📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (9)
🔰 راه مواجهه با #اشتباهات_عزاداری؛ مبارزه یا اصلاح
🔺من برای این دسته ها[ی عزاداری]حقیقتاً احترام قائل هستم. چون ابراز احساسات است، احساساتی صددرصد طبیعیِ ناشی از عقیده و ایمان. آنهایی كه می دانند اگر در یك ملت احساسات طبیعی ناشی از عقیده و ایمان درباره ی قهرمانان بزرگ آن ملت وجود داشته باشد چقدر ارزش دارد، می دانند كه من چه می گویم. نباید اینها را #نسخ كرد، نباید با اینها #مبارزه كرد، باید اینها را #اصلاح كرد. باید این احساسات بسیار بسیار عظیم را كه فقط ناشی از قدرت عقیده و ایمان است، اصلاح كرد. آیا اگر شما میلیاردها دلار خرج كنید، می توانید یك چنین احساساتی در ملت به وجود بیاورید؟ ! .
🔺اینكه آن بابا از جیب خودش پول خرج می كند، خودش را بیكار می كند، #زنجیر برمی دارد پشت خودش را سیاه می كند و اشك او هم متصل جاری است، ارزش دارد و نباید با آن مبارزه كرد و گفت این كارها وحشی گری است. ابراز احساسات برای قهرمانان بزرگ تاریخ وحشی گری نیست.
🔺فقط اشتباه او در این است كه وقتی می خواهد ابراز احساسات كند، به شكلی ابراز احساسات می كند كه نمایشگر قهرمانی جنایتكارانه ی جنایتكاران و #نمایشگر_مظلومیت آن كسی است كه به او عشق می ورزد و علاقه دارد. او نمی داند حالا كه می خواهد نمایشگری بكند، باید طوری نمایشگری بكند كه #نمایشگر_حماسه ی حسینی باشد، نمایشگر آن جنبه ی نورانی و روشن تاریخ عاشورا باشد، نمایشگر روح حسین بن علی باشد.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 28.
#شهید_مرتضی_مطهری
#عزاداری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (10)
🔰معیار مقدس بودن حماسه (1)
🔺#مرد_بزرگ كسی است كه در روحش #حماسه وجود داشته باشد؛ غیر از این نمی تواند باشد. #نادر_شاه افشار اگر یك حماسه در روحش وجود نمی داشت، نمی توانست افاغنه را از ایران بیرون كند و نمی توانست هندوستان را فتح كند؛ این خودش یك حماسه است. اما اینكه بعد كارش به یك مالیخولیا كشید و خودش دشمن جان ملت خودش شد، مطلب دیگری است. #اسكندر، خواه ناخواه در روحش یك حماسه، یك موج وجود داشته است، #شاه_اسماعیل همین طور، #ناپلئون همین طور.
🔺اسكندر، نادر شاه و شاه اسماعیل، همه ی اینها یك اراده ی بزرگ هستند، یك همت بزرگ هستند، یك حماسه ی بزرگ هستند ولی حماسه ی مقدس نیستند، برای اینكه هر یك از اینها می خواهد شخصیت خودش را توسعه بدهد، می خواهد همه چیز را در خودش هضم كند، می خواهد ملت ها و مملكت های دیگر را در مملكت خویش هضم كند؛ و لذا از نظر یك ملت، یك قهرمان ملی است ولی از نظر ملت دیگر یك جنایتكار است. اسكندر برای یونانیان یك قهرمان است و برای ایرانیان یك جنایتكار؛ برای یونانی یك قهرمان است چون به یونان عظمت داد، چون قدرت های دیگر، ثروت های دیگر، عظمت های دیگر را خرد كرد و پرچم یونان را در مملكت های دیگر به اهتزاز درآورد. اما از نظر قوم مغلوب، او نمی تواند یك قهرمان باشد. ناپلئون برای فرانسویها قهرمان است، اما آیا برای روسیه یا برای انگلستان هم قهرمان است؟ البته نه.
🔺آنها حماسه هستند، ولی یك حماسه ی فردی از نوع #خود_خواهی. یك حماسه ی بزرگ است یعنی یك خودخواهی بزرگ است، یك #خود_پرستی بزرگ است، یك جاه طلبی بزرگ است. (در مقابل جاه طلبی های كوچك، جاه طلبی های بزرگ هم در دنیا پیدا می شود. ) اما این حماسه ها حماسه های مقدس شمرده نمی شوند. حماسه ی مقدس مشخصات دیگری دارد كه عرض می كنم، مشخصاتی كه به موجب آنها دیگر ناپلئون و اسكندر نمی توانند حماسه ی مقدس باشند.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 30-29.
#شهید_مرتضی_مطهری
#حماسه_مقدس
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (11)
🔰معیار مقدس بودن حماسه (2)
حماسه ی مقدس آن كسی است كه روحش برای خود موج نمی زند، برای نژاد خود موج نمی زند، برای ملت خود موج نمی زند، برای قاره یا مملكت خود موج نمی زند؛ او اساساً چیزی را كه نمی بیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را می بیند و اگر خیلی كوچكش بكنیم باید بگوییم #بشریت را می بیند. این آیه ی قرآن یك آیه ی حماسی است: «قُلْ یا أَهْلَ اَلْكِتابِ تَعالَوْا إِلی كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ».
ای اهل كتاب، ای كسانی كه ادعای مذهب دارید! بیایید با همدیگر یك سخن داشته باشیم، بیایید خودمان را فراموش كنیم و فقط عقیده را ببینیم، بیایید در راه یك عقیده خود را فراموش كنیم، بیایید یك سخن را ایده ی خودمان قرار بدهیم: «أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ» جز خدا هیچ موجودی را قابل پرستش ندانیم، «وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ» بیایید استثمار را ملغی كنیم، استعباد را ملغی كنیم، بشرپرستی را ملغی كنیم، عدل و مساوات را در میان بشریت بیاوریم. نگفت قوم من، قوم تو، با هم همدست شویم و پدر یك قوم دیگر را دربیاوریم؛ این حرفها نیست.
1️⃣پس یك جهت كه این حماسه مقدس می شود این است كه هدفش مقدس و پاك و منزّه است؛ مثل خورشید عالمتاب است كه بر همه ی مردم و بر همه ی جهانیان می تابد.
2️⃣دومین جهت تقدس این گونه قیامها و نهضتها این است كه در شرایط خاصی كه هیچ كس گمان نمی برد قرار گرفته اند؛ یعنی یك مرتبه در یك فضای بسیار بسیار تاریك و ظلمانی یك شعله روشن می شود، شعله ای در یك ظلمت مطلق؛ فریاد عدالتی است در یك استبداد و ستم مطلق، جنبشی است در یك سكون و درحالی كه همه ساكن و مرعوبند، كلام و سخنی است در یك خاموشی مرگبار.
3️⃣سومین جهت تقدس نهضت حسینی این است كه در آن یك رشد و بینش نیرومند وجود دارد؛ یعنی این قیام و حماسه از آن جهت مقدس است كه قیام كننده چیزی را می بیند كه دیگران نمی بینند، همان مثل معروف: «آنچه را كه دیگران در آینه نمی بینند او در خشت خام می بیند» ، اثر كار خودش را می بیند، منطقی دارد مافوق منطق افراد عادی، مافوق منطق عقلایی كه در اجتماع هستند.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 31-30.
#شهید_مرتضی_مطهری
#حماسه_مقدس
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (12)
🔰حسین بن علی علیه السلام یک #روح_بزرگ و یک روح مقدس است.
اساساً روح که بزرگ شد تن به زحمت می افتد، و روح که کوچک شد تن #آسایش پیدا میکند. این خود یک حسابی است. ابن عباس ها بیایند نهی کنند، مگر روح حسین اجازه میدهد؟!
متنبّی، شاعر معروف عرب شعر خوبی دارد، میگوید:
وَ اذا کانَتِ النُّفوسُ کباراًتَعِبَتْ فی مُرادِهَا الْأجْسامُ
میگوید وقتی که روح بزرگ شد جسم و تن چارهای ندارد جز آنکه به دنبال روح بیاید، به #زحمت بیفتد و ناراحت شود. اما روح کوچک به دنبال خواهش های تن میرود، هرچه را که تن فرمان بدهد اطاعت میکند.
روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن میرود اگرچه از راه دریوزگی و تملّق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال پست و مقام میرود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی میدهد برای اینکه میخواهد در خانهاش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد.
اما روح بزرگ به تن, نان جو میخوراند، بعد هم بلندش میکند و میگوید شب زنده داری کن.
روح بزرگ وقتی که کوچکترین کوتاهی در وظیفه خودش میبیند، به تن میگوید این سر را توی این تنور ببر تا حرارت آن را احساس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکنی!
روح بزرگ آرزو میکند که در راه هدفهای الهی و هدفهای بزرگ خودش کشته شود؛ فرقش شکافته میشود، خدا را شکر میکند.
روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز #عاشورا #سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگدمال میشود، #جریمه_یک_روحیه_بزرگ را میدهد، #جریمه_یک_حماسه را میدهد، #جریمه_حق_پرستی را میدهد، #جریمه_روح_شهید را میدهد.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 33-32.
#شهید_مرتضی_مطهری
#وسعت_روح
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (13)
🔰#ارزش_خون_شهید
🔺#شهید به خون خودش ارزش میدهد. یک نفر به #ثروت خودش ارزش میدهد و به جای آنکه ثروتش در بانکها ذخیره باشد، آن را در یک راه خیر مصرف میکند که هر یک ریالش با مقیاس معنا، بیش از صدها هزار ریال ارزش داشته باشد؛ ثروت خود را به صورت یک مؤسسه عامّ المنفعه مفید فرهنگی، مذهبی و اخلاقی در میآورد و با این عمل به آن ارزش میدهد. دیگری به #فکر خودش ارزش میدهد؛ به خودش زحمت میدهد و یک کتاب مفید و اثر علمی به وجود میآورد. دیگری به #ذوق فنی خودش ارزش میدهد و صنعتی را در اختیار بشر قرار میدهد. دیگری به #خون خودش ارزش میدهد؛ در راه بشریت خون خودش را فدا میکند. کدامیک بیشتر خدمت کردهاند؟
🔻شاید خیال کنید علما یا مخترعین و مکتشفین و ثروتمندان بیشتر به بشر خدمت کردهاند؛ خیر، هیچ کس به اندازه #شهدا به بشریت خدمت نکرده است، چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز میکنند و برای بشر آزادی را به هدیه میآورند، آنها هستند که برای بشر محیط عدالت به وجود میآورند که دانشمند به کار دانش خود مشغول باشد، مخترع با خیال راحت به کار اختراع خودش مشغول باشد، تاجر تجارت کند، محصل درس بخواند و هر کسی کار خودش را انجام بدهد. اوست که محیط [مناسب] را برای دیگران به وجود میآورد.
🔻مثَل آنها مثل چراغ و مثل برق است؛ اگر چراغ یا برق نباشد ما و شما چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
ابن سینا قانون ننوشت، محمدبن زکریا الحاوی ننوشت، سعدی ذوق خودش را در بوستان و گلستان نشان نداد، مولوی همینطور، مگر از پرتو شهدا، آنهایی که تمدن عظیم اسلامی را پایه گذاری کردند، موانع را از سر راه بشریت برداشتند، آنهایی که مثل شعلههایی در یک ظلمت هایی درخشیدند و جان خودشان را فدا کردند، آنهایی که سراسر وجودشان #حماسه_الهی بود، حق خواهی و حق پرستی بود، آنهایی که پرچم توحید را در دنیا به اهتزاز درآوردند و مستقر کردند، آنهایی که منادی عدالت بودند، منادی حریت و آزادی بودند. ما و شما که اینجا نشستهایم مدیون قطرات خون آنها هستیم، مدیون حماسههای آنها هستیم. حسین بن علی سراسر وجودش حماسه است.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 35-33.
#شهید_مرتضی_مطهری
🔰ذکری از علی اصغر شهید
🔺حسین بن علی علیه السلام در #روز_عاشورا گویی رنگآمیزی میکند؛ اما رنگآمیزی با خون، برای اینکه رنگی که از هر رنگ دیگر در تاریخ ثابتتر است همین رنگ است. تاریخِ خودش را با خون مینویسد. ... امام حسین علیه السلام پیام خود را نه روی سنگی نوشت و نه حجّاری کرد. آنچه او گفت، در هوای لرزان و در گوش افراد طنین انداخت؛ اما در دلها ثبت شد به طوری که از دلها گرفتنی نیست. و خودش کاملاً به این حقیقت آگاه بود؛ #آینده را درست میدید که بعد از این، حسین کشته شدنی نیست و هرگز کشته نخواهد شد. شما ببینید آیا اینها میتواند تصادف باشد؟
🔻ابا عبدالله در روز عاشورا در آن ساعات و لحظات آخر استنصار میکرد، باز هم یاور میخواست، یاورهایی که بیایند #کشته_بشوند نه یاورهایی که بیایند نجاتش بدهند. امام حسین، دیگر بعد از کشته شدن اصحاب و برادران و فرزندانش بدون شک نمیخواهد زنده بماند؛ ولی یاور میخواست که باز هم بیاید کشته بشود. این است که حضرت «هَلْ مِنْ ناصِرٍ ینْصُرُنی» میفرمود. صدایشان به خیمهها رسید. زنها گریستند، فریاد گریهشان بلند شد.
🔺امام حسین علیه السلام برادرشان حضرت ابوالفضل و یک نفر دیگر از اهل بیت را فرستادند، فرمودند: بروید زنها را ساکت کنید. آنها آمدند و ساکت کردند. بعد خودشان برگشتند به خیام حرم. اینجاست که #طفل_شیرخواره شان را به دست ایشان میدهند. این طفل در بغل عمهاش زینب، خواهر مقدس اباعبدالله است. حضرت این طفل را در بغل میگیرد. اباعبدالله نفرمود خواهر جان! چرا در میان این بلوا، در فضایی که هیچ امنیتی ندارد و از آن طرف تیر پرتاب میشود و دشمن کمین کرده، این طفل را آوردی، بلکه او را در بغل گرفت و در همین حال تیری از سوی دشمن میآید و به گلوی طفل مقدس اصابت میکند.
اباعبدالله چه میکند؟
🔺ببینید #رنگ_آمیزی چگونه است؟ تا این طفل این چنین شهید میشود، دست میبرد و #یک_مشت_خون پر میکند و به طرف آسمان میپاشد که ای آسمان، ببین و شاهد باش!
در آن لحظات آخر که ضربات زیادی بر بدن مقدس ابا عبدالله وارد شده بود که دیگر روی زمین افتاده بود و بر روی زانوهایش حرکت میکرد و بعد از مقداری حرکت میافتاد و دوباره برمیخاست، ضربتی به گلوی ایشان اصابت میکند.
نوشتهاند باز دست مبارکش را پر از خون کرد و به سر و صورتش مالید و گفت: من میخواهم به ملاقات پروردگار خود بروم. اینها صحنههای تکان دهنده صحرای کربلاست، قضایایی است که #پیام_امام_حسین را برای همیشه در دنیا جاوید و ثابت و باقی ماندنی میکند.
#کتاب_حماسه_حسینی صفحه 351-350.
#شهید_مرتضی_مطهری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (14)
#کلید_شخصیت_امام_حسین علیه السلام
روانشناس ها، خصوصاً کسانی که بیوگرافی مینویسند، کوشش میکنند برای روحیهها یک کلید شخصیت پیدا کنند. میگویند شخصیت هرکس یک کلید معین دارد؛ اگر آن را پیدا کنید سراسر زندگی او را میتوانید توجیه کنید. البته به دست آوردن کلید شخصیت افراد خیلی مشکل است، خصوصاً شخصیتهای خیلی بزرگ.
...ادعای اینکه کسی بگوید من کلید شخصیت کسی مانند علی یا حسین بن علی را به دست آوردهام، انصافاً ادعای گزافی است و من جرأت نمیکنم چنین سخنی بگویم، اما این قدر میتوانم ادعا کنم که در حدودی که من حسین را شناخته و تاریخچه زندگی او را خواندهام و سخنان او را به دست آوردهام، و در حدودی که تاریخ عاشورا را مطالعه کرده و خطابهها و نصایح و #شعارهای_حسین را به دست آوردهام، میتوانم اینطور بگویم که از نظر من کلید شخصیت حسین #حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگی است، حق پرستی است.
سخنانی که از حسین بن علی علیه السلام نقل شده نادر است ؛ ولی همان مقداری که هست از همین روح حکایت میکند.
▪️از حسین بن علی پرسیدند: شما سخنی را که با گوش خودت از پیغمبر شنیده باشی، برای ما نقل کن. ببینید انتخاب حسین از سخنان پیغمبر چگونه است! از همین جا شما میتوانید مقدار شخصیت او را به دست آورید. حسین علیه السلام گفت: آنچه که من از پیغمبر شنیدهام این است: «انَّ اللهَ تَعالی یحِبُّ مَعالِی الْامورِ وَ اشْرافَها وَ یکرِهُ سَفْسافَها» خدا کارهای بزرگ و مرتفع را دوست میدارد، از چیزهای پست بدش میآید. رفعت و عظمت را ببینید که وقتی میخواهد سخنی از پیغمبر نقل کند اینچنین سخنی را انتخاب میکند؛ درواقع دارد خودش را نشان میدهد. از حسین علیه السلام اشعاری هم به دست ما رسیده است که باز همین روح در آن متجلّی است.
▪️سخن دیگر از او این است: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ» مردن با عزت و شرافت، از زندگی با ذلت بهتر است.
▪️در بین راه كه به كربلا می روند، بعضی ها با او صحبت می كنند كه نرو خطر دارد، و حسین علیه السلام در جواب، این شعرها را می خواند:
سَاَمْضی وَ ما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَی الْفَتی
اِذا ما نَوی حَقّاً وَ جاهَدَ مُسْلِماً
وَ واسَی الرِّجالَ الصّالِحین بِنَفْسِهِ
وَ فارَقَ مَثْبوراً وَ خالَفَ مُجْرِماً
اُقَدِّمُ نَفسی لا اُریدُ بَقاءَهالِتَلْقی خَمیساً
فِی الْهَیاجِ عَرَمْرَماًفَاِنْ عِشْتُ لَمْ اَنْدَمْ
وَ اِنْ مِتُّ لَمْ اُلَمْكَفی بِكَ ذُلاًّ اَنْ تَعیشَ وَ تُرْغَما
به من می گویید نرو، ولی خواهم رفت. می گویید كشته می شوم؛ مگر مردن برای یك جوان مرد ننگ است؟ مردن آن وقت ننگ است كه #هدف انسان پست باشد و بخواهد برای آقایی و ریاست كشته بشود كه می گویند به هدفش نرسید، اما برای آن كسی كه برای اعلای كلمه ی حق و در راه حق كشته می شود كه ننگ نیست چرا كه در راهی قدم برمی دارد كه صالحین و شایستگان بندگان خدا قدم برداشته اند.
پس چون در راهی قدم برمی دارد كه با یك آدم هلاك شده ی بدبخت و گناهكار مثل یزید مخالفت می كند، بگذار كشته بشود. شما می گویید كشته می شوم؛ یكی از این دو بیشتر نیست: یا زنده می مانم یا كشته می شوم. «فَاِنْ عِشْتُ لَمْ اَنْدَمْ» اگر زنده ماندم كسی نمی گوید تو چرا زنده ماندی «وَ اِنْ مِتُّ لَمْ اُلَمْ» و اگر در این راه كشته بشوم احدی در دنیا مرا ملامت نخواهد كرد اگر بداند كه من در چه راهی رفتم. «كَفی بِكَ ذُلاًّ اَنْ تَعیشَ وَ تُرْغَما» برای بدبختی و ذلت تو كافی است كه زندگی بكنی اما دماغت را به خاك بمالند.
باز می بینید كه حماسه است.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 39-36.
#شهید_مرتضی_مطهری
🔰روضه حضرت علی اکبر (ع)
🔺از جوانان اهل بیت پیغمبر اول کسی که موفق شد از اباعبدالله کسب اجازه کند، فرزند جوان و رشیدش علی اکبر بود که خود اباعبدالله دربارهاش شهادت داده است که از نظر اندام و شمایل، اخلاق، منطق و سخن گفتن، شبیه ترین فرد به پیغمبر بوده است. سخن که میگفت گویی پیغمبر است که سخن میگوید. آن قدر شبیه بود که خود اباعبدالله فرمود: خدایا خودت میدانی که وقتی ما مشتاق دیدار پیغمبر میشدیم، به این جوان نگاه میکردیم. آیینه تمام نمای پیغمبر بود.
🔻این جوان آمد خدمت پدر، گفت: پدرجان! به من اجازه جهاد بده. درباره بسیاری از اصحاب، مخصوصاً جوانان، روایت شده که وقتی برای اجازه گرفتن نزد حضرت میآمدند، حضرت به نحوی تعلّل میکرد (مثل داستان قاسم که مکرر شنیدهاید) ولی وقتی که علی اکبر میآید و اجازه میدان میخواهد، حضرت فقط سرشان را پایین میاندازند. جوان روانه میدان شد.
🔺نوشتهاند اباعبدالله چشمهایش حالت نیم خفته به خود گرفته بود: «ثُمَّ نَظَرَ الَیهِ نَظَرَ ائِسٍ» به او نظر کرد مانند نظر شخص ناامیدی که به جوان خودش نگاه میکند. ناامیدانه نگاهی به جوانش کرد، چند قدمی هم پشت سر او رفت. اینجا بود که گفت: خدایا! خودت گواه باش که جوانی به جنگ اینها میرود که از همه مردم به پیغمبر تو شبیهتر است. جملهای هم به عمر سعد گفت، فریاد زد به طوری که عمر سعد فهمید: «یابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللهُ رَحِمَک» خدا نسل تو را قطع کند که نسل مرا از این فرزند قطع کردی... .
🔻این طور بود که علی اکبر به میدان رفت. مورخین اجماع دارند که جناب علی اکبر با #شهامت و از جان گذشتگی بینظیری مبارزه کرد. بعد از آن که مقدار زیادی مبارزه کرد، آمد خدمت پدر بزرگوارش- که این جزء #معمای_تاریخ است که مقصود چه بوده و برای چه آمده است؟
🔺گفت: پدرجان «الْعَطَش»! تشنگی دارد مرا میکشد، سنگینی این اسلحه مرا خیلی خسته کرده است، اگر جرعهای آب به کام من برسد نیرو میگیرم و باز حمله میکنم. این سخن جان اباعبدالله را آتش میزند، میگوید: پسر جان! ببین دهان من از دهان تو خشکتر است، ولی من به تو وعده میدهم که از دست جدّت پیغمبر آب خواهی نوشید. این جوان میرود به میدان و باز مبارزه میکند.
🔺مردی است به نام حمید بن مسلم که به اصطلاح راوی حدیث است، مثل یک #خبرنگار در صحرای کربلا بوده است. البته در جنگ شرکت نداشته ولی اغلب قضایا را او نقل کرده است. میگوید: کنار مردی بودم. وقتی علی اکبر حمله میکرد، همه از جلوی او فرار میکردند. او ناراحت شد، خودش هم مرد شجاعی بود، گفت: قسم میخورم اگر این جوان از نزدیک من عبور کند داغش را به دل پدرش خواهم گذاشت.
🔻من به او گفتم: تو چه کار داری، بگذار بالأخره او را خواهند کشت. گفت: خیر.
🔻علی اکبر که آمد از نزدیک او بگذرد، این مرد او را غافلگیر کرد و با #نیزه محکمی آن چنان به علی اکبر زد که دیگر توان از او گرفته شد به طوری که دستهایش را به گردن اسب انداخت، چون خودش نمیتوانست #تعادل خود را حفظ کند. در اینجا فریاد کشید: «یا ابَتاه! هذا جَدّی رَسولُ الله» پدر جان! الآن دارم جدّ خودم را به چشم دل میبینم و شربت آب مینوشم.
🔺اسب، جناب علی اکبر را در میان لشکر دشمن برد، اسبی که درواقع دیگر اسب سوار نداشت. رفت در میان مردم. اینجاست که جمله عجیبی نوشتهاند: «فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَسُ الی عَسْکرِ الْأعْداءِ فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ ارْباً ارْباً» .
و لا حول و لا قوّة الّا بالله
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 326-325.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_شهید_مطهری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (15)
🔰روضه های عاشورا
🔺از شعارهای روز عاشورای حسین علیه السلام یكی این است: «اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُكوبِ الْعارِوَ الْعارُ اَوْلی مِنْ دُخولِ النّارِ» تا آخرین لحظه ها عملش، حركاتش، سكناتش، سخنانش، تمامْ حق خواهی، حق پرستی و موجی از #حماسه است.
🔻#شب_تاسوعا كه برای آخرین بار به او عرضه می دارند: یا كشته شدن یا تسلیم! اظهار می دارد: «وَ اللّهِ لا اُعْطیكُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا اَفِرُّ فِرارَ الْعَبِیدِ» به خدا قسم كه من هرگز نه دست ذلت به شما می دهم و نه مثل بردگان فرار می كنم؛ مردانه مقاومت می كنم تا كشته بشوم.
🔺آن ساعتهای آخر، أبا عبد اللّه باز همان است. #باور_نكنید كه أبا عبد اللّه این جمله را گفته باشد: «اُسْقونی شَرْبَةً مِنَ الْماءِ فَقَدْ نَشَطَتْ كَبِدی» . من كه این جمله را در جایی ندیده ام. حسین اهل این جور درخواست ها نبود، بلكه او در مقابل لشكر دشمن می ایستد و فریاد می كند: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَكَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ! یَأْبَی اللّهُ ذلِكَ لَنا وَ رَسولُهُ وَ الْمُؤْمِنونَ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ»
🔻مردم كوفه! آن ناكس پسر ناكس، آن زنازاده ی پسر زنازاده، امیر شما، فرمانده كلّ شما، آن كسی كه شما به فرمان او آمده اید، به من گفته است كه از این دو كار یكی را انتخاب كن:یا شمشیر یا تن به ذلت دادن. آیا من تن به ذلت بدهم؟ #هیهات كه ما زیر بار ذلت برویم! ما #تن خودمان را در جلوی شمشیرها قرار می دهیم ولی #روح خودمان را در جلوی شمشیر #ذلت هرگز فرود نمی آوریم.
🔺خدای من كه در راه رضای او قدم برمی دارم راضی نیست و می گوید نكن، پیغمبر كه وابسته به مكتب او هستم می گوید نكن، آن دامن هایی كه من در آنها بزرگ شده ام، دامن علی كه روی زانوی او نشسته ام به من می گوید " #تن_به_ذلت_نده ". این یك حماسه است اما نه یك حماسه ی شخصی یا قومی. در آن منیّت نیست، خودپرستی نیست، خداپرستی است.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 41-40.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_عاشورا
🔺ای نفس ابوالفضل! میخواهم دیگر بعد از حسین زنده نمانی. حسین دارد شربت مرگ مینوشد، حسین با لب تشنه در کنار خیمهها ایستاده است و تو میخواهی آب بیاشامی؟! پس مردانگی کجا رفت؟ شرف کجا رفت؟ مواسات کجا رفت؟ همدلی کجا رفت؟ مگر حسین امام تو نیست؟ مگر تو مأموم او نیستی؟ مگر تو تابع او نیستی؟
🔺هرگز دین من به من اجازه نمیدهد، هرگز وفای من به من اجازه نمیدهد. ابوالفضل در برگشتن مسیر خودش را عوض کرد، خواست از داخل نخلستان برگردد (قبلاً از راه مستقیم آمده بود) چون میدانست همراه خودش یک امانت گرانبها دارد. تمام همّتش این است که این آب را به سلامت برساند، برای اینکه مبادا تیری بیاید و به این مشک بخورد و آبها بریزد و نتواند به هدف خودش نائل شود. در همین حال بود که یکمرتبه دیدند رجز ابوالفضل عوض شد. معلوم شد حادثه تازهای پیش آمده است.
🔺فریاد کرد:
وَاللهِ انْ قَطَعْتُموا یمینی
انّی احامی ابَداً عَنْ دینی
وَ عَنْ امامٍ صادِقِ الْیقینِ
نَجْلُ النَّبِی الطّاهِرِ الْامینِ
به خدا قسم اگر دست راست مرا هم قطع کنید، من دست از دامن حسین برنمی دارم.
طولی نکشید که رجز عوض شد:
یا نَفسُ لا تَخْشَ مِنَ الْکفّارِ
وَابْشِری بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ
مَعَ النَّبِی السَّیدِ الُمخْتارِ
قَدْ قَطَعوا بِبَغْیهِمْ یساری
🔺در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است. این گونه نوشتهاند: با آن هنر فروسیتی که [در او] وجود داشته است، به هر زحمت بود این مشک آب را چرخاند و خودش را روی آن انداخت. دیگر من نمیگویم چه حادثهای پیش آمد، چون خیلی جانسوز است...
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 86-88.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های-شهید_مطهری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (16)
🔰گریه بر شهید نه #نفله
🔺لازم است ما از خود سؤال كنیم كه چه رابطه ای میان شهادت حسین بن علی و نیرو گرفتن #اسلام و زنده شدن اصول و فروع دین وجود دارد؟ زیرا می دانیم صِرف اینكه خونی ریخته بشود، منشأ این امور نمی شود. بنابراین میان قیام و نهضت و شهادت حسین بن علی و این آثاری كه ما می گوییم و مدعی آن هستیم و واقعاً تاریخ هم نشان می دهد كه حقیقت دارد، چه رابطه ای وجود دارد؟
🔻اگر شهادت حسین بن علی صرفاً یك جریان حزن آور می بود، اگر صرفاً #یك_مصیبت می بود، اگر صرفاً این می بود كه خونی بناحق ریخته شده است و به تعبیر دیگر صرفاً نفله شدن یك شخصیت می بود و لو شخصیت بسیار بزرگی، هرگز چنین آثاری را به دنبال خود نمی آورد.
🔺شهادت حسین بن علی از آن جهت این آثار را به دنبال خود آورد كه نهضت او یك #حماسه_بزرگ_اسلامی و الهی بود؛ از این جهت كه این داستان و تاریخچه، تنها یك مصیبت و یك جنایت و ستمگری از طرف عده ای جنایتگر و ستمگر نبود، بلكه #یك_قهرمانی بسیار بسیار بزرگ از طرف همان كسی بود كه جنایت ها را بر او وارد كردند.
🔻شهادت حسین بن علی حیات تازه ای در عالم اسلام دمید و اثر و خاصیت یك سخن یا تاریخچه و یا شخصیت حماسی این است كه در روحْ موج به وجود می آورد، حمیّت و #غیرت به وجود می آورد، #شجاعت و صلابت به وجود می آورد؛ در بدنها، خونها را به حركت و جوشش درمی آورد و تن ها را از رخوت و سستی خارج می كند و چابك و چالاك می نماید.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 43-42.
#شهید_مرتضی_مطهری
◾️روضه امام حسین (ع)
نوشتهاند همین که نماز صبح را با اصحاب خودش خواند، رو به اصحاب خودش کرد و فرمود: اصحاب من! آماده باشید. مردن جز یک پلی نیست که شما را از دنیایی به دنیای دیگر عبور میدهد، از یک دنیای بسیار سخت به یک دنیای بسیار عالی و شریف و لطیف. این سخنش بود، اما عملش را ببینید.
...حتی حمید بن مسلم که وقایع نگار عمر سعد است این قضیه را گفته است. میگوید من تعجب میکنم از حسین بن علی که هر چه شهادتش نزدیکتر و کار بر او سختتر میشد چهرهاش برافروختهتر میشد. مثل آدمی که به وصل دارد نزدیک میشود. کأنه خوشحالتر میشود. حتی یک جملهای دارد، میگوید آن لحظات آخر که من به سراغ حسین بن علی علیه السلام رفتم، وقتی رسیدم که آن لعین ازل و ابد سر مقدسش را از بدن جدا کرده بود. چشمم که افتاد، آن بشاشت و روشنی چهرهاش آنچنان مرا گرفت که کشته شدنش را فراموش کردم: «لَقَدْ شَغَلَنی نورُ وَجْهِهِ عَنِ الْفِکرَةِ فی قَتْلِهِ». آیا شما برای این نمونه پیدا میکنید؟ اگر نمونه پیدا کردید، بعد به جای عزای حسینی عزای او را میگیریم، به جای یاد حسین از او یاد میکنیم.
نوشتهاند اباعبدالله در حملات خودش نقطهای را در میدان مرکز قرار داده بود. مرکز حملاتش آنجا بود. مخصوصاً نقطهای را امام انتخاب کرده بود که نزدیک خیام حرم باشد و از خیام حرم خیلی دور نباشد، به دو منظور. یک منظور این که میدانست که اینها چقدر نامرد و غیرانسانند. اینها همین مقدار حمیت ندارند که لااقل بگویند که ما با حسین طرف هستیم، پس متعرض خیمهها نشویم. میخواست تا جان در بدن دارد، تا این رگ گردنش میجنبد، کسی متعرض خیام حرمش نشود.
حمله میکرد، از جلو او فرار میکردند، ولی زیاد تعقیب نمیکرد؛ برمیگشت مبادا خیام حرمش مورد تعرض قرار بگیرد. دیگر اینکه میخواست تا زنده است اهل بیتش بدانند که او زنده است. نقطهای را مرکز قرار داده بود که صدای حضرت میرسید. وقتی که بر میگشت، در آن نقطه میایستاد، فریاد میکرد: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظیمِ». وقتی که این فریاد حسین بلند میشد اهل بیت سکونت خاطری پیدا میکردند، میگفتند آقا هنوز زنده است. امام به اهل بیت فرموده بود تا من زنده هستم هرگز از خیمهها بیرون نیایید.
این حرفها را باور نکنید که اینها دم به دم بیرون میدویدند، ابداً! دستور آقا بود که تا من زنده هستم در خیمهها باشید، حرف سستی از دهان شما بیرون نیاید که اجر شما ضایع میشود. مطمئن باشید عاقبت شما خیر است، نجات پیدا میکنید و خداوند دشمنان شما را عذاب خواهد کرد، به زودی هم عذاب خواهد کرد. اینها را به آنها فرموده بود. آنها اجازه نداشتند و بیرون هم نمیآمدند. غیرت حسین بن علی اجازه نمیداد. غیرت و عفّت خود آنها اجازه نمیداد که بیرون بیایند، بیرون هم نمیآمدند.
صدای آقا را که میشنیدند: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظیمِ» یک اطمینان خاطری پیدا میکردند. چون آقا وداع کرده بودند و یک بار یا دو بار دیگر هم بعد از وداع آمده بودند و خبر گرفته بودند، این بود که اهل بیت امام هنوز انتظار آمدن امام را داشتند. اسبهای عربی برای میدان جنگ تربیت میشدند. اسب حیوان تربیت پذیری است. اینها وقتی که صاحبشان کشته میشد عکسالعملهای خاصی از خودشان نشان میدادند.
اهل بیت اباعبدالله در داخل #خیمه هستند، همینطور منتظر ببینند کی صدای آقا را میشنوند یا شاید یک بار دیگر جمال آقا را زیارت میکنند که یک وقت صدای #همهمه_اسب اباعبدالله بلند شد. آمدند درِ خیمه. خیال کردند آقا آمدهاند. یک وقت دیدند این اسب آمده است ولی در حالی که زین او واژگون است. اینجاست که اولاد اباعبدالله، خاندان اباعبدالله فریاد واحسینا و وامحمّدا را بلند کردند. دور این اسب را گرفتند.... هریک از افراد خاندان اباعبدالله به نحوی نوحه سرایی را آغاز کردند. آقا به آنها فرموده بود تا من زنده هستم حق گریه کردن هم ندارید. من که از دنیا رفتم البته نوحه سرایی کنید.
گریه است، انسان وقتی غصه دارد باید گریه کند تا عقده دلش خالی شود. اجازه گریه کردن را بعد از این جریان یافته بودند. در همان حال شروع کردند به گریستن.
نوشتهاند حسین بن علی علیه السلام دخترکی دارد که خیلی هم این دختر را دوست میداشت؛و هم به آقا فوقالعاده علاقهمند بود. نوشتهاند این بچه به صورت نوحه سرایی جملههایی گفت که دلهای همه را کباب کرد. به حالت نوحه سرایی این اسب را مخاطب قرار داده است، میگوید: «یا جَوادَ ابی هَلْ سُقِی ابی امْ قُتِلَ عَطْشاناً؟» ای اسب پدرم، پدر من وقتی که رفت تشنه بود، آیا پدر من را سیراب کردند یا با لب تشنه شهید کردند؟ این در چه وقت بود؟ وقتی است که دیگر اباعبداللّه از روی اسب به روی زمین افتاده است... .
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ جلد یک صفحه 103-105.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_شهید_مطهری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (17)
🔰اثر #خون_شهید
🔺چه بسیار خون ها در محیط هایی ریخته می شود كه چون فقط جنبه ی خونریزی دارد، اثرش مرعوبیت مردم است، اثرش این است كه از نیروی مردم و ملت می كاهد و نفس ها بیشتر در سینه ها حبس می شود. اما #شهادت هایی در دنیا هست كه به دنبال خودش روشنایی و صفا برای اجتماع می آورد.
🔻شما در حالت فرد امتحان كرده و دیده اید كه بعضی از اعمال است كه قلب انسان را مكدّر می كند ولی بعضی دیگر از اعمال است كه قلب انسان را روشن می كند، صفا و جلا می دهد. این حالت عیناً در اجتماع هم هست. بعضی از پدیده های اجتماعی، روح اجتماع را تاریك و كدر می كند، ترس و رعب در اجتماع به وجود می آورد، به اجتماع حالت بردگی و #اسارت می دهد، ولی یك سلسله پدیده های اجتماعی است كه به اجتماع صفا و نورانیت می دهد، ترس اجتماع را می ریزد، احساس بردگی و اسارت را از او می گیرد، جرأت و #شهامت به او می دهد.
🔺بعد از شهادت امام حسین یك چنین حالتی به وجود آمد، یك رونقی در اسلام پیدا شد. این اثر در اجتماع از آن جهت بود كه امام حسین علیه السلام با حركات قهرمانانه ی خود، روح مردم مسلمان را زنده كرد، احساسات بردگی و اسارتی را كه از اواخر زمان عثمان و تمام دوره ی معاویه بر روح جامعه ی اسلامی حكم فرما بود، تضعیف كرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل كرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامی #شخصیت داد. او بر روی نقطه ای در اجتماع انگشت گذاشت كه بعداً اجتماع در خودش احساس شخصیت كرد.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 44-43.
#شهید_مرتضی_مطهری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (18)
🔹احساس #شخصیت
مسأله ی احساس شخصیت مسأله ی بسیار مهمی است. از این #سرمایه بالاتر برای اجتماع وجود ندارد كه در خودش احساس شخصیت و منش كند، برای خودش ایده آل داشته باشد و نسبت به اجتماع های دیگر حس استغنا و بی نیازی داشته باشد، یك اجتماع این طور فكر كند كه خودش و برای خودش فلسفه ی مستقلّی در زندگی دارد و به آن فلسفه ی مستقلّ زندگی خودش افتخار و مباهات كند، و اساساً حفظ #حماسه در اجتماع یعنی همین كه اجتماع از خودش فلسفه ای در زندگی داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد.
وای به حال آن اجتماعی كه این حس را از دست بدهد! این یك #مرض_اجتماعی است، و این غیر از آن «خودی» اخلاقی است كه بد است و نفس پرستی و شهوت پرستی است.اگر اجتماعی این منش را از دست داد و احساس نكرد كه خودش فلسفه ی مستقلّی دارد كه باید به آن فلسفه متكی باشد، و اگر به فلسفه ی مستقلّ زندگی خودش ایمان نداشته باشد، هرچه داشته باشد از دست می دهد، ولی اگر این یكی را داشته باشد ولی همه ی چیزهای دیگر را از او بگیرند، بازروی پای خودش می ایستد؛ یعنی یگانه نیرویی كه مانع جذب شدن ملتی در ملت دیگر و یا فردی در فرد دیگر می شود، همین احساس منش و شخصیت است.
معروف است كه آلمانها گفته اند ما در جنگ دوم همه چیز را از دست دادیم مگر یك چیز را كه همان شخصیت خودمان بود، و چون شخصیت خودمان را از دست ندادیم همه چیز را دوباره به دست آوردیم، و راست هم گفته اند. اما اگر ملتی همه چیز داشته باشد ولی شخصیت خودش را ببازد، هیچ چیز نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملتهای دیگر جذب می شود.
وای به حال این #خود_باختگی كه متأسفانه در جامعه ی امروز ما وجود دارد. در گفتارهای #اقبال_لاهوری خواندم كه #موسولینی گفته است: انسان باید #آهن داشته باشد تا #نان داشته باشد؛ یعنی اگر می خواهی نان داشته باشی، زور داشته باش. ولی اقبال می گوید: این حرف درست نیست. اگر می خواهی نان داشته باشی، آهن باش. (نمی گوید آهن داشته باش، بلكه آهن باش) یعنی شخصیت تو شخصیتی محكم به صلابت آهن باشد. می گوید شخصیت داشته باش؛ چرا به زور متوسل می شوی، چرا به اسلحه متوسل می شوی، چرا می گویی اگر می خواهی نان داشته باشی باید اسلحه داشته باشی؟ بگو اگر می خواهی هرچه داشته باشی خودت آهن باش، خودت فولاد باش، خودت شخصیت داشته باش، خودت صلابت داشته باش، خودت منش داشته باش.
اگر یك ملت بیچاره و بدبخت، ایمانش را به آنچه كه خودش از فلسفه ی زندگی دارد از دست بدهد و #مرعوب یك ملت دیگر بشود، در تمام مسائل آن جور فكر می كند كه دیگران فكر می كنند و اصلاً نمی تواند شخصاً در مسائل قضاوت كند. هر موضوعی را فقط به دلیل اینكه مد است یا پدیده ی قرن است، به دلیل اینكه در جامعه ی آمریكا و در جامعه ی اروپا پذیرفته شده است، می پذیرد و دیگر منطق سرش نمی شود.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 45-44.
#شهید_مرتضی_مطهری
روز دوازدهم محرم
یکی از سختترین روزها برای اهل بیت روز دوازدهم محرم است، روز ورود اهل بیت : به کوفه و یکی از سختترین روزهایی که بر خاندان مقدس پیغمبر اکرم گذشته است. امروز برای اهل بیت قطعا سختتر و #ناگوارتر_از_روز_عاشورا بوده است؛ همچنانکه روز ورود به شام هم همین طور است.
عمر سعد شب یازدهم محرم را در کربلا اُتراق کرد برای این که کارهایش را انجام بدهد. یکی از کارهایش دفن کردن بدن کشتههای خودشان بود و بعد هم جریان آتش زدن خیمههای اباعبدالله. کار دیگری که انجام داد این بود که سرهای مقدس شهدا را از بدنها جدا کرد و پیشاپیش در همان شب یازدهم به طور خصوصی به کوفه فرستاد. عصر روز یازدهم اهل بیت را حرکت دادند و فاصله بین کربلا تا کوفه را یکسره آمدند به طوری که صبح روز دوازدهم به دروازه کوفه رسیدند و سرهای مقدس شهدا را به استقبال آنها فرستادند، چون میخواستند سرها را همراه اسرا وارد شهر کنند.
مردی به نام مسلم ـ که بنّا و گچکار بوده و علیالظاهر آدم غریب و بیخبری بوده ـ میگوید : «در دارالاماره کوفه مشغول گچکاری بودم که ناگهان دیدم در شهر غلغلهای شد.» از کسی که زیر دستش کار میکرده میپرسد: «چه خبر است؟» میگوید: «تو عجب مرد بیخبری هستی! یک خارجی خروج کرده و لشکریان خلیفه او را کشتهاند و اکنون خاندان او را وارد شهر میکنند. مردم به استقبال آنها شتافتهاند و شادی میکنند.»
میپرسد: «این خارجی چه کسی بوده؟» جواب میدهد: «حسین بن علی بن ابی طالب.» این مرد منقلب میشود و با مشتهای پر از گچ به سر خودش میزند و میگوید: «سبحانالله، کار دنیا به کجا رسیده؟! فرزند پیغمبر را شهید میکنند و بعد میگویند یک طغیانگر و خارجی را از بین بردیم.»
بعد میگوید: «کار را رها کردم، آمدم ببینم چه خبر است. به نقطهای رسیدم که دیدم مردم چیزی را با اشاره به یکدیگر نشان میدهند. وقتی خوب نگاه کردم دیدم سر مقدس اباعبدالله را به یکدیگر ارائه میکنند.» در اینجا تعبیرش این است: «هُوَ رَأسٌ قَمَری زُهَری.» یعنی سری بود ماهمانند و درخشان.
در ادامه میگوید: فَاِذآ بِعَلی بْنِ الْحُسَینِ عَلی بَعیرٍ یضْلَعُ بِغَیرِ غِطاءٍ. ناگهان چشمم افتاد به علی بن الحسین، دیدم او را سوار بر شتری کردهاند که جهاز ندارد در حالی که یک پایش هم میلنگد.
وقتی مردی غریب، مانند مسلم، از دیدن این اوضاع اینچنین منقلب میشود، پس زینب سلامالله علیها از دیدن سر برادر چه حالی پیدا میکند که این اشعار را میخواند :
یا هِلالا لَمَّا اسْتَتَمَّ کمالا غالَهُ خَسْفُهُ فَاَبْدی غُروبآ«3»
و لا حول و لا قوّة الّا بالله العلی العظیم.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.
#کتاب_آشنایی_با_قرآن ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد 12، صفحه 132-134.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_شهید_مطهری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (19)
🔅حسن و عیب ما مردم ایران
🔹ما مردم ایران یك حسن داریم و یك عیب. حُسن ما مردم این است كه در مقابل حقیقت، #تعصب كمی داریم و شاید می توانیم بگوییم بی تعصب هستیم؛ یعنی اگر با حقایقی برخورد كنیم و آنها را درك كنیم، شاید از هر ملت دیگر زودتر #تسلیم آن حقایق می شویم.
🔸ولی یك عیب بزرگی در ما ملت ایران هست كه به موازات اینكه در مقابل حقایق تسلیم می شویم، به #حماسه ها و اركان شخصیت خودمان زیاد پایبند نیستیم و با یك حرف پوچ، زود آن را از دست می دهیم و رها می كنیم. هیچ ملتی به اندازه ی ما نسبت به #شعائر خودش بی اعتنا نیست.
🔹شما هندی ها و ژاپنی ها و اعراب را دیده اید؛ آنها هم مثل ما مشرق زمینی هستند، لكن از این نظر مثل ما نیستند. به اندازه ای كه ما در مقابل لغات و عادات اجنبی تسلیم هستیم، هیچ ملتی تسلیم نیست. به عكسهایی كه در كتابهای تاریخ علوم هست نگاه كنید، می بینید دانشمندان درجه ی اول هند با همان #عمامه و لباس خودشان هستند. #نهرو كه یك سیاستمدار بزرگ و یك وزنه ی جهانی بود، با همان لباس هندی در همه جا حركت می كرد.
🔸 بلندی و كوتاهی لباس و یا سفید و سیاه بودنش اهمیت ندارد، اما اینكه آن دانشمند عمامه ی خودش را سرش می گذارد و یا نهرو با آن شلوار سفید و گشاد و پالتوی مخصوص همه جا می رود، می خواهد به همه ی مردم دنیا بگوید كه من #هندی هستم و باید هندی باقی بمانم و در مقابل علم و صنعت تعصب ندارم، كه علم و صنعت مربوط به كشور خاصی نیست؛ در مقابل عقاید بزرگ فلسفی و دینی تعصب ندارم ؛ اما در مورد شعارهای ملی ، هر كسی به شعارهای خودش پایبند است، من چرا باید #شعار یك ملت دیگر را بپذیرم؟ ولی ما، اگر فرنگی یك زُنّار ببندد، ما دو تا زنّار می بندیم، با اینكه او روی حساب شعار خودش این كار را می كند. در جامعه ی ما این حسابها نیست.
🔹هر روز یك زمزمه ای بلند می شود و هر چند صباحی یك بار مسأله ی #تغییر_خط مطرح می شود كه این خط به درد نمی خورد و باید #خط_لاتین به كار ببریم و كلمات خودمان را با حروف لاتین بنویسیم، حالا در اثر این تغییر چه بر سر معارف و فرهنگ و تمدن و شخصیت و حماسه ی ملی ما می آید، این حسابها دیگر در كار نیست. ما آثار نفیسی داریم كه در دنیا نظیر ندارد. مگر دنیا كتابی مثل مثنوی مولوی دارد؟ مگر دنیا كتابی مثل كتاب سعدی دارد؟ اینها در قالب همین خطوط گفته و نوشته شده است. اگر شما این خط را كه صادش با سینش و با ث سه نقطه اش، و نیز حرف زاء آن با ضادش و با ظینش فرق می كند منسوخ كنید، اگر شما این قالب را بردارید، در ظرف صد سال دیگر اصلاً مثنوی را نمی شود خواند! ولی من نمی دانم چرا ما این طور هستیم؟ ! .
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 47-46.
#شهید_مرتضی_مطهری
#خود_باختگی
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (20)
🔅شخصیت دهی پیامبر اکرم (ص)
🔺پیغمبر اسلام به مردم عرب چه داد؟ و اساساً یك آدم فقیر و یتیم و كسی كه تمام قوم و قبیله اش با او دشمن هستند، چه داشت كه به آنها بدهد و چطور شد كه آنها را از آن حضیض پستی به اوج #عزت رساند؟
🔻ایمانی به آنها داد كه آن ایمان به آنها #شخصیت داد؛ یك مرتبه آن عرب سوسمارخور، شیرشترخور، عرب غارتگری كه دخترش را زنده زنده به خاك می كرد، این احساس در او پیدا شد كه من باید دنیا را از اسارت و از پرستش و اطاعت غیر خدا نجات بدهم، و هیچ اهمیت نمی داد كه اعتراف كند كه در گذشته چطور بوده است، و حتی افتخار می كرد كه بگوید من در گذشته پست بودم، آن طور فكر می كردم، هیچ سابقه ی درخشان ملی ندارم، ولی امروز این طور فكر می كنم، از شما عالی تر فكر می كنم. این را می گویند شخصیت.
🔺آیا كلمه ای هست كه از كلمه ی «لا إله إلا الله» بیشتر به روح انسان #حماسه و شخصیت بخشد؟ معبودی، مُطاعی، قابل پرستشی غیر از خدا نیست. یك جرم فلكی، یك حیوان، یك سنگ، یك درخت كجا و سر تعظیم فرود آوردن یك بشر كجا! من در مقابل غیر خدا، هرچه هست، سر تعظیم فرود نمی آورم. من طرفدار عدالتم، طرفدار حق و احسانم، طرفدار فضیلتم. به این می گویند شخصیت.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 48-47.
#شهید_مرتضی_مطهری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (21)
حسین علیه السلام شخصیت اسلامی مسلمین را زنده كرد
امویین كاری كردند كه #شخصیت_اسلامی را در میان مسلمین میراندند. ...اساساً #كوفه شهری است كه بعد از جنگهایی كه در صدر اسلام واقع شد، به دستور عمر بن خطّاب توسط ارتش اسلام ساخته شد، و از كوفی ها و مردم عراق شجاع تر و سلحشورتر وجود نداشت. در عین حال همین مردمی كه هجده هزار بیعت كننده داشتند و دوازده هزار نامه نوشته بودند، به مجرد اینكه سر و كلّه ی پسر زیاد پیدا شد همه فرار كردند، چرا؟
چون زیاد بن أبیه سالها در كوفه حكومت كرده بود، آن قدر چشم درآورده بود، آن قدر دست و پاها بریده بود، آن قدر شكم ها سفره كرده بود، آن قدر افراد را در زندانها كشته بود كه اینها به كلی #احساس_شخصیت خودشان را از دست داده بودند. لذا تا شنیدند پسر زیاد آمد، زن دست شوهرش را می گرفت و او را از پیش #مسلم كنار می كشید، مادر دست بچه ی خودش را می گرفت، خواهر دست برادر خودش را می گرفت، پدر دست فرزند خودش را می گرفت و از مسلم جدا می كرد، و بی شك مردم كوفه از شیعیان علی بن أبی طالب بودند و امام حسین را شیعیانش كشتند. لذا در همان زمان هم می گفتند:«قُلوبُهُمْ مَعَهُ وَ سُیوفُهُمْ عَلَیْهِ» . چرا كه امویها شخصیت ملت مسلمان را لِه كرده كوبیده بودند و دیگر كسی از آن احساس های اسلامی در خودش نمی دید.
اما همین كوفه بعد از مدت سه سال انقلاب كرد و پنج هزار نفر توّاب از همین كوفه پیدا شد و سر قبر حسین بن علی رفتند و در آنجا #عزاداری كردند، گریه كردند و به درگاه الهی از تقصیری كه كرده بودند توبه كردند و گفتند ما تا #انتقام خون حسین بن علی را نگیریم از پای نمی نشینیم، یا باید كشته بشویم یا انتقام بگیریم، و عمل كردند و قتله ی كربلا را همین ها كشتند. و شروع این نهضت از همان عصر عاشورا و از روز دوازدهم #محرم بود. چه كسی این كار را كرد؟ حسین بن علی.
شخصیت دادن به یك ملت به این است كه به آنها عشق و ایده آل داده شود و اگر عشق ها و ایده آل هایی دارند كه رویش را غبار گرفته است، آن گرد و غبار را زدود و دومرتبه آن را زنده كرد.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 49-48.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روش_شخصیت_دادن
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (22)
🔅درسهای آموزنده ی قیام حسینی
🔺حسین بن علی در سخنان و خطابه های خودش، آنجا كه از #امر_به_معروف و نهی از منكر صحبت می كند، همواره صحبتش این است: «وَ عَلَی الْاِسْلامِ السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یَزیدَ» ، «اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی» .
🔻بعد از بیست سی سال كه این حرفها فراموش شده بود، حسین بن علی به نام یك نفر #مصلح و اصلاح طلب كه باید در امت اسلام اصلاح ایجاد كرد، قیام كرد و به مردم #عشق و ایده آل داد. #ركن_اول حماسه ی زنده شدن یك قوم همین است. ملتی #شخصیت دارد كه حس استغنا و بی نیازی در او باشد. اینهاست درسهای آموزنده ای كه از قیام حسین بن علی باید آموخت. او حس استغنا و بی نیازی به مردم داد.
🔺روزی كه می خواهد از مكه حركت كند، یك ذرّه قیام خودش را مشروط نمی كند و این طور می فرماید: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ» و در آخر خطبه می فرماید: «فَمَنْ كَانَ فینا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلی لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالی » من فردا صبح حركت می كنم؛ هركس كه آماده ی #جانبازی است و حاضر است خون قلب خودش را در راه ما بریزد و تصمیم به ملاقات حق گرفته است، فردا صبح حركت كند كه من رفتم. دیگر بیش از این حرفی نیست. این مقدار استغنا قطعاً در دنیا نظیر ندارد.
🔻از این بالاتر شب #عاشورا ست كه اصحاب و اهل بیتش را جمع می كند و از آنها تمجید و تشكر می كند. بعد به آنها می گوید: بدانید از همه ی شما متشكر و ممنونم، ولی بدانید كه دشمنان با شما كاری ندارند و اگر بخواهید بروید مانع شما نمی شوند؛ من هم از نظر شخص خودم كه با من بیعت كرده اید، #بیعت خودم را از دوش شما برداشتم و محظور بیعت هم با من ندارید، هركس می خواهد برود آزاد است. حسین علیه السلام از اهل بیت و اصحابی كه درباره ی آنها گفته است كه اهل بیتی بهتر و باوفاتر از اینها سراغ ندارم، این مقدار #استغنا نشان می دهد و هرگز سخنانی از این قبیل كه من را تنها نگذارید، من غریبم، مظلومم، بیچاره ام، نمی گوید.
🔺البته تكلیف دین خدا را برنمی دارد؛ لذا با افراد كه اتمام حجت می كرد، اگر در آنها تمایل به ماندن نمی دید، به آنها می گفت از این صحنه دور بشوید؛ زیرا من نمی خواهم شما به عذاب الهی گرفتار شوید، چون اگر از كسی استمداد كنم و او صدای استمداد مرا بشنود و مرا مدد نكند، خداوند او را به عذاب جهنم مبتلا خواهد كرد. این درس استغنا درس كوچكی نبود. همین استغنا بود كه بعدها روحیه ی استغنا به وجود آورد و چقدر قیامها و نهضتها به وجود آمد! .
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 50-49.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روش_شخصیت_دادن
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (23)
🔅حسین؛ سوژه بزرگ اجتماعی
▪️حسین بن علی #درس_غیرت به مردم داد، #درس_تحمل و بردباری به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد. اینها برای ملت مسلمان درسهای بسیار بزرگی بود.
◽️پس اینكه می گویند حسین بن علی چه كرد و چطور شد كه دین اسلام زنده شد، جوابش همین است كه حسین بن علی #روح_تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریك كرد، عشق و ایده آل به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردباری و مقاومت و ایستادگی در مقابل شداید به مردم داد، #ترس را ریخت؛ همان مردمی كه تا آن مقدار می ترسیدند، تبدیل به یك عده مردم شجاع و دلاور شدند.
▫️اینكه من تأكید می كنم كه #حماسه_حسینی و حادثه ی كربلا و عاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درسهای بزرگی است كه این قیام می تواند به ما بیاموزد. من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولی می گویم این رثاء و مرثیه باید به شكلی باشد كه در عین حال آن #حس_قهرمانی_حسینی را در وجود ما تحریك و احیا كند.
◾️حسین بن علی یك سوژه ی بزرگ اجتماعی است. حسین بن علی در آن زمان یك سوژه ی بزرگ بود؛ هر كسی كه می خواست در مقابل ظلم قیام كند، شعارش «یا لَثاراتِ الْحُسَیْن» بود. امروز هم حسین بن علی یك سوژه ی بزرگ است، سوژه ای برای امر به معروف و نهی از منكر، برای اقامه ی نماز، برای #زنده_كردن_اسلام ، برای اینكه احساسات و عواطف عالیه ی اسلامی در وجود ما احیا بشود.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 51-50.
#شهید_مرتضی_مطهری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (24)
🔅حیات یک ملت
آیه ی عجیبی است: «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یُحْیِیكُمْ»
أیها النّاس! این دعوت پیغمبر را اجابت كنید؛ می خواهد شما را #زنده كند. #حیات_یك_ملت به داشتن ثروت زیاد نیست، حتی به علم هم نیست (علم به تنهایی كافی نیست كه یك ملت را زنده كند) ، بلكه حیات ملت به این است كه آن ملت شخصیتی را در خودش احساس كند. ای بسا ملتهای عالِم كه #شخصیت ندارند، وای بسا ملتهای جاهل كه شخصیت خودشان را حفظ كرده اند.
اگر #الجزایر ی ها بعد از صد و پنجاه سال مبارزه توانستند #استعمار_فرانسه را به زانو درآورند و به استقلال برسند، برای این بود كه در آنها یك #حماسه و یك احساس منش وجود داشت. اگر در آن طرف مشرق زمین، ملت دیگری (ویتنام) دارد با قویترین و ثروتمندترین ملتهای جهان مبارزه می كند، چرا مبارزه می كند؟ آیا عدد یا ثروتش با آنها مبارزه می كند؟ ابداً؛ احساس شخصیت و منش آن ملت مبارزه می كند، می گوید: من تو را به آقایی قبول ندارم، من یا باید زنده باشم روی پای خودم باشم و كسی بر من حكومت نكند و یا باید نباشم.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 51.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روش_زنده_کردن
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (25)
🔅زینب (سلام اللّه علیها) و احساس شخصیت
در #حماسه_حسینی آن كسی كه بیش از همه این درس را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید، خواهر بزرگوارش #زینب (سلام اللّه علیها) بود.
راستی كه موضوع عجیبی است: زینب با آن عظمتی كه از اول داشته است- و آن عظمت را در دامن زهرا علیها السلام و از تربیت علی علیه السلام به دست آورده بود- در عین حال زینبِ بعد از كربلا با زینب قبل از كربلا متفاوت است، یعنی زینب بعد از كربلا یك شخصیت و عظمت بیشتری دارد.
ما می بینیم در #شب_عاشورا زینب یكی دو نوبت حتی نمی تواند جلوی گریه اش را بگیرد. یك بار آن قدر گریه می كند كه بر روی دامن حسین بیهوش می شود و حسین علیه السلام با صحبتهای خودش زینب را آرام می كند: «لا یُذْهِبَنَّ حِلْمَكَ الشَّیْطانُ» خواهر عزیزم! مبادا وساوس شیطانی بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید، صبر و تحمل را از تو برباید.
وقتی حسین به زینب می فرماید كه چرا این طور می كنی، مگر تو شاهد و ناظر وفات جدم نبودی؟ جد من از من بهتر بود، پدر ما از ما بهتر بود، برادر همین طور، مادر همین طور، زینب با حسین اینچنین صحبت می كند: برادر جان! همه ی آنها اگر رفتند بالأخره من پناهگاهی غیر از تو داشتم، ولی با رفتن تو برای من پناهگاهی باقی نمی ماند.
اما همین كه ایام عاشورا سپری می شود و زینب، حسین علیه السلام را با آن روحیه ی قوی و نیرومند و با آن دستورالعمل ها می بیند، زینب دیگری می شود كه دیگر احدی در مقابل او كوچكترین شخصیتی ندارد. امام زین العابدین فرمود: ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یك زنجیر بسته بودند كه یك سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه ام زینب بسته بود.
می گویند تاریخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراین بیست و دو روز از اسارت زینب گذشته است؛ بیست و دو روز رنج متوالی كشیده است كه با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه می كنند، یزیدی كه كاخ اخضر او (یعنی كاخ سبزی كه معاویه در شام ساخته بود) آنچنان بارگاه مجلّلی بود كه هركس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه، خودش را می باخت. بعضی نوشته اند كه افراد می بایست از هفت تالار می گذشتند تا به آن تالار آخری می رسیدند كه یزید روی تخت مزیّن و مرصّعی نشسته بود و تمام اعیان و اشراف و اعاظم سفرای كشورهای خارجی نیز روی كرسیهای طلا یا نقره نشسته بودند.
در چنین شرایطی این اسرا را وارد می كنند و همین زینب اسیر رنج دیده و رنج كشیده، در همان محضر چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد كرد كه یزیدِ معروف به فصاحت و بلاغت را #لال كرد. یزید شعرهای ابن زبعری را با خودش می خوانَد و به چنین موقعیتی كه نصیبش شده است افتخار می كند. زینب فریادش بلند می شود: «اَظَنَنْتَ یا یَزیدُ حَیْثُ اَخَذْتَ عَلَیْنا اَقْطارَ الْأرْضِ و آفاقَ السَّماءِ فَاَصْبَحْنا نُساقُ كَما تُساقُ الْاُساری اَنَّ بِنا عَلَی اللّهِ هَواناً وَ بِكَ عَلَیْهِ كَرامَةً؟ » ای یزید! خیلی باد به دماغت انداخته ای (شَمَخْتَ بِاَنْفِكَ! ). تو خیال می كنی اینكه امروز ما را اسیر كرده ای و تمام اقطار زمین را بر ما گرفته ای و ما در مشت نوكرهای تو هستیم، یك نعمت و موهبتی از طرف خداوند بر توست؟ ! به خدا قسم تو الآن در نظر من بسیار كوچك و #حقیر و بسیار پست هستی و من برای تو یك ذره #شخصیت قائل نیستم.
ببینید، اینها مردمی هستند كه به جز ایمان و #شخصیت_روحی و معنوی همه چیزشان را از دست داده اند. آن وقت شما توقع ندارید كه شخصیتی مانند شخصیت زینب چنین حماسه ای بیافریند و در شام انقلاب به وجود بیاورد؟ همان طور كه انقلاب هم به وجود آورد. یزید مجبور شد در همان شام روش خودش را عوض كند و اسرا را محترمانه به مدینه بفرستد، بعد تبرّی كند و بگوید: «خدا لعنت كند ابن زیاد را، من چنان دستوری نداده بودم، او از پیش خود این كار را كرد. » چه كسی این كار را كرد؟ زینب چنین كاری را كرد.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 53-51.
#شهید_مرتضی_مطهری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (26)
🔅اثر منفی "روضه های دروغ"
#حادثه_كربلا برای ما مردم خواهی نخواهی یك حادثه ی بزرگ اجتماعی است؛ یعنی این حادثه در تربیت ما، در خُلق و خوی ما اثر دارد، حادثه ای است كه خود به خود، بدون اینكه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور كرده باشد، میلیونها نفر و قهراً میلیونها ساعت برای شنیدن و استماع قضایای مربوط به آن صرف می كنیم. میلیونها تومان پول برای این كار صرف می شود.
این قضیه را ما باید همان طوری كه بوده است، بدون كم و زیاد تلقی كنیم و اگر كوچك ترین دخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف می كند، به جای اینكه ما از این حادثه استفاده كنیم قطعاً #ضرر خواهیم كرد. حال بحث من این است كه در نقل و بازگو كردن حادثه ی عاشورا ما هزاران تحریف وارد كرده ایم، هم تحریفهای لفظی- یعنی شكلی و ظاهری- راجع به اصل قضایا، مقدمات قضایا، متن و حواشی مطلب، و هم [تحریفهای معنوی كه ] در تفسیر این حادثه ما تحریف كرده ایم. با كمال تأسف این حادثه، هم دچار تحریفهای لفظی است و هم دچار تحریفهای معنوی، هر دو. و باز تحریف هایی كه می شود، گاهی لااقل هماهنگی با اصل مطلب دارد، ولی گاهی تحریف نه تنها كوچكترین هماهنگی ندارد بلكه قضیه را مسخ و بكلی واژگون می كند، به شكلی در می آورد كه به صورت ضد خودش در می آید.
بازهم با كمال تأسف باید عرض كنم تحریفهایی كه به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و #مسخ كردن قضیه بوده است، در جهت #بی_خاصیت_كردن و بی اثر كردن قضیه بوده است و در این امر، هم #گویندگان و علمای امت تقصیر داشته اند و هم مردم. نمونه هایی از بعضی تحریفهایی كه در لفظ و ظاهر شده است، یعنی در شكل قضیه، در چیزهایی كه نسبت داده اند، ذكر می كنم. مطلب آن قدر زیاد است كه قابل بیان كردن نیست.
اگر بخواهند #روضه_های_دروغ را جمع كنند، روضه هایی كه می خوانند و دروغ است، شاید چند جلد كتاب پانصد صفحه ای بشود.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 63-62.
#شهید_مرتضی_مطهری
🔰#زندگی_نامه #شهید_مرتضی_مطهری:
🔹مرتضی مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ نصادف با ۱۲ جمادی الاول ۱۳۳۸ قمری در فریمان در خانواده ای روحانی به دنیا آمد.
🔻ایشان در محضر اساتیدی چون آیات عظام سید حسین بروجردی، مرعشی نجفی، علامه طباطبایی و امام خمینی شاگردی کرد و از سال ۱۳۳۱ ش در تهران مستقر گردید و به تدریس در حوزه و دانشگاه اشتغال ورزید.
🔸ایشان زمانی که قم ساکن بود، با جمعیت فداییان اسلام ارتباط داشت و بعد از انتقال به تهران در متن مبارزات قرار گرفت و بارها زندانی و ممنوع المنبر شد.
💠زمانی که امام در پاریس تبعید بود شهید مطهری را به ریاست شورای انقلاب و کمیته استقبال منصوب کرد. امام امید فراوانی به مرجعیت ایشان داشت.
🔺ایشان از نظریه پردازان انقلاب اسلامی بود و در مبارزه با افکار انحرافی مجاهدت ها کرد و سرانجام به دست گروه فرقان؛ یکی از همین گروه های منحرف در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ مقابل منزل دکتر سحابی به شهادت رسید.
💠 در روز ۱۳ اردیبهشت آیت الله العظمی گلپایگانی بر پیکر ایشان نماز خواند و در حرم حضرت معصومه س دفن گردید.
🔹امام خمینی در پیامی ایشان را حاصل عمر خود خواندند و آثار باقی مانده از ایشان را بدون استثنا مفید بیان کرند.
📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
@tahzibkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠خاطره شنیدنی #شهید_مرتضی_مطهری از #ماه_رجب
🔷در سال ۱۳۲۱ به اصفهان رفته بودیم در مدرسه نیم آورد اصفهان بودیم یک وقت صدای مرحوم حاج #میرزا_علی_آقا_شیرازی را شنیدم با همان آهنگی که داشت و با آن حال و روحی که داشت این تعبیر را به کار میبرد: «آن وقتی که بگویند أین الرجبیون، و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم، در ماه رجب هیچ چیز نداشته باشیم و اصلا جزء رجبیون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟».
🔅غرض این است که این ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و این سنتها در میان ما به کلی دارد فراموش میشود، ماه رجب میآید بزرگهایمان متوجه نمیشوند تا چه رسد به بچههایمان.
📚کتاب آشنایی با قرآن شهید مطهری جلد 8 صفحه 233