📖🌾 بریدهے ڪٺاب:
ادواردو با هیجان بلند شد. چهره ای را که در مقابلش می دید، آرامشی درونی همراه با نیروی پر اراده مردی دنیا دیده🌍 را باهم داشت.
در خطوط چهره اش، نهایت قدرت و بی باکی و بر لبانش لبخندی مسیح وار دیده می شد. در همان بدو ورود متوجه ادواردو شده بود و نگاهی پر مهر و گیرا به او افکنده بود و ادواردو را در جذبه سادگی و آرامش💎 چشمان نافذ خود قرار داده بود.
ادواردو مردی را دید که انگار با نگاهش تمام حرف های درون او و تمام رنج های نگفته اش را یک جا فهمیده بود و با لبخندش، به او آرامش و امید☘ می داد...
پ.ن:
ادواردو با «کے» ملاقات کرده بود؟؟😉
🌹#ادواردو_مسافری_از_رم
🌹#روز_هفتم_محرم
🌹#فرا_زمان_فرا_مکان2
🖤@yaran_samimii🖤
تازه ازدواج کرده بود،
دوران شیرینی بود 💍 و داشت میگذشت!
مسلمان نشده بود!
مسیح✝ را قبول داشت و محمد-♡- را نه!
داشت زندگے اش🍎 را مےڪرد...
اما
یک بار طعـم محبت حسیـن -♡- را چشـید!
شد وهب!
شهید شد در کربلا!
هم حسینی شد هم مسلمان!🕌
مسلمانانی که دنبال حق و حقیقت نرفتند،
از او جا ماندند...
🌹#حرف_حساب
🌹#روز_هفتم_محرم
🌹#فرا_زمان_فرا_مکان2
🖤@yaran_samimii🖤
❄️|•••
حواسٺ به طرح زندگے و نقش خودٺ
باشد!
🌹#پس_زمینه
🌹#روز_هشتم_محرم
🌹#فرا_زمان_فرا_مکان2
🖤@yaran_samimii🖤
🧣❁قالے بافتن و 🌾❀زندگے ساختن...!!
🌹#حرف_حساب
🌹#روز_هشتم_محرم
🌹#فرا_زمان_فرا_مکان2
🖤@yaran_samimii🖤