eitaa logo
معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
720 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
728 فایل
جهت ارتباط با معاون تهذیب @Amomen313 جهت ارتباط در مورد فعالیتها و شبهات قرآنی @ghadirmohyi جهت ارتباط با ادمین محتوایی کانال @boreshha_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
جهت ثبت نام در مسابقات سراسري قرآن وعترت وزارت ارشاد، به آدرس quranedu.ir مراجعه و براي بهره مندي از حمايت هاي مرکزخدمات، ازقسمت «نوع داوطلب» گزينه «مرکزخدمات» را انتخاب نماييد. اطلاعات بيشتر: csis.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فایل یکجا.rar
34.07M
کتاب صوتی شماره: 4️⃣3️⃣1️⃣ کتاب گویای "دیدار پس از غروب" در قالب کتاب دیدار پس از غروب عنوان کتابی از مجموعه مدافعان حرم انتشارات روایت فتح است که به می‌پردازد نوشته منصوره قنادیان پرداخته است که ویژگی‌های شخصیتی شهید مهدی نوروزی را از زاویه دید همسر ، روایت می‌کند . این کتاب از دوران کودکی همسر شهید آغاز می‌شود که چگونه و در چه خانواده‌ای متولد شد و رشد یافت و در دوران آغاز جوانی زندگی‌اش با زندگی شهید نوروزی گره خورد . زندگی کوتاهی که با وجود یک دنیا عشق و محبت ، سراسر غیرت و شجاعت بود . شجاعتی که جنگ در سامرا و دفاع از حریم آل‌الله را برگزید تا شاید ستاره راهی شود برای قیام جهانی موعود .
معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
#شهید_امروز #شهید_مهدی_نوروزی .
پدر مهدی یک سال قبل از ازدواج مان فوت کرده بود. مهدی حتی به مزار پدرش خیلی علاقه داشت. 1️⃣وقتی بعد از عقد برای اولین بار رفتیم . ساعت ده شب رسیدیم. مستقیم بردم سر قبر پدرش. اشک می ریخت و می گفت: دیدی بابا! بالاخره زن گرفتم. ببین آوردمش تو هم ببینی اش. فردا صبحش هم رفتیم سر قبر پدرش. ده روزی که کرمانشاه بودیم روزی دو بار می رفتیم سر مزارش. 2️⃣اول تیر 91 هم سالگرد پدرش بود سر قبرش گرفته بودند. با اینکه فقط یکی دو روز تا مان وقت بود، رفتیم. آذر سال 91 که شد. از چشم هایش خواندنم که دوست دارد کنار پدرش باشد. با اینکه دوست داشتم دومین سالگرد برادرم را تهران باشم، اما نتوانستم دلتنگی اش را تاب بیاورم. روز هشتم حرکت کردیم به سمت کرمانشاه. 3️⃣وقتی هم در آخرین سفر کربلا و آخرین دقیقه هایی که تا مهران داشتیم، دستم را گرفته بود و داشت هایش را دم گوشم می گفت، گفت: یادتان نرود مرا پیش بابا دفن کنید. راوی: مریم عطیمی؛ همسر شهید ؛ شهید مهدی نوروزی(مدافعان حرم 1)؛ نوشته منصوره قنادیان، ناشر: روایت فتح، چاپ سوم؛ 1395؛ صفحه 70، 37،29،26 و 20.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب جهاد اکبر ؛ قسمت 1 قسمتی از پیشگفتار یا مبارزه با نفس‏‏ عنوان کتاب حاضر و اثر گرانقدر عارفی است‏‎ ‎‏که خود سالها با سیر و سلوک و عبادت و معرفت این مسیر پر مُخاطره را‏‎ ‎‏پیمود. امام خمینی(س) پیش از آنکه عَلَم مبارزۀ سیاسی را آشکارا به‏‎ ‎‏دست گیرد و همچنین در بحبوحۀ مبارزات خویش همواره با تکیه بر‏‎ ‎‏مباحثی از این قبیل به رهروان راهش می آموخت که مسیر او از جنبشهای‏‎ ‎‏سیاسی معمول و سیاستمداران حرفه ای جداست و پیروزی واقعی در‏‎ ‎‏جهاد سیاسی و نظامی و اقتصادی جز با جهاد اکبر و مبارزۀ با نفس حاصل‏‎ ‎‏نخواهد شد.‏‏‏ مطالب این کتاب، تقریر بیانات امام خمینی در اشرف است که‏‎ ‎‏در آستانۀ ماه مبارک رمضان و ایام دیگر‏‎ خطاب به حوزه های علمیه ایراد‏‎ ‎‏فرمودند و به همّت یاران امام تنظیم و بارها پیش از پیروزی انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی در داخل و خارج کشور چاپ و منتشر گردید. هشدارهای‏‎ ‎‏دردمندانه و رهنمودهای اخلاقی حضرت امام در آن ایام سخت و‏‎ ‎‏توانفرسا، شور ایمان و انگیزه های الهی را در طلاب و دانشجویان متعهد‏‎ ‎‏برمی انگیخت و مسیر نهضت را از راه آنان که با تزکیۀ نفس بیگانه بودند،‏‎ ‎‏جدا می ساخت و بذر اخلاص و ایمان در قلوب جویندگان حقیقت‏‎ ‎‏می کاشت؛ بذری که سرانجام به مدد الطاف الهی به بار نشست و جهانیان‏‎ ‎‏صحنه هایی از اعجاز آن را در روزهای آتش و خون و پیکار مشت و سلاح‏‎ ‎‏در سال 57 و سبقت خیل جوانان مؤمن در پیمودن مسیر شهادت و‏‎ ‎‏جلوه های وصف ناشدنی لحظه های پیکار و مناجات بسیجیان در‏‎ ‎‏جبهه های نبردِ پس از آن را شاهد بودند.‏‏‏ اینک توفیق یار شد و بار دیگر این اثر ماندگار آن عبد صالح را همراه با‏‏‎ ‎‏پانوشته های توضیحی و بخش پایانی (تحت عنوان فرازهای برگزیده) به‏‎ ‎‏رهپویان طریق الهی اش تقدیم می داریم.‏‏‏ ‏‏‏مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)‏ ‎ ‎یادآور می شود مباحث کتاب جهاد اکبر برگرفته از رهنمودهای حضرت امام در مقاطع مختلف در ایام اقامت در نجف اشرف می باشد که به وسیلۀ حضرت حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی تقریر و تنظیم گردیده است. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗قطعه‌ ای از کتاب : هوا سرد و سنگین بود. سکوت عجیب و ترس‌آوری کل منطقه را فرا گرفته بود. ماشین حرکت کرد و بعد از مدتی محمّدمهدی سکوت را شکست: «بچه‌ها امشب عملیّات سختی پیش رو داریم. بیایید همه با هم از خدا بخواهیم که امشب ملائکه آسمان رو به یاری رزمندگان اسلام برساند.» بغض گلویش را گرفته بود، صدایش می‌لرزید نه از سرما بلکه از شوق: «خدایا! ما فقط سیاهی لشکر اسلام هستیم و در برابر تجهیزات و مهمّات فراوان دشمن از خودمان چیزی نداریم. خدایا به آبروی حضرت زهرا سلام الله علیها امشب فرزند عزیز زهرا، امام زمان (عجل الله) را به یاری ما بفرست!» 📔 ✍️ به قلم 📚 به همت 🔖 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 با تفیف ۳۰ درصد ◀️ lish.ir/1Nyx 📲 ارسال "شب حنظله ها" به سامانه ◀️ 3000141441