eitaa logo
کانال تخصصی نماز
6.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
626 ویدیو
47 فایل
#مقام_معظم_رهبری: همہ بدانند که یکی از موثر ترین راهها برای کاهش آسیب های اجتماعی،ترویج«نماز»است. 🌴استفاده از مطالب کانال با ذکر #صلوات به نیت تعجیل درفرج حلال است☺ انتقاد ، پیشنهاد و پاسخ به سوالات: @Edris_75
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونه عبادت کنم_14.mp3
11.58M
؟14 🤲 🔻کیفیت عبادات ما، به نوع تمرکزهای فکری، دغدغه‌ها، و خیالات ما، بستگی دارند. 🔺هر چه قدرت تمرکز بر افکار و خیالات مثبت، در ما افزایش می‌یابد، کیفیت عبادات‌مان بالاتر رفته، و در رشد انسانی‌مان مؤثرتر خواهد بود. @takhasosi_namaz
⭕️10توصیه رهبری در رابطه بااداب نماز 🦋بخش نهم 🦋قسمت دوم توصیه نهم👇 👌نماز را به جماعت و در مسجد بخوانید ✅کیفیت یافتن نماز بدین معنی است که نماز، با حال و حضور ادا شود؛ نمازگزار به نماز با چشمِ «میعاد ملاقات با خدا» بنگرد و در آن، با خدای خود سخن بگوید و خود را در حضور او ببیند؛ نماز را تا میتواند در مسجد و تا میتواند به جماعت بگزارد.  📆۱۳۹۲/۰۶/۱۳ 💻دفترحفظ نشر اثار رهبری @takhasosi_namaz
💎نماز اول وقت را با آرامش بخوانید.... ✅نماز شب نهم ماه مبارڪ رمضان : 👌 شش ركعت ميان نماز مغرب و عشا; در هر ركعت سوره حمد و هفت مرتبه آية الكرسى و پس از اتمام نماز، پنجاه مرتبه بگويد: اَللّهمّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد. 📚علامه مجلسى رحمه الله علیه در زادالمعاد  به نقل از مفاتیح الجنان #نماز_اول_وقت #نماز_شب_های_رمضان 🕋اذان مغرب به افق تهران التماس دعا🌺🌺 ✨ @takhasosi_namaz ✨
کانال تخصصی نماز
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت ۱۳) 📘از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم این بود که برخی از آشن
🔴سه دقیقه در قیامت(قسمت ۱۴) 🍃اوایل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم. یک روز صبح در حالی که مشغول زیارت بقیع بودم متوجه شدم که مأمور وهابی دوربین یک پسر بچه را که می خواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته. ♦️جلو رفتم و به سرعت دوربین را از دست او گرفتم و به پسربچه تحویل دادم. 🍀بعد به انتهای قبرستان رفتم در حال خواندن زیارت عاشورا بودم که به مقابل قبر عثمان رسیدم. 💥همان مامور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه می کرد. یکباره دستم را گرفت و به فارسی و با صدای بلند گفت: چی میگی؟داری لعنت می کنی؟ گفتم:نخیر دستم را ول کن! 💠 اما او داد میزد وبقیه مامورین را دور خودش جمع کرد. یکدفعه به من نگاه کرد و حرف زشتی را به مولا امیرالمومنین زد. 🔴من دیگر سکوت را جایز ندانستم، یکباره کشیده محکمی به صورت او زدم . چهار مامور به سر من ریختند و شروع به زدن کردند. 🔆 یکی از مامورین ضربه محکمی به کتف من زد که درد آن تا ماه ها مرا اذیت می کرد. چند نفر جلو آمدند و مرا از زیر دست آنها خارج کردند و فرار کردم. ♻️اما در لحظات بررسی اعمال ماجرای درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و به عشق مولا با آن مأمور درگیر شدی و کتف شما آسیب دید و برای همین در نامه عمل شما ثبت شده است. 🔰 در این سفر کوتاه به قیامت نگاه من به شهید و شهادت تغییر کرد، علت آن هم چند ماجرا بود: 🔷یکی از معلمین و مربیان شهر ما در مسجد محل تلاش فوق العاده‌ای داشت که بچه‌ها را جذب می‌کرد. ♦️خالصانه فعالیت می‌کرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی اثر داشت. ▪️ این مرد خدا یک بار که با ماشین در حرکت بود از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد 🔶من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و هم درجه آنها بود.ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین به مقام شهدا دست یافته بود. 🔵 اما سوالی که در ذهن من بود تصادف او و عدم رعایت قانون و مرگش بود! ☘ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم. هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود... 🌾 در جایی دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود را دیدم. 🍁 اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبه شهدا قرار نداشت. تعجب کردم تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود! ⚡️خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم به دنبال کاسبی و خرید و فروش بودم که برای خرید جنس به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد. 💥بدن ما با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و... 🌸 اما مهم ترین مطلبی که از شهدا یادم‌ ماند مربوط به یکی از همسایگان ما بود. 🌒 خوب به یاد داشتم که در دوره دبستان آخر شب وقتی از مجلس قرآن به سمت منزل آمدیم از یک کوچه باریک و تاریک عبور کردیم. 💥از همان بچگی شیطنت داشتم، زنگ خانه مردم را می زدیم و سریع فرار می کردیم. 💥یک شب دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم. همان کوچه بودم که دیدم رفقای من که زودتر از کوچه رد شدن یک چسب را به زنگ یک خانه چسبانده اند، صدای زنگ قطع نمی‌شد. ✨ پسر صاحبخانه یکی از بسیجیان مسجد محل بود، بیرون آمد چسب را از روی زنگ جدا کرد و نگاهش به من افتاد. ❄️شنیده بود که من قبلا از این کارها کرده ام، برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت باید به پدرت بگویم چه کار می کنی! 🌿 هرچه اصرار کردم که من نبودم بی فایده بود.مرا مقابل منزل ما برد و پدرم را صدا زد.پدرم خیلی عصبانی شد و جلوی چشم همه حسابی مرا کتک زد. 🥀 این جوان بسیجی که در اینجا قضاوت اشتباهی داشت در روزهای پایانی دفاع مقدس به شهادت رسید. 🌿 این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من در نامه اعمالم نوشته شده بود که به جوان پشت میز گفتم: ❓ چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم او در مورد من زود قضاوت کرد! ♻️جوان گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید. من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهید راضی شوی. 🔆خیلی خوشحال شدم و قبول کردم.حدود یکی دو سال از گناهان اعمال من پاک شد تا جوان پشت میز گفت راضی شدی؟گفتم بله عالیه. 🔆لبته بعدا پشیمان شدم که چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاک کند.. اما باز بد نبود. ✅ همان لحظه آن شهید را دیدم و روبوسی کرد،خیلی از دیدنش خوشحال شدم.گفت: با اینکه لازم نبود اما گفتم بیایم از شما حلالیت بطلبم. هرچند شما هم به خاطر کارهای گذشته در آن ماجرا بی تقصیر نبودی... ادامه دارد.. 📌کپی مطالب با ذکر صلوات به نیت تعجل در فرج و سلامتی ناشر و عوامل کتاب ازاد وحلال میباشد @takhasosi_namaz
🌙پیامبراکرم(ص) می فرمایند: 🍃ثلاثُ کَفّارات منها التَهَجُّد بِااللّیلّ وَ النّاسُ نیام. 🔖سه امر سببِ کفّاره گناهان است،یکی از آنها تهجّد وعبادت در شب است در حالیکه سایر مردم در خواب هستند. 📚وسائل الشیعه 💎@takhasosi_namaz💎
سحرنامه_۹.mp3
9.13M
🦋فراز نهم از دعای ابوحمزه ثمالی وَجُدْ عَلَينا فَاِنّا مُحْتاجوُنَ اِلي نَيلِكَ ❤️دستــم را بگیر... ڪه به لطفِ تـــو محتاجم ... @takhasosi_namaz
حرف های من و خدا_۹.mp3
5.4M
🍃سحر نهم🍃 چاره ای ندارم، جز تو بیچاره ای نداری، جز من من بیایم و تو قبولم کنی ... @takhasosi_namaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌞 📖شرکت در ختم قرآن برای فرج 🌱 7⃣4⃣ 📚سورةالبقرة @takhasosi_namaz
047.mp3
653.4K
🌞 📖شرکت در ختم قرآن برای فرج 🌱 7⃣4⃣ 📚سورةالبقرة @takhasosi_namaz