💫 ما و خدا، تمام داستان زندگی
ما و خدا، این تمام داستان زندگی ماست. اینکه هر لحظه چقدر به خدا نزدیک یا دور میشویم و یا چقدر زمینههای این دوری و نزدیکی را فراهم میکنیم، مهمترین مسئلۀ حیات ماست؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم. خدا مرکز هستی ماست و تمام زندگی ما طواف دور خانۀ خداست؛ حالا چه دور بشویم، چه نزدیک بشویم.
👤استاد پناهیان
گواه:
گواه:
گواه:
توجه توجه
یک کلاس( اخلاق ومعرفت اسلامی) مجازی با یک استاد مجرب برای خانم هایی که میخان کسب معرفت کنن در نظر گرفته شده در کلاسهای مجازی که بیسابقه هستش. (خدا شناسی. خودشناسی. شناخت نفس. اخلاق اسلامی. ومعرفت اسلامی و....) و قصد فقط آموزش برای رسیدن به قرب خداوند متعال و خشنودی دل امام زمان عج هستش
برای ثبت نام( فقط بانوان) به آیدی @ehsanebekhalgh مراجعه بفرمایید. ثبت نام محدودیت تعداد دارد. هرچه سریعتر مراجعه بفرمایید
(کلاسها کاملا رایگان است)
🌹آیت الله ڪشـــمیری(ره):
برای #رفع مشڪلات مادی به امام
جواد علیه الســـــلام توسل ڪنید.
یکی از توصــیه های آیت الله سید
عبدالڪریم ڪشمیری #تــوسل به
حضرت جواد الائـــمه علیه السلام
بـــــود.
بسیـار دیده و شنیده شد که افــراد
برای امور #مــادی مانند خرید خانه
و ماشــــین و رزق و ازدواج، از وی
راهنمایی می خــواستند آن بزرگوار
می فـــرمود:
سوره #یــس بخوانید و ثواب آن را
به امام جــــواد علیه السلام تقدیم
ڪنید حاجت شـــما را خواهند داد
گاه امــــر میڪرد #صــلوات برای
حضرتش هـــدیه ڪنند و آن را در
تــــوسل به این امام ڪریم مجرّب
می دانـــــست.
📚منــبع: روح و ریـــحاݩ ص ۹۳
🍃
🌺🍃 @takhooda 🕊
خانم شماره بدم
خانوم شــماره بدم
خانوم برسونمت
خانم چندلحظه از وقتتو به مــــا میدی
و....
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...
دردش گفتنی نبود....!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...
امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد...
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!
🍃
🌺🍃 @takhooda 🕊
4_508430192616669417.mp3
9.1M
#سمینارکلید های موفقیت 👌
#دکتر شاهین فرهنگ
#جلسه چهل و پنجم
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a