eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
940 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
درد دل با امام زمان(عج) یا صاحب الزمان(عج) من اگر اشک به دادم نرسد میشکنم اگر از یاد تو یادی نکنم میشکنم بر لب کلبه ی محصور وجود,من در این خلوت خاموش سکوت اگر از یاد تو یادی نکنم,میشکنم اگر از هجر تو آهی نکشم تک و تنها,میشکنم به خدا میشکنم 🍃 ❤️🍃 @takhooda
یا صاحب الزمان"عج" چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا، همدمی خار کجا سر عاشق شدنم، لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا، این دل بیمار کجا هرکه را تو بپسندی بشود خادم تو خدمت عشق کجا، نوکر سربار کجا کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا، عبد گهنکار کجا شرمنده ام آقا جان... دلم تاب ندارد که سر راه نشینم...دیده به راهت نگرم تا تو بیایی... تو کجایی گل نرگس؟  من میایم مولای مهربانم...رخصت دیدار میدهی آقای خوبیها؟؟؟ 🍃 ❤️🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5958486134936831211.mp3
4M
فایل صوتی جلسه 7⃣1⃣ با توضیحات استاد عبادی از اساتید مهدویت ❇️خطبه 5 قسمت 1 🍃 🌹🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - میلاد آقامون ابالفضله - بنی فاطمه.mp3
6.15M
🌸 (ع) 💐میلاد آقامون ابلفضله 💐ترانه لبهامون ابلفضله 🎤 👏 👌بسیار زیبا 🍃 🌺🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همراه همیشگی در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت. همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران‌قیمت پذیرایی می‌کرد، بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می‌داد. همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می‌کرد، نزد دوستانش او را برای جلوه‌گری میبرد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و تنهایش بگذارد. واقعیت این بود که او همسر دومش را هم بسیار دوست داشت! او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و مراقب مرد بود و مرد در هر مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک می‌کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید؛ اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود؛ اما اصلاً مورد توجه مرد نبود. با وجود این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه‌ای که تمام کارهایش با او بود حس می‌کرد و تقریباً هیچ توجهی به او نداشت. روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: من اکنون چهار همسر دارم؛ اما اگر بمیرم دیگر کسی را نخواهم داشت، چه تنها و بیچاره خواهم شد! بنابراین تصمیم گرفت با همسرانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند. اول از همه سراغ همسر چهارمش رفت و گفت: “من تو را از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده‌ام و انواع راحتی‌ها را برایت فراهم آورده‌ام، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می‌شوی تا تنها نمانم؟” زن به سرعت گفت: “هرگز”؛ همین یک کلمه و مرد را رها کرد. مرد با قلبی که به شدت شکسته بود به سراغ همسر سومش رفت و گفت: “من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟” زن گفت: “البته که نه! زندگی در این جا بسیار خوب است. تازه من بعد از تو می‌خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم.” قلب مرد از این حرف یخ کرد. مرد تاجر به همسر دوم رو آورد و گفت: “تو همیشه به من کمک کرده‌ای. این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر، میتوانی در مرگ همراه من باشی؟” زن گفت: “این بار با دفعات دیگر فرق دارد. من نهایتا می‌توانم تا گورستان همراه تو بیایم؛ اما در مرگ … متأسفم!” گویی صاعقه‌ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد: “من با تو می‌مانم، هر جا که بروی..” تاجر نگاهی کرد، همسر اولش بود که پوست و استخوان شده بود. غم سراسر وجودش را تیره و تار کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود. تاجر سرش را به زیر انداخت و به آرامی گفت: “باید آن روزهایی که می‌توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت می‌بودم!” در حقیقت همه ما چهار همسر داریم! همسر چهارم که بدن ماست. مهم نیست چه قدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ، اول از همه او، تو را ترک می‌کند. همسر سوم که دارایی ماست. هر چقدر هم برایت عزیز باشد وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد. همسر دوم خانواده و دوستان ما هستند. هر چقدر صمیمی و عزیز باشند وقت مردن نهایتا تا سر مزارت کنارت خواهند ماند. همسر اول که روح ماست. اغلب به آن بی‌توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست میکنیم؛ اما او ضامن توانمندی‌های ماست ولی ما ضعیف و تنها رهایش کرده‌ایم تا روزی که قرار است همراه باشد؛ اما آن روز دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است. 🍃 🌹🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌺خدا در انتهای همه ی اتفاق ها حضور داره... تو پایان یه روز کاری تو انتهای یه قرار تو نهایت شادی تو اوج غم ها خدا تو پایان تمام اتفاقات هست نه به خاطر اینکه فقط ناظر به حال و احوالات ما از اون اتفاقات باشه... نه! خدا میخواد ببینه که بنده ش انتهای همه ی این ماجراها چقدر پخته تر و محکم تر و مصمم تر میزنه بیرون و چقدر بزرگ میشه و رشد میکنه ... اون همه جا هست اما گاهی به قدرت تو در بیرون اومدن از اون اتفاق و حادثه ایمان داره.. برای همین میگه من کنارتم تو میتونی برنده این ماجرا باشی ... ناامید نشو ته همه ماجراها ،این منم که منتظرتم تلاش کن و به سمتم بیا... مواظب پایان های زندگی مون باشیم... خدا داره ما رو تماشا میکنه... و منتظر ماست... 🍃 ❤️🍃 @takhooda