🚨 اجتهاد در آغاز جوانی
🔘 آیت الله مصباح (ره) نقل میکنند:
💠 #هوش و فراستِ فوقالعادهی مقام معظم رهبری از دوران #کودکی زبانزد خاص و عام بود. ایشان از همان روزهای نخست زندگی، علاقهی شدیدی به #تحصیل داشتند؛ به طوری که با گذشت زمانی کوتاه، بین استادان خود موقعیت خاصی پیدا کردند و مورد توجه و حمایت آنان قرار گرفتند.
یکی از اساتیدِ آیت الله خامنهای در حوزه علمیه قم، آیتالله آقا مرتضی حائری یزدی «رضوان الله تعالی علیه» بود که مهر و لطف وی به مقام معظم رهبری، در آن روزها برای همگان روشن بود.
💠 بعضی وقتها #آیت_الله_حائری ساعتها از وقت خود را صرف پاسخ به سوالات آیتالله خامنهای و بحث و گفتوگو با ایشان مینمود. گاه قبل از درس عمومی، بحث علمی در جلسه خصوصی به درازا میکشید و از ساعت شروع کلاس میگذشت و آیتالله حائری هوش و استعداد فوقالعادهی ایشان را عذری برای تاخیر خود قرار میداد.
همهی اینها عواملی بودند که #نبوغ_فکری و علمی مقام معظم رهبری را نهان کردند و ایشان قبل از اینکه به #بیست_سالگی برسند به مقام بالایی از علم و فقاهت رسیدند و در آغاز #جوانی، درجهی #اجتهاد را دریافت نمودند.
📗 پرتوی از خورشید،ص ۲۰
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨﷽✨
🌷مذاڪرات ( مــن و خُدا )
خُــدایا !
من لذّتـــ گُناه را ترڪـ میڪنم ؛
در مقابل تو تحریم لــذّتـــ مناجاتــ را از
من بردار ...
خدایــا !
من ڪسانـے ڪہ تو دوستشان نـداری را
ترڪ میڪنم ؛
و درمقابـل تو لــذّتـــ با خود بودن را بہ
مـن بده ...
خدایــا !
مـن پناهگاه شیطـان را ترڪ میڪنم ؛
و تو در مقابل پناهــگاه امــن خودتـــ را به من بده ...
امروز روز اول مذاڪره استــــ .!!!
خــــدایا
برای شفافــ سازے گام اول را من برمیدارم
و سانتــــری فیــوژهای گناه را ڪہ شیطان در وجــودم برپا ڪرده ؛یڪی یڪی و با ڪمڪ تو از ڪار مــے اندازم ...
هسته ے درونی ام را خودت غنی سـازی ڪن ...
#الهے_و_ربے_من_لے_غیرڪ♥️
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از نایت کویین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فرقی نمیکند آغازِ
هفته باشد یا پایانش
صبح باشد یا شب
بذرِ امید؛ نه وقت میشناسد
نه موقعیت
هر وقت بکاری
شبیه لوبیای سحر آمیز،
با اولین طلوع آفتاب خواستن؛
جوانه میزند...
وتا آسمان موفقیت و توانستن
اوج میگیرد...
هرگز ناامید نباش...!!!
ناامیدی، تیشهی بی رحمیست؛
به جان ریشهی شعور و خوشبختیات...
پس تا دیر نشده،
بذر جادویی امیدت را بکار،
و معجزههایت را درو کن ...
#دکترانوشه
🎁 @bluebloom_madehand 🎁
○خانم معلمی تعریف میکرد :
💎 در مدرسه ابتدایی بودم ؛ مدتی بود تعدادی از بچهها را برای یک سرود آماده میکردم .
به نیّت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان ..
پدر و مادرشان هم برای مراسم دعوت شده بودند و بچّهها در مقابل معلّمان و اولیاء سرود را اجرا خواهند کرد ..
چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند .
روز مراسم بچهها را آوردم و مرتبشان کردم ..
باهم در مقابل اولیاء و معلّمان شروع به خواندن سرود کردند ...
ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت انجام دادن جلوی جمع .
دست و پا تکان میداد و خودش رو عقب جلو میکرد و حرکات عجیبی انجام میداد ..
بچهها هم سرود را میخواندن و ریز میخندیدند ، کمی مانده بود بخاطر خندهشان هرچه رشته کرده بودم پنبه شود .!
سرم از غصه سنگین شده بود و نمیتونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم ...
خب چرا این بچّه این کار رو میکنه ؟! چرا شرم نمیکنه از رفتارش؟! این که قبلش بچّه ی زرنگ و عاقلی بود !!
نمونه ای خوب و تو دل بروی بچّهها بود !!
رفتم روبرویش ، بهش اشاراتی کردم ، هیچی نمیفهمید ...
به قدری عصبانیام کرده بود که آب دهانم را نمیتوانستم قورت دهم .
خونسردی خود را حفظ کردم ، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم ، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرفتر و دوباره شروع کرد .!
فضا پر از خنده حاضران شده بود ، همه سیر خندیدند ...
نگاهی گرداندنم ؛ مدیر را دیدم .. رنگش عوض شده بود ، از عصبانیت و شرم عرقهایش سرازیر بود .
از صندلیش بلند شد و آمد کنارم ، سرش را نزدیک کرد و گفت : فقط این مراسم تمام شود ، ببین با این بچه چکار کنم ؟! اخراجش میکنم ، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه ...
من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانشآموز حتمی شود ..
حالا اون کسی که کنارم بود ، مادر بچّه بود ، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود ..
بسیار پرشور میخندید و کف میزد ،
دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود ..
همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم :
چرا اینجوری کردی؟!
چرا با دوستانت سرود را نخواندی؟!
دخترک جواب داد :
آخر مادرم اینجاست ، برای مادرم این کار را میکردم !!
معلّم گفت : با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم : آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست ، چرا آنها اینچنین نمیکنند و خود را لوس نمیکنند ؟!
چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت :
خانم صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود ، خودم توضیح میدهم ؛ مادر من مثل بقّیه مادرها نیست ، مادر من "کرولال" است ،
چیزی نمیشنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه میکردم ...
تا او هم مثل بقّیه ی مادران این شادی را حس کند .!
این کار من رقص و پایکوبی نبود ،
این زبان اشاره است ، زبان کرولالها
همین که این حرفها را زد از جا جهیدم ، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم ، و دختر را محکم بغل کردم !!
آفرین دختر ، چقدر باهوش ، مادرش چقدر برایش عزیز ، ببین به چه چیزی فکر کرده ؟!!!
فضای مراسم پر شد از پچپچ و درگوشی حرف زدن و ... تا اینکه همه موضوع را فهمیدند ،
نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلّمان همه را گریاند !!
از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانشآموز نمونه را به او عطا کرد !!!
با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند ، گاهی جلوتر از مادرش میرفت و برای مادرش جست و خیز میکرد تا مادرش را شاد کند !!
درس اخلاقی
زود عصبانی نشو ، زود از کوره در نرو ، تلاش کن زود قضاوت نکنی ، صبر کن تا همهی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی !!..
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔴 🌱آیا منکر ولایت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام، بهشت را خواهد دید؟!
🌙#امام_عسکری علیهالسلام از #رسول_خدا صلّیاللهعلیهوآله روایت میکنند که فرمودند:
💝🌱 «کسی که ولایت علی علیهالسلام را انکار کند، هرگز با چشمش #بهشت را نخواهد دید، مگر آن جایگاهی از بهشت که اگر ولایتِ او را داشت، آنجا محل و مأوایش بود، پس (با دیدن آن جایگاه) بر حسرت و ندامتش افزون میگردد؛
و کسی که ولایت علی علیهالسلام را داشته باشد و از دشمنانش تبرّی بجوید و تسلیم (اوامر و نواهی) اولیائش باشد، با چشمش #جهنم را نخواهد دید، مگر آن جایگاهی از جهنّم که دربارهاش به او گفته میشود: اگر وضع تو غیر از آنی بود که هستی (یعنی ولایت و برائت و حال #تسلیم نداشتی)، جایگاه تو آنجا بود!
جز عدّهای از اینان که بر نفسشان اسراف میکنند بدون اینکه کافر باشند، که به جهت تنظیف (و پاک شدن از خباثت #گناه) به جهنّم برده میشوند، همانگونه که برای زدودن چرکِ بدن به حمام میروند، سپس با #شفاعت موالیانشان به بهشت منتقل خواهند شد.»
📕📒📗📘 تفسیر الامام العسکری علیهالسلام، ص۳۰۵
تفسیر برهان، ج۱، ص۲۶۰
💞اللهم عجل لولیک الفرج
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨