اما روح
نقدهای دریافتی از برخی بزرگواران به یادداشت "طلبگی منافقانه" : در نقد یادداشت اخیر باید به عرض برسانم که بد نیست انسان در نگاه خود تمام ابعاد یک مسئله رو به خوبی موشکافی کند، این که ما طلاب علوم دینی را جدای از حوزه و دروس و مدیریت آن بنگریم اشتباه بزرگی است. شاید بتوان گفت قریب به اتفاق کسانی که وارد حوزه شده اند اولین هدفی که داشته اند، شناخت دین و عالم شدن بوده است اما با ورود به حوزه هر درس و بحثی را می بینند مگر خواندن و کار کردن با منابع دین یعنی قرآن و سنت. یاد کلامی از شهید بزرگوار مطهری عزیز افتادم که می فرمودند: در این حوزه هزاران نفر پیدا می شوند که کافیه را چهار لا بلد هستند اما دو نفر پیدا نمی شود که قرآن را بفهمند. بگذریم.... آدم بیچاره ایی که به عشق دین شناسی وارد حوزه شده با دروسی مواجه می شود که بسیاری از آنها اگر مخل به دین شناسی نباشد مفید هم نیست. خوب این طلبه هر چه می گذرد می بیند تنها چیزی که یاد گرفته یک مشت اصطلاحات و بحث های بی ربط و بی ثمر است. از تعارض و جمع بین روایات خوانده اما نمی داند با آنها چه کند، از اصول علمیه شنیده است اما نمی داند چطور از آنها استفاده می شود، تا به حال وقت نکرده لای کتاب کافی و تهذیب را باز کند تا چه برسد که بخواهد ارزیابی حدیثی را انجام دهد. خوب برادر بزرگوار چنین آدمی با کدام شوق و اشتیاق سر کلاس درس حاضر شود؟ به چه امیدی مباحثه داشته باشد؟ آدمی وقتی پیشرفت و مفید بودن را در خود نبیند واقعا انسان خطرناکی می شود؟ خوب است نویسنده محترم از بزرگان امروز حوزه بپرسد که آیا بزرگان زمانشان در بین آنها رفت و آمد داشته اند یا نه؟ آیا استاد مثل پدری مهربان کنارشان بوده یا نه؟ (مدیونید اگر فکر کنید مثل پدر مهربان بوده، نه دو تا درس می گفته و پولش رو می گرفته و می رفته ) خودم از بزرگان فعلی شنیده ام که امثال مرحوم آیت الله اشتهاردی هر هفته به آنها و حجره هایشان سر می زده و امتحانات هفتگی و رسیدگی مالی و روحی و .... داشته است.( مشت نشانه از خروار است.) نویسنده باید از خود بپرسد آیا منطقی است که طلاب، با استعدادها و ظرفیت های مختلف در یک مسیر قرار داده شوند؟ آیا این امر باعث پژمردگی روح و از دست رفتن استعداد و عمرشان نخواهد بود؟ آیا شخصی که استعداد در اموری مانند منبر یا تاریخ یا فلسفه دارد را در مسیر اجتهاد تک بعدی قرار دادن، عاملی برای گریز و ناامیدی و سست شدن آنها در دینداری نیست ؟ این را به یاد داشته باشیم شخصی که هیچ هویت مفیدی برای خودش ندارد( خود را انگل می انگارد) بسیار خطرناک است. حال وای به روزی که نزدیکانش هم به او چنین نگاهی داشته باشند. : به نظرم نویسنده دارای نگاه صفر و صدی است و متن را هم با هدف صد و برای رسیدن به فضای مطلوب نوشته است ،به طوریکه از فضای موجود یکم به دوره چرا که این تقسیم ثنائی ، شاید در واقع قسم سومی هم داشته باشه که شامل طلابی هستن که از هر دو گروه به ارث بردن و اینجا است که اکراه مسئولین ،نیروی محرک آنها است.البته نافی این نیستم که تا زمانیکه خود طلبه نخواهد هیچ اتفاقی نمی افتد اما این گروه اکثر طلاب سطح متوسط را شامل می شوند که هشیاری و زکاوت و برنامه ریزی مسئولین، محرک آنها است. نکته دیگر هم اینکه ،این گروه همان بی انگیزه گانی هستن که به دلایل مختلف انگیزه حرکت رو ندارن و استعمال کلمه نفاق بار منفی در ذهن دارد گرچه استعمل غلطی نیست و علقه مجازی دارد (و وجود اینگونه افراد هم جدی است، و قابل انکار هم نیست.) در آخر اینکه نوشته تنها بیان عیب کرده و ،عیب بدون راه حل زیاد مثمر ثمر نیست.