💠خاطره همسر شیهد اندرزگو با همسرش :
یکدفعه کارتر با همسرش به ایران آمده بود، شهید نشسته بود و از تلویزیون نگاه میکرد؛ گفتم: «آقا! برای این قضیه هیچ کار نکردی!؟» چون گفته بود ۶ ماه میخواهم زحمت بکشم و ان شاالله پهلوی را از بین ببرم. گفتم: «پس چه شد؟ چرا راهی پیدا نمیکنی؟ باز دوباره امریکاییها به ایران آمدند!» به من گفت: «پهلوی یا به دست من یا با خون من از بین میرود!» بعد از آتش قلیان یک ذغال سرخ برداشت و روی دست گرفت، گفت: «حفظ دین برای مردم در آخرالزمان مثل تحمل کردن آتش این ذغال میماند!» قشنگ کف دستش بود؛ گفتم: «آقا! دستت نمیسوزد؟» گفت: «بدن ما به آتش جهنم هم نمیسوزد.»این آتش برای فهم چگونگی دینداری مردم در آخرالزمان واقعاً برای من جالب بود که دستش نسوخت، یعنی همانطوری که ذغال را کف دستش نگه داشت، دوباره آن آتش سرخ را گذاشت روی همان قلیان.
#شهید_اندرزگو
#طلبه_انقلابی
#طلبگی
┄┅══❉☀️❉══┅┄
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast