گواه:
گواه:
گواه:
توجه توجه
یک کلاس( اخلاق ومعرفت اسلامی) مجازی با یک استاد مجرب برای خانم هایی که میخان کسب معرفت کنن در نظر گرفته شده در کلاسهای مجازی که بیسابقه هستش. (خدا شناسی. خودشناسی. شناخت نفس. اخلاق اسلامی. ومعرفت اسلامی و....) و قصد فقط آموزش برای رسیدن به قرب خداوند متعال و خشنودی دل امام زمان عج هستش
برای ثبت نام( فقط بانوان) به آیدی @ehsanebekhalgh مراجعه بفرمایید. ثبت نام محدودیت تعداد دارد. هرچه سریعتر مراجعه بفرمایید
(کلاسها کاملا رایگان است)
🌹آیت الله ڪشـــمیری(ره):
برای #رفع مشڪلات مادی به امام
جواد علیه الســـــلام توسل ڪنید.
یکی از توصــیه های آیت الله سید
عبدالڪریم ڪشمیری #تــوسل به
حضرت جواد الائـــمه علیه السلام
بـــــود.
بسیـار دیده و شنیده شد که افــراد
برای امور #مــادی مانند خرید خانه
و ماشــــین و رزق و ازدواج، از وی
راهنمایی می خــواستند آن بزرگوار
می فـــرمود:
سوره #یــس بخوانید و ثواب آن را
به امام جــــواد علیه السلام تقدیم
ڪنید حاجت شـــما را خواهند داد
گاه امــــر میڪرد #صــلوات برای
حضرتش هـــدیه ڪنند و آن را در
تــــوسل به این امام ڪریم مجرّب
می دانـــــست.
📚منــبع: روح و ریـــحاݩ ص ۹۳
🍃
🌺🍃 @takhooda 🕊
خانم شماره بدم
خانوم شــماره بدم
خانوم برسونمت
خانم چندلحظه از وقتتو به مــــا میدی
و....
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...
دردش گفتنی نبود....!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...
امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد...
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!
🍃
🌺🍃 @takhooda 🕊
4_508430192616669417.mp3
9.1M
#سمینارکلید های موفقیت 👌
#دکتر شاهین فرهنگ
#جلسه چهل و پنجم
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
#حکایت
در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروفه.
🔰فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی گذرانده بود تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.
🔰صدایی توجه اش را جلب می کند؛ می بیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا می کند که ورجه وورجه نکن، می افتی، در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر می خورد و به پایین پرت می شود.
🔰مادر جیغی می کشد و مردم خیره می مانند. حمال پیر فریاد می زند "نگهش دار !"، کودک میان آسمان و زمین معلق می ماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل می دهد.
🔰جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی می پرسد: یکی می گوید تو امام زمانی، دیگری می گوید حضرت خضر است، کسانی هم می گویند جادوگری بلد است و سحر کرده.
🔰حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند، به آرامی و خونسردی می گوید:
" خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار می شناسید. من کار خارق العاده ای نکردم ، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم،
یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.
🔰حمال همان شب از خدا مرگ خود را طلب کرد وخداوند جان اورا گرفت و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.
توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
🍃
🌺🍃 @takhooda 🕊
❄️✨🌸✨❄️✨🌸✨❄️
☀️#نیـــایـــش
اے مــهـربـانتـریــن
✨ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﯽ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻭﺟﻮﺩ توﺳﺖ، ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ ...
🍁ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ .....
✨ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥِ ﺩﺭﻭﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﺴﺎﺯﯾﻢ ...
🍁ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ...
✨به ما بياموز همان باشيم ڪه قولش را به تو داديم انسان باشيم...
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊