#مادر
#پدر
یک روایت است و بعد یک دایره و بعد زندگی تو.
وصل میشود به امروز؛ الگو میشود؛ کمکت میکند تفسیر کنی وقایع قبل دایره را...
حضرت زهرا(س) را میکند "مادر"
امام علی (ع) را میکند "پدر"
و اینچنین تو از تنهایی، از "یتیمی" درمیایی و میروی در آغوش آنها...
و تازه، از آن موقع "زندگی" میکنی...♥️
#مادر
#پدر
لذت محبت،
لذت به بی نهایت وصل بودن،
لذت پشت و پناه داشتن
وخیلی لذت های دیگر را می نشاند به کامت.
تا آخر کتاب دستت می رود در دست پدر و مادری مهربان
و آخر کتاب، تو می مانی و جاده ی نورانی روبرویت...
و دو عزیز که می خواهند ببرندت بالا
باید انتخاب کنی،
که بروی یا برگردی...
#مادر
#پدر
#خاطره
"مادر" را روز شهادت مادر خواندم.
"پدر" را روز تولد پدر. در ایام مهمانی خدا؛ در خانه ی خدا!
وسط روضه حضرت زینب(س) که دلم گرفته بود از مداح و مداحی هایش که "ادب" نداشت. اشک هایم می ریخت(می پاشید) روی کتاب امانتی دوستم.
کلی "پدر" آورده بودم برای هدیه به مهمانان خدا. دوستان همان روز اول همه را دادند.
بی "پدر"م کردند!
گفتم "پدر" ندارم. یکی از دوستانم در کیفش "پدر" داشت. گفتم "پدر"ت را _از کیفت_ در می آوری یا "پدر"ت را دربیاورم؟!
وقتی پسش دادم گفتم: "پدر"ت را خیساندم!
خندید...
🌺@yaran_samimii
samimane.blog.ir🌺
#خاطره
🌅| غروب پنجشنبه بود و در امامزاده کنار مزار برادرم نشسته بودم که ایشان به همراه محافظانشان تشریف فرما شدند و مستقیم بر سر مزار مادرخانمشان رفتند.
📚| به رسم ادب بر مزار آن بانوی گرانقدر برای فاتحه رفتم که دیدم بجای خرما، قرآن جیبی برای خیرات بر سر مزار قرارداده بودند و محافظانشان در شعاع تقریبا صد متری درحال قدم زدن هستند.
🚷| به مزاح گفتم دکتر اگه الان باسلاحی تهدیدت کنم از محافظ ها چه کاری برمیاد؟
با این همه فاصله!
☔️| لبخندی زد و گفت:
- اونی که جون میده و میگیره خداست!
🚔| گفتم:
- پس این همه محافظ، خودروهای شاسی بلند برای چیه که مدام همراهیتون میکنن؟!
💔| خندید و گفت:
- اینا ترس از این دارن که مبادا من رو بدزدن وگرنه کشتن من که کاری نداره!
🇮🇷| گفتم:
- چطور شد که با این تحصیلات توی کشور موندین و نرفتین؟؟
✈️| گفتند:
- اگر همه اون هایی که رفتن میموندن، امروز من هم مثل همه مردم آزاد زندگی میکردم و نیازی به محافظ نداشتم...
🍂| از شرمندگیِ حرفی که زدم و جواب آن شیرمرد سکوت اختیار کردم.
👣| ایشون ادامه دادند:
- آمریکا اگر آمریکا شد توسط بزرگانی از کشور خودمون و سایر کشورها آمریکا شده.
🌳| اگر همه اونهایی که رفتن، برگردن و به کشور و مردم خودشون خدمت کنن ایران بهشتِ روی زمین میشه...
پ.ن:
به نقل از یکی از همشهریان عزیز رستمکلا
#شهید_محسن_فخری_زاده
#روز_دانشجو
🌸 @yaran_samimii
samimane.blog.ir🌸
•
یه دورانی حال خودم خیلی بد بود اتفاقاتی روبهروی مسیر زندگیم بود که خودم کمترین دخالت رو توی به وجود اومدنشون داشتم!🙂
یه دورانی رسید که آدمهای مختلفی که ازشون انتظار نمیرفت به صورت ناخواسته، داشتن شدت این رنجها رو چندین برابر میکردن!😖
آدمایی که دوستشون داشتم، قبولشون داشتم و نمیتونستم در برابر ظلمی که میکردن حرفی بزنم!🤭
گاهی شب تا صبح توی خواب یه دادگاه تشکیل میدادم و همه شون رو توبیخ میکردم!⚖
گاهی باهاشون حرف میزدم و از اثر خطاشون تو زندگی خودم میگفتم...😶
بعضی وقتها هم تا خود صبح خواب میدیدم دارم اشک میریزم و برای دوستام درد و دل میکنم!😟
این راه ادامه داشت تا زمانی که...
#خاطره
#رنج_مقدس ✨
#فاطمیه
○°@takrang1°○
#خاطره
🗣یه روز یکی از بچههای فامیل اومد گفت:
👨🎓_تو دانشگاه یکی از دخترا که اسمش سحر بوده اسمش و عوض کرده گذاشته عطیه!
بهش گفتم:
🤔_به نظرت چطوری اسماش رو عوض کرده؟!
جواب داد:
📚_حتما از طریق تغییر اسم تو شناسنامه روند اداری رو رفته دیگه!
پوزخندی زدم که:
😏_اشتباه نکن! یعنی اسماش و از شناسنامه تغییر داده، بعد همهی همکلاسیهاش رو جمع کرده، گفته ببینید دیگه به من نگید سحر، اسمام عطیهاس! طبیعتا این کار و نکرده!
نگاه پرسشگرانهاش وادارم کرد ادامه بدم:
✋_روز اول یکی صداش زده سحر، گفته عطیه هستم!
دوباره استاد دانشگاه صداش زده، گفته عطیه هستم!
🤝و بعد از یه مدتی برای همه جا افتاده ایشون عطیهست!
👥تغییر با روند اداری اتفاق نمیافته، تغییر از دل جامعه، از وسط مردم ایجاد میشه!
📲#سواد_مجازی
🪴@takrang1