🌹#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌹
همسر شهید:
«یک شب نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:«خانم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار» *معمولاً عصرها به سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم، همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم؛ دختری آمد و با گریه من را بغل کرد، هقهق گریههایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که آرام شد گفت: «عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید، باهات یه قراری میگذارم، فردا صبح میام سر مزارت، اگر همسرت رو دیدم میفهمم من اشتباه کردم، تو اگه بحق باشی از خودت به من یه نشونه میدی.»*
* برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم، گفتم: «من معمولاً غروبها میام اینجا، ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.»*
ماجرای خواب ــ شهید مدافع حرم ــ حمید سیاهکالی
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
🌤اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤