📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (16)
🔰گریه بر شهید نه #نفله
🔺لازم است ما از خود سؤال كنیم كه چه رابطه ای میان شهادت حسین بن علی و نیرو گرفتن #اسلام و زنده شدن اصول و فروع دین وجود دارد؟ زیرا می دانیم صِرف اینكه خونی ریخته بشود، منشأ این امور نمی شود. بنابراین میان قیام و نهضت و شهادت حسین بن علی و این آثاری كه ما می گوییم و مدعی آن هستیم و واقعاً تاریخ هم نشان می دهد كه حقیقت دارد، چه رابطه ای وجود دارد؟
🔻اگر شهادت حسین بن علی صرفاً یك جریان حزن آور می بود، اگر صرفاً #یك_مصیبت می بود، اگر صرفاً این می بود كه خونی بناحق ریخته شده است و به تعبیر دیگر صرفاً نفله شدن یك شخصیت می بود و لو شخصیت بسیار بزرگی، هرگز چنین آثاری را به دنبال خود نمی آورد.
🔺شهادت حسین بن علی از آن جهت این آثار را به دنبال خود آورد كه نهضت او یك #حماسه_بزرگ_اسلامی و الهی بود؛ از این جهت كه این داستان و تاریخچه، تنها یك مصیبت و یك جنایت و ستمگری از طرف عده ای جنایتگر و ستمگر نبود، بلكه #یك_قهرمانی بسیار بسیار بزرگ از طرف همان كسی بود كه جنایت ها را بر او وارد كردند.
🔻شهادت حسین بن علی حیات تازه ای در عالم اسلام دمید و اثر و خاصیت یك سخن یا تاریخچه و یا شخصیت حماسی این است كه در روحْ موج به وجود می آورد، حمیّت و #غیرت به وجود می آورد، #شجاعت و صلابت به وجود می آورد؛ در بدنها، خونها را به حركت و جوشش درمی آورد و تن ها را از رخوت و سستی خارج می كند و چابك و چالاك می نماید.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 43-42.
#شهید_مرتضی_مطهری
کتاب آه 9.mp3
7.15M
فصل نهم/بستن آب بر امام حسين (ع) و همراهان ايشان
#کتاب_گویای_آه
.
◾️روضه امام حسین (ع)
نوشتهاند همین که نماز صبح را با اصحاب خودش خواند، رو به اصحاب خودش کرد و فرمود: اصحاب من! آماده باشید. مردن جز یک پلی نیست که شما را از دنیایی به دنیای دیگر عبور میدهد، از یک دنیای بسیار سخت به یک دنیای بسیار عالی و شریف و لطیف. این سخنش بود، اما عملش را ببینید.
...حتی حمید بن مسلم که وقایع نگار عمر سعد است این قضیه را گفته است. میگوید من تعجب میکنم از حسین بن علی که هر چه شهادتش نزدیکتر و کار بر او سختتر میشد چهرهاش برافروختهتر میشد. مثل آدمی که به وصل دارد نزدیک میشود. کأنه خوشحالتر میشود. حتی یک جملهای دارد، میگوید آن لحظات آخر که من به سراغ حسین بن علی علیه السلام رفتم، وقتی رسیدم که آن لعین ازل و ابد سر مقدسش را از بدن جدا کرده بود. چشمم که افتاد، آن بشاشت و روشنی چهرهاش آنچنان مرا گرفت که کشته شدنش را فراموش کردم: «لَقَدْ شَغَلَنی نورُ وَجْهِهِ عَنِ الْفِکرَةِ فی قَتْلِهِ». آیا شما برای این نمونه پیدا میکنید؟ اگر نمونه پیدا کردید، بعد به جای عزای حسینی عزای او را میگیریم، به جای یاد حسین از او یاد میکنیم.
نوشتهاند اباعبدالله در حملات خودش نقطهای را در میدان مرکز قرار داده بود. مرکز حملاتش آنجا بود. مخصوصاً نقطهای را امام انتخاب کرده بود که نزدیک خیام حرم باشد و از خیام حرم خیلی دور نباشد، به دو منظور. یک منظور این که میدانست که اینها چقدر نامرد و غیرانسانند. اینها همین مقدار حمیت ندارند که لااقل بگویند که ما با حسین طرف هستیم، پس متعرض خیمهها نشویم. میخواست تا جان در بدن دارد، تا این رگ گردنش میجنبد، کسی متعرض خیام حرمش نشود.
حمله میکرد، از جلو او فرار میکردند، ولی زیاد تعقیب نمیکرد؛ برمیگشت مبادا خیام حرمش مورد تعرض قرار بگیرد. دیگر اینکه میخواست تا زنده است اهل بیتش بدانند که او زنده است. نقطهای را مرکز قرار داده بود که صدای حضرت میرسید. وقتی که بر میگشت، در آن نقطه میایستاد، فریاد میکرد: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظیمِ». وقتی که این فریاد حسین بلند میشد اهل بیت سکونت خاطری پیدا میکردند، میگفتند آقا هنوز زنده است. امام به اهل بیت فرموده بود تا من زنده هستم هرگز از خیمهها بیرون نیایید.
این حرفها را باور نکنید که اینها دم به دم بیرون میدویدند، ابداً! دستور آقا بود که تا من زنده هستم در خیمهها باشید، حرف سستی از دهان شما بیرون نیاید که اجر شما ضایع میشود. مطمئن باشید عاقبت شما خیر است، نجات پیدا میکنید و خداوند دشمنان شما را عذاب خواهد کرد، به زودی هم عذاب خواهد کرد. اینها را به آنها فرموده بود. آنها اجازه نداشتند و بیرون هم نمیآمدند. غیرت حسین بن علی اجازه نمیداد. غیرت و عفّت خود آنها اجازه نمیداد که بیرون بیایند، بیرون هم نمیآمدند.
صدای آقا را که میشنیدند: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظیمِ» یک اطمینان خاطری پیدا میکردند. چون آقا وداع کرده بودند و یک بار یا دو بار دیگر هم بعد از وداع آمده بودند و خبر گرفته بودند، این بود که اهل بیت امام هنوز انتظار آمدن امام را داشتند. اسبهای عربی برای میدان جنگ تربیت میشدند. اسب حیوان تربیت پذیری است. اینها وقتی که صاحبشان کشته میشد عکسالعملهای خاصی از خودشان نشان میدادند.
اهل بیت اباعبدالله در داخل #خیمه هستند، همینطور منتظر ببینند کی صدای آقا را میشنوند یا شاید یک بار دیگر جمال آقا را زیارت میکنند که یک وقت صدای #همهمه_اسب اباعبدالله بلند شد. آمدند درِ خیمه. خیال کردند آقا آمدهاند. یک وقت دیدند این اسب آمده است ولی در حالی که زین او واژگون است. اینجاست که اولاد اباعبدالله، خاندان اباعبدالله فریاد واحسینا و وامحمّدا را بلند کردند. دور این اسب را گرفتند.... هریک از افراد خاندان اباعبدالله به نحوی نوحه سرایی را آغاز کردند. آقا به آنها فرموده بود تا من زنده هستم حق گریه کردن هم ندارید. من که از دنیا رفتم البته نوحه سرایی کنید.
گریه است، انسان وقتی غصه دارد باید گریه کند تا عقده دلش خالی شود. اجازه گریه کردن را بعد از این جریان یافته بودند. در همان حال شروع کردند به گریستن.
نوشتهاند حسین بن علی علیه السلام دخترکی دارد که خیلی هم این دختر را دوست میداشت؛و هم به آقا فوقالعاده علاقهمند بود. نوشتهاند این بچه به صورت نوحه سرایی جملههایی گفت که دلهای همه را کباب کرد. به حالت نوحه سرایی این اسب را مخاطب قرار داده است، میگوید: «یا جَوادَ ابی هَلْ سُقِی ابی امْ قُتِلَ عَطْشاناً؟» ای اسب پدرم، پدر من وقتی که رفت تشنه بود، آیا پدر من را سیراب کردند یا با لب تشنه شهید کردند؟ این در چه وقت بود؟ وقتی است که دیگر اباعبداللّه از روی اسب به روی زمین افتاده است... .
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ جلد یک صفحه 103-105.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_شهید_مطهری
🔰مقتل امام حسین (ع) به روایت کتاب لهوف ص 154-157.
🔺راوى گويد: حسين عليه السّلام فرمود:
(ايتوني بثوب لا يرغب فيه أجعله تحت ثيابي، لئلّا أجرّد منه)
، «پيراهن كهنهاى به من دهيد تا زير لباسم پوشيده مرا از آن برهنه نكنند».
پيراهن تنگى آورده شد، فرمود: «اين نه، زيرا اين لباس اهل ذلّت است».
بعد پيراهن كهنهاى را بگرفت و پارهاش كرد و زير لباسش پوشيد و بعد از شهادت وى را از آن هم برهنه كردند و بردند.
🔺بعد امام عليه السّلام شلوارى حبرى بخواست و آن را جدا جدا و تقطيع نموده و پوشيد، و بدين ترتيب آن را از حيّز انتفاع بيرون كرد و سوراخش نمود تا از بدنش نربايند، ولى بعد از شهادتش بحر بن كعب آن را ربود و حسين عليه السّلام را برهنه گذارد.
🔺چون جراحات زياد بر حسين عليه السّلام وارد گرديده و چون #خارپشت باقى ماند، ملعونى خبيث به نام صالح بن وهب المزنى لعنة اللَّه عليه، ضربتى سخت با نيزه بر تهيگاه امام زد كه حسين عليه السّلام از آن ضربت از روى اسب بر گونه راست بر زمين فرود آمد بعد برخاست، صلوات اللَّه عليه.
راوى گويد: زينب عليها السّلام از در خيمه بدر آمد و ندا مىكرد: واى برادرم، واى سيّدم، و اى اهل بيتم، كاشكى آسمان بر زمين فرود آمدى، و اى كاش كوهها در بستر هامون فرو پاشيدى.
🔺شمر به لشكر بانگ زد: در باره اين مرد به انتظار چه هستيد؟ بعد از هر سوى به امام حمله كردند.
زرعة بن شريك- لعنة اللَّه عليه- ضربهاى بر كتف چپ امام زد، امام نيز ضربهاى بر او وارد كرد كه هلاك شد.
ديگرى با شمشير ضربهاى بر دوش امام وارد آورد كه امام به چهره بر زمين افتاد و بعد از اين ضربت به زحمت مىنشست و بر روى زمين افتاد و خيزان مىرفت.
سنان بن انس نخعى، لعنة اللَّه عليه، با نيزه، به گودى گلوگاه امام زد و بعد نيزه را در آورده و در قفسه سينه امام فرو برد.
🔺و باز سنان تيرى انداخت كه در گلوگاه امام نشست، امام سقوط كرد و بعد نشست و تير را از گلوى مباركش كشيد. امّا هر دو كفّ دست را زير گلو گرفت و چون پر مىشد با آن سر و محاسن مبارك را خضاب مىنمود و مىفرمود: اين گونه با خضاب به خونم و حقّ مغصوبم به ديدار پروردگارم مىروم».
🔺عمر بن سعد به مردى كه در جانب راستش بود گفت: واى بر تو فرود آى و حسين را راحت كن. خولى بن يزيد اصبحى پيش تاخت تا سرش را قطع نمايد به رعشه افتاد. سنان بن انس لعنة اللَّه عليه فرود آمد و شمشيرى به حلق مبارك زد در حالى كه مىگفت: به خدا من سرت را جدا مىكنم با آن كه مىدانم تو فرزند رسول خدايى و بهترين مردم از نظر پدر و مادرى، بعد سر شريف حضرت را بريد صلّى اللَّه عليه و آله.
🔺ابو طاهر محمّد بن حسين برسى در كتاب معالم الدين خود از امام صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: بعد از شهادت حسين عليه السّلام، فرشتگان به ضجّه آمده و عرض كردند:
پروردگارا! اين برگزيده تو حسين و فرزند برگزيده است و فرزند دختر پيامبر توست. در پاسخ ملائك، خداوند سايه مبارك قائم «آل محمّد» را برافراشت و فرمود: با دست اين انتقام حسين را مىگيرم.
🔺راوى گويد: بعد از شهادت امام صلوات اللَّه عليه، غبارى شديد و سياه و تار با بادى سرخ در آسمان برخاست كه هيچ چيز قابل ديد و رؤيت نبود، تا آن جا كه مردم خيال كردند عذاب بر آنان فرود آمده است، ساعتى درنگ كردند، آن گاه برطرف شد.
هلال بن نافع گويد: با لشكر عمر بن سعد بودم كه كسى فرياد زد: مژده اى امير، اين شمر است كه حسين را كشت.
مىگويد: من از دو صف جدا شده كنار حسين عليه السّلام ايستادم، آن حضرت در حال تسليم جان بود، به خدا سوگند كه من كشته خون آلودى را نديدم كه زيباتر از وى يا چهرهاى نورانىتر از او داشته باشد، كه نور رويش و جمال و زيبايى وى مرا از انديشه در امر قتلش باز داشته بود.
39.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ روضههای عاشورایی
◼️ شب عاشورا
🔲 مقتل خوانی (حضرت سیدالشهدا علیه السلام)
◾️ حجة الاسلام و المسلمین نصرالهی
#تقویم_شیعه
📅 امروز جمعه
☀️ 29 مرداد ماه 1400 شمسی
🌙 11 محرم 1443 قمری
❄️ 20 آگوست 2021 میلادی
☀️ #شمسی
➕ آغاز دوره پنجم مشروطه و دوران سياه ديكتاتوري شاه و سلطه آمريكا بر ایران (1332 ق)
➕ رحلت محمدحسين بهجتی؛ شاعر و روحانی فرزانه (1386ش)
➕ اعلام دبيركل سازمان ملل متحد مبني بر آغاز آتش بس ميان ايران و عراق (1367 ش)
🌙 #قمری
➕ حركت اسرا و اهل بيت "امام حسين"(ع) به طرف کوفه (61 ق)
➕ رحلت حضرت آدم (ع)
➕ وفات علامه حلی (ره)
❄️ #میلادی
➕ درگذشت "خورشيد جي كاما" ايران شناس هندی (1909م)
➕ روز ملی "مجارستان"
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹راس اباعبدالله در مجلس ابن زیاد، 61ه-ق
🔹حرکت کاروان اسراء به سمت کوفه، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️14 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️23 روز تا شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
▪️38 روز تا اربعین حسینی
▪️46 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️47 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
💠وقایع روز یازدهم محرم سال۶۱ ق💠
✍️ «ابن سعد» تا حدود ظهر روز يازدهم به دفن اجساد پليد كوفيان مشغول بود. پس از اتمام كار در حالى كه پيكر پاك فرزند رسول خدا (ص) و ياران پاكبازش در زير آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى ديگر شهداى كربلا را از بدن ها جدا كنند و به قصد تقرّب به ابن زياد و گرفتن جايزه با خود به كوفه ببرند.
اين سرهاى پاك كه مجموع آنها با سر امام عليه السلام به ۷۲ سر نورانى مى رسيد بين قبائل تقسيم شد و به سوی کوفه حرکت داده شد.
✅ از دشوارترين لحظات تاريخ كربلا، كه در عظمت و سنگينى با همه آسمانها و زمين برابرى مى كند، لحظه وداع جانسوز قافله اسيران با بدن هاى پاره پاره شهيدان است.
دشمنان، اسيران دلسوخته را بر شتران بدون جهاز سوار کردند و از كنار آن پيكرهاى پاك شهيدان عبور دادند، همان پيكرهاى غرقه به خونى كه يكجا همه عزّت و مظلوميت را در خود جمع و خلاصه كرده بودند.
✅ حضرت زینب(س) با ديدن پيكر به خون آغشته برادر، رو به آسمان كرد و گفت: «أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقُرْبانَ؛ خدايا اين قربانى را قبول فرما!» اين جمله چون پتكى بر سر دشمن فرود آمد و كوس رسوايى آنها را به صدا درآورد.
✅ سپس خود را به امام سجاد (ع) رساند و او را تسلى بخشيد و آينده كربلا و عاشورا را آنگونه كه ما امروز بعد از حدود ۱۴ قرن می بينيم دقيقاً ترسيم كرد، آرى قلب نازنين زينب(س) می دانست كه اين آغاز كار است هر چند تاريك دلان بنی اميّه و منافقان آن را پايان كار مى پنداشتند.
-----------------------------
پی نوشت:
۱. عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها و پیامدها، ص۵۴۴- ۵۴۶
۲. مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۷
#هیئت_تراز؛ آداب مدح اهل بیت (ع) از نگاه رهبر معظم انقلاب
🔅استفاده از مضامین اخلاقی
در #منبر_مداحی حتماً در اول، فصلی اختصاص بدهید به #نصیحت یا بیان معارف به زبان زیبای شعر. اصلاً رسم مداحی از قدیم اینطوری بوده است؛ الان یک مقدار آن رسمها کم شده. مداح در اول منبر یک قصیده، یک ده بیت شعر - کمتر، بیشتر - فقط در نصیحت و #اخلاق، با الفاظ زیبا خطاب به مردم بیان می کرد؛ مردم هم می فهمیدند و اثر هم می گذارد. من یک وقت گفتم که گاهی شعر یک مداح از یک منبر یک ساعتىِ ما اثرش بیشتر است. البته همیشگی نیست؛ گاهی است.اگر خوب انتخاب و اجرا شود، اینطوری خواهد بود.
(بیانات در دیدار جمعی از مداحان 1384/05/05)
#مقام_معظم_رهبری
رسالت مداحان؛ استفاده از اشعار اخلاقی
یک شاخصه از #هیئت_ایده_آل
.
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (17)
🔰اثر #خون_شهید
🔺چه بسیار خون ها در محیط هایی ریخته می شود كه چون فقط جنبه ی خونریزی دارد، اثرش مرعوبیت مردم است، اثرش این است كه از نیروی مردم و ملت می كاهد و نفس ها بیشتر در سینه ها حبس می شود. اما #شهادت هایی در دنیا هست كه به دنبال خودش روشنایی و صفا برای اجتماع می آورد.
🔻شما در حالت فرد امتحان كرده و دیده اید كه بعضی از اعمال است كه قلب انسان را مكدّر می كند ولی بعضی دیگر از اعمال است كه قلب انسان را روشن می كند، صفا و جلا می دهد. این حالت عیناً در اجتماع هم هست. بعضی از پدیده های اجتماعی، روح اجتماع را تاریك و كدر می كند، ترس و رعب در اجتماع به وجود می آورد، به اجتماع حالت بردگی و #اسارت می دهد، ولی یك سلسله پدیده های اجتماعی است كه به اجتماع صفا و نورانیت می دهد، ترس اجتماع را می ریزد، احساس بردگی و اسارت را از او می گیرد، جرأت و #شهامت به او می دهد.
🔺بعد از شهادت امام حسین یك چنین حالتی به وجود آمد، یك رونقی در اسلام پیدا شد. این اثر در اجتماع از آن جهت بود كه امام حسین علیه السلام با حركات قهرمانانه ی خود، روح مردم مسلمان را زنده كرد، احساسات بردگی و اسارتی را كه از اواخر زمان عثمان و تمام دوره ی معاویه بر روح جامعه ی اسلامی حكم فرما بود، تضعیف كرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل كرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامی #شخصیت داد. او بر روی نقطه ای در اجتماع انگشت گذاشت كه بعداً اجتماع در خودش احساس شخصیت كرد.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 44-43.
#شهید_مرتضی_مطهری
کتاب آه 10.mp3
8.21M
فصل دهم/از شب عاشورا تا آغاز نبرد
#کتاب_گویای_آه
.
تجلی زینب از عصر عاشورا
🔺از عصر عاشورا زینب تجلی میکند. از آن به بعد به او واگذار شده بود. رئیس قافله اوست چون یگانه مرد زین العابدین (سلام الله علیه) است که در این وقت به شدت مریض است و احتیاج به پرستار دارد.
🔻در عصر روز یازدهم اسرا را آوردند و بر مرکبهایی (شتر یا قاطر یا هر دو) که پالانهای چوبین داشتند سوار کردند و مقید بودند که اسرا پارچهای روی پالانها نگذارند، برای اینکه زجر بکشند. بعد اهل بیت خواهشی کردند که پذیرفته شد. آن خواهش این بود: «قُلْنَ بِحَقِّ اللهِ الّا ما مَرَرْتُمْ بِنا عَلی مِصْرَعِ الْحُسَینِ» .
🔺گفتند: شما را به خدا حالا که ما را از اینجا میبرید، ما را از قتلگاه حسین عبور بدهید برای اینکه میخواهیم برای آخرین بار با عزیزان خودمان خداحافظی کرده باشیم. در میان اسرا تنها امام زین العابدین بودند که به علت بیماری، پاهای مبارکشان را زیر شکم مرکب بسته بودند؛ دیگران روی مرکب آزاد بودند. وقتی که به قتلگاه رسیدند، همه بیاختیار خودشان را از روی مرکبها به روی زمین انداختند. زینب (سلام الله علیها) خودش را به بدن مقدس اباعبدالله میرساند، آن را به یک وضعی میبیند که تا آن وقت ندیده بود:
🔻بدنی میبیند بیسر و بیلباس؛ با این بدن معاشقه میکند و سخن میگوید: «بِأبِی الْمَهْمومِ حَتّی قَضی، بِأبِی الْعَطْشانِ حَتّی مَضی». آنچنان دلسوز ناله کرد که «فَأَبْکتْ وَاللهِ کلَّ عَدُوٍّ وَ صِدِّیقٍ» یعنی کاری کرد که اشک دشمن جاری شد، دوست و دشمن به گریه درآمدند. #مجلس_عزای_حسین را برای اولین بار زینب ساخت. ولی در عین حال از وظایف خودش غافل نیست. #پرستاری_زین_العابدین به عهده اوست؛ نگاه کرد به زین العابدین، دید حضرت که چشمش به این وضع افتاده آنچنان ناراحت است کأنّه میخواهد قالب تهی کند؛ فوراً بدن اباعبدالله را رها کرد و آمد سراغ زین العابدین: «یابْنَ اخی!» پسر برادر! چرا تو را در حالی میبینم که میخواهد روح تو از بدنت پرواز کند؟
🔺فرمود: عمه جان! چطور میتوانم بدنهای عزیزان خودمان را ببینم و ناراحت نباشم؟ زینب در همین شرایط شروع میکند به تسلیت خاطر دادن به زین العابدین.... زینب در آن شرایط حدیث ام ایمن را برای امام زین العابدین روایت میکند. در این حدیث آمده است این قضیه فلسفهای دارد، مبادا در این شرایط خیال کنید که حسین کشته شد و از بین رفت. پسر برادر! از جدّ ما چنین روایت شده است که حسین علیه السلام همین جا، که اکنون جسد او را میبینی، بدون اینکه کفنی داشته باشد دفن میشود و همین جا، قبر حسین، #مطاف خواهد شد.
بر سر تربت ما چون گذری همّت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
🔻آینده را که اینجا #کعبه_اهل_خلوص خواهد بود، زینب برای امام زین العابدین روایت میکند. بعدازظهرِ مثل امروزی را- که یازدهم بود- عمرسعد با لشکریان خودش برای دفن کردن اجساد کثیف افراد خود در کربلا ماند. ولی بدنهای اصحاب اباعبدالله همانطور ماندند. بعد اسرا را حرکت دادند (مثل امشب که شب دوازدهم است)، یکسره از کربلا تا کوفه که تقریباً دوازده فرسخ است. ترتیب کار را اینچنین داده بودند که روز دوازدهم اسرا را به اصطلاح با طبل و شیپور و با دبدبه به علامت فتح وارد کنند و به خیال خودشان آخرین ضربت را به خاندان پیغمبر بزنند.
🔺اینها را حرکت دادند و بردند در حالی که زینب شاید از روز تاسوعا اصلًا خواب به چشمش نرفته است. سرهای مقدس را قبلاً بریده بودند. تقریباً دو ساعت بعد از طلوع آفتاب در حالی که اسرا را وارد کوفه میکردند دستور دادند سرهای مقدس را به استقبال آنها ببرند که با یکدیگر بیایند. وضع عجیبی است غیرقابل توصیف! دم دروازه کوفه (دختر علی، دختر فاطمه اینجا تجلی میکند) این زن باشخصیت که در عین حال زن باقی ماند و گرانبها، خطابهای میخواند.
🔻راویان چنین نقل کردهاند که در یک موقع خاصی زینب موقعیت را تشخیص داد: «وَ قَدْ اوْمَأَتْ» دختر علی یک اشاره کرد. عبارت تاریخ این است: «وَ قَدْ أَوْمَأَتْ الَی الناسِ انْ اسْکتوا فَارْتَدَّتِ الْانْفاسُ وَ سَکنَتِ الأجْراسُ» یعنی درآن هیاهو و غلغله که اگر دهل میزدند صدایش به جایی نمیرسید، گویی نفسها در سینهها حبس شد و صدای زنگها و هیاهوها خاموش گشت، مرکبها هم ایستادند (آدمها که میآیستادند، قهراً مرکبها هم میآیستادند).
🔺خطبهای خواند. راوی گفت: «وَ لَمْ ارَ وَاللهِ خَفِرَةً قَطُّ انْطَقَ مِنْها». این «خَفِره» خیلی ارزش دارد. «خَفِره» یعنی زن باحیا. این زن نیامد مثل یک زن بیحیا حرف بزند.
زینب آن خطابه را در نهایت عظمت القاء کرد. در عین حال دشمن میگوید: «وَلَمْ ارَ وَاللهِ خَفِرَةً قَطُّ انْطَقَ مِنْها» یعنی آن حیای زنانگی از او پیدا بود. شجاعت علی با حیای زنانگی درهم آمیخته بود.
🔻در کوفه که بیست سال پیش علی علیه السلام خلیفه بود و در حدود پنج سال خلافت خود خطابههای زیادی خوانده بود، هنوز در میان مردم خطبه خواندن علی علیه السلام ضربالمثل بود. راوی گفت: گویی سخن علی از دهان زینب میریزد، گویی که علی زنده شده و سخن او از دهان زینب میریزد. میگوید وقتی حرفهای زینب- که مفصل هم نیست، ده دوازده سطر بیشتر نیست- تمام شد، مردم را دیدم که همه، انگشتانشان را به دهان گرفته و میگزیدند.
و لا حول و لا قوّة الّا بالله
☑️[حركت اهل بيت امام به همراه سرهاى شهداء]
📖 لهوف / ترجمه مير ابو طالبى، ص: 167
🔺گويد: عمر بن سعد لعنة اللَّه عليه، عصر همان روز عاشوراء سر انور امام حسين عليه السّلام را به وسيله خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم ازدى لعنة اللَّه عليهما به نزد عبيد اللَّه بن زياد عليه لعائن اللَّه فرستاد، و فرمان داد تا سرهاى مطهّر بقيه شهداء را چه از ياران يا اهل بيتش قطع كرده با شمر بن ذى الجوشن و قيس بن اشعث و عمرو بن حجاج بفرستد و آنان با رؤوس مطهّره حركت كردند تا به كوفه رسيدند.
🔻عمر بن سعد مانده آن روز و فردايش را تا وقت ظهر در كربلا توقف كرد، بعد با بازماندگان خاندان حسين عليه السّلام از كربلا حركت كرد، و اهل البيت را كه سپردههاى خير الأنبياء بودند بر پلاس پالانهاى شتران در حالى كه پوشش چهرههاى آنان #مكشّفه بود، بين دشمنان برنشاند، و آنان را آن چنان كه اسرای ترك و روم رانده مىشدند با آن همه رنج و مصائب همى راندند.
وه چه زيبا گفت آن كه گفت:
يصلّى على المبعوث من آل هاشم و يغزى بنوه ان ذا لعجيب
از شگفتيها اين كه بر پيامبر صلوات فرستاده با فرزندان او مىجنگند .
🔺در روايت آمده: شمار سرهاى اصحاب حسين عليه السّلام هفتاد و هشت بوده كه قبايل براى تقرّب نزد ابن زياد و يزيد بن معاويه، عليهما لعائن اللَّه سرها را بين خود تقسيم و حمل كردند.
1- كنده به رياست قيس بن اشعث با سيزده سر
2- هوازن به رياست شمر بن ذى الجوشن با دوازده سر
3- بنى تميم با هفده سر
4- بنو اسد با شانزده سر
5- قبيله مذحج با هفت سر
6- ساير قبايل و مردم سيزده سر .
🔻راوى گويد: چون عمر بن سعد از كربلاء دور شد، گروهى از بنى اسد آمده بر آن پيكرهاى پاك خون آلود نماز گزارده به همان صورت كنونى دفنشان كردند. چون ابن سعد با اسيران به كوفه نزديك شدند مردم براى تماشاى آنان آمدند.