فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#برش_یک_دقیقهای #رمضان #امام_حسین
🎥 دو ذخیره برای نجات کشور
🎙 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
⏱ یک دقیقه
معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
فرازی از #وصیت_نامه_امام خمینی (26): ازجمله نقشهها که معالأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزم
فرازی از #وصیت_نامه_امام خمینی (27):
اینجانب نمیگویم ما خود همه چیز داریم؛ معلوم است ما را در طول تاریخِ نه چندان دور خصوصاً، و در سدههای اخیر، از هر پیشرفتی محروم کردهاند و دولت مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً، و مراکز تبلیغاتی علیه دستاوردهای خودی و نیز خودْ کوچکدیدن ها و یا ناچیز دیدن ها، ما را از هر فعالیتی برای پیشرفت محروم کرد.
#وارد_کردن_کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان خصوصاً طبقه جوان، به اقسام #اجناس_وارداتی از قبیل ابزار #آرایش و تزئینات و #تجملات و بازی های کودکانه و به مسابقه کشاندن خانوادهها و #مصرفی_بار_آوردن هر چه بیشتر، که خود داستان های غمانگیز دارد،
و سرگرم کردن و به تباهی کشاندن جوانها که عضو فعال هستند با فراهم آوردن #مراکز_فحشا و عشرت کدهها، و دهها از این مصائب حساب شده، برای #عقب_نگه_داشتن کشورهاست.
من وصیت دلسوزانه و خادمانه میکنم به ملت عزیز که اکنون که تا حدود بسیار چشم گیری از بسیاری از این دامها نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانهها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمیرفت متخصصینِ ایران قادر به راه انداختن کارخانهها و امثال آن باشند و همه دست ها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصصین آنان اینها را به راه اندازند، در اثر #محاصره_اقتصادی و جنگ تحمیلی، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمت های ارزان تر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم #می توانیم.
#امام_خمینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوانش وصیت نامه امام خمینی توسط مقام معظم رهبری
قسمت بیست و هفتم
حاجی دنیای نیروهایش بود. دعاهای کمیل و ندبه رااز حفظ بود. آنقدر تکرار می کرد که همه فهمیده بودند حفظ است.
فرمانده بود؛ ولی هیچ کس ندید جلوی تویوتا بنشیند. یک تکه ابر داشت عقب تویوتا. هر کجا می خواست برود، اگر راننده نبود می دوید می نشست پیش تویوتا روی همان تکه ابر.
کسی هم اصرار نمی کرد جلو بنشاندش. چون می دانستند فایده ندارد.
#شهید_محسن_حاجی_بابا
#سیره_مدیریتی_شهدا
#مردمی_بودن_و_نداشتن_حاشیه_امن
راوی: حاج حسین یکتا
#کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه 113.
کتاب قرار بی قرار
کتاب قرار بی قرار شامل فصل هایی هست که در هریک ،شهید مصطفی صدرزاده از زبان یکی از نزدیکان توصیف میشه...
مصطفی صدرزاده ابتدا درس رو رها میکنه و به حوزه میره و دوباره به دانشگاه برمیگرده و ترم آخر در سن ۲۹سالگی،تصمیم به رفتن به سوریه میگیره اما چون نظامی نبوده و مجوزی نداشته،گذرنامه جعلی افغانستان رو با نام سیدابراهیم طراحی میکنه و از مشهد عازم سوریه میشه...
این شهید بزرگوار اهل خوزستان هستن و دوفرزند هم دارن.
گزیده ای از کتاب:
با فریاد لبیک یا زینب (س) یک محور از محاصره را شکستیم و در قلب دشمن قرار گرفتیم. نه راه برگشتی بود نه می شد پیشروی کرد. سید من را صدا زد و گفت «به تکفیری ها بگو ما مسلمونیم و نباید آتیش به سر خودمون بریزیم. باید برای دفاع مردم مظلوم فلسطین سر اسرائیل بمب و خمپاره بریزیم.» این جملات را به عربی برایشان گفتم. تکفیری ها هم شروع به ناسزا گفتن کردند. بار دیگر سید ابراهیم چند آیه از قرآن برایشان خواند. یکی از تکفیری ها پشت بی سیم گفت «مگه شما مسلمانید؟» گفتم «بله ما مسلمانیم و رسول خدا پیامبر ماست و قرآن کتاب ما.» نفهمیدیم چه شد اما دشمن روستای جلوتر را هم تخلیه کرد و ما توانستیم با تعداد کم از محاصره دربیاییم.
۳۳۷ صفحه| ۳۸۰۰۰ تومان
قیمت با ۱۰ درصد تخفیف: ۳۴۸۰۰ تومان