eitaa logo
نجوایِ‌دو‌طلبه؛
265 دنبال‌کننده
300 عکس
47 ویدیو
2 فایل
{﷽} ¹⁴⁰².².⁸ ‌ما مُعتکف ِ گوشه‌ ِ تنهایی ِ خویشیم .🪴 -در‌جستوجویِ‌علاجی‌برای‌جانِ‌پر‌تشویشِ‌خویش- +مکتوبات‌دو‌طلبهِ‌شیدا'
مشاهده در ایتا
دانلود
نجوایِ‌دو‌طلبه؛
_
از زمانی که پا در عرصهِ نویسندگی گذاشته ام و یاد گرفتم حتی در میان جمع هم ذهن را جمع کنم و غرق در افکار خوشایند خودم باشم ، زندگی خیلی زیبا تر شده است ! چون از جمع های پوچ نه تنها چیزی به تو اضافه نمیشود بلکه ذهنت را بهم میریزد ، چون افکار و رویاها متفاوت و دور از هم هستند . با نوشتن ذهنم آرام میشود ، روحم آزاد میشود ، انس گرفته ام با قلم و کاغذم . جهان رنگ دیگری برایم دارد ، منِ پوچ حالا یک منِ ارزشمند است ، به لطف فکری که به واسطهِ نوشتن ایجاد شد ؛ فکری که زیبایی ها را برایم مشهود کرده است ! وقتی نویسندگی را شروع میکنی مجبوری دیدگاهت را به زندگی عوض کنی و این دیدگاه جزئی باعث میشود برای صدای دلنواز پرنده ای که روی درخت پشت پنجرهِ کوچک اتاق است بنویسی و این باعث میشود ارزش زندگی را درک کنی ! زیبا نیست ؟ |
‌ از صبح مشغولم به شلوغی های جمع ، ولی احساس میکنم دیگر هیچ چیز جز خلوت با خود آرامم نمیکند ، باید نسخه ای بپیچد برایم ربِّ من متفاوت از روزمرگی هایم ، دارای اندکی سکوت ، صبر ، کتاب ، با چاشنیِ آرامشی از جنس خودش ؛ طاقتم طاق شده و بخاطر کلمه ای که میخواهم تمام زندگی را ورق زده ام ، نیست که نیست ! انگار اصلا این حوالی نیست ، انگار باید بیشتر به درونِ دل رجوع کنم ، انگار باید این من له شود و دیگری جایگزین شود ؛ بهم ریخته ام ، مانند نوشته هایم ‌. |
. حالِ خوشِ درس و مباحثه ، درگیری های ارزشمند ذهن بعد کلاس اخلاق ، دغدغهِ شروع و خوف و رجاء هایی که به واسطهِ استاد درگیرشون میشیم .. همه و همه شیرینی زندگی طلبگی را هزار برابر میکند ، این زندگی سراسر آرامش است ؛ بدون اغراق میگویم . اینجا همه چیز تغییر میکند ، و مهم تر از همه خودِ تو که با ارزش ترین مخلوق الله هستی ؛ غرق در دنیا شدن برایت کابوس و ملاقات خدا پررنگ میشود ؛ و این محتوای آیه‌ای است که استاد دو ترم محور کلاس اخلاق قرار داده است : یا ایها الانسان انك کادحٌ الى ربك كدحاً فملاقيه . باید رنج را تحمل کنی تا بزرگ شوی ، رنج را نمیشود محو کرد عزیزِ ارزشمندِ من :) |
‌‌ راه خوشبختی ، بی غم زندگی کردن نیست ، بلکه با غم سازگاری کردن است ... زيرا غم قابل حذف نیست ، بلکه برای رشد و تکامل توست ؛ اگر یاد بگیری خود را با شرايط وفق دهی ، میفهمی همه چیز سهل تر است ، و زندگی زیبا تر .. چون این حقیقت را پذیرفته ای :) ‌ |
‌ زندگی گاهی سختی ، و گاهی زیبایی هایش را چنان به رخت میکشد که مات و مبهوت میمانی ، نمیدانی سختی هارا باور کنی یا اینهمه زیبایی را ؛ میدانم سخت میشود گاهی عزیزِ خستهِ من اما .. اما دلیل نمیشود نعمت هایی که فراوانی انها چشم را حیران و زبان را عاجز میکند ، ندید بگیریم . اوج ناجوانمردی ، ناسپاسی‌ست .. وقتی خالقی به این عظمت داریم . وقتی چنین الله‌ی داریم بستن چشم به روی او اوج حقارت است .. به خودت بفهمان که همه چیز در صدد خوشحالی توست .. و او بیشتر از همه کس تورا دوست دارد و به تو عشق میورزد . موکدا مرور میکنم : بیشتر از همه کس :) |
خستگی های روح و جسمش آرامش شب را میطلبید ، هیاهوی روز و دویدن ها و نرسیدن ها درمانده اش کرده بود ، دوست داشت کمی ، کنجی آرام بگیرد و فکر کند ؛ به آنچه که استادش امر کرده بود و به آنچه که اورا به نتیجه ای میرساند . حالا تمام دلهره اش این است : نشود دیر شود و جا بمانم ! |
‌ اشک نجات دهنده است ‌، امیدوارم اشکت خشک نشود عزیزِ من .. چون سخت میشود ، خیلی سخت ؛ آن وقت است که دیگر ناجی نداری و گرفتاری در ازدحام ذهنت که آزارت میدهد و راه فرار نداری ، در بُهتی عظیم فرو میروی و دست و پا میزنی و غرق میشوی !! |
گاهی بغض مجال صحبت نمی دهد ، خفه ات میکند و قدرتش را چنان به رخت میکشد که تمام وجودت فریاد ناتوانی سر میدهد ؛ و اگر شکستی و اشک چشمت را گرفتی تا دلی نشکند ... هیچ ، بنشین و تماشا کن که ربّ تو چه میکند برای تو عزیزِ دلشکستهِ من ..(:
‌ یکی در راه اسلام جان میدهد ، یکی مانند من .. هیچ بگذریم ؛ دنیا عجیب به ما سخت گرفته است ، همگی غرق شدیم ، آنقدر که باور نمیکنیم معجزات شهدا را ، آنقدر که باور نداریم به اُدعونی استجب لکم ، آنقدر که در زندگی به صورت مداوم دنبال مادیاتیم ولی دریغ از ذره ای طلب حالِ مناجات ! همه به دنبال آرامش ، در راهِ سلب آن دست و پا میزنند .. ما ؛ خوب بلدیم فرار کنیم از واقعیت ها ، واقعیت هایی مانند ابدیت و مرگ ! ‌
‌ گاهی نعمتی داری ، ولی انگار هیچ نداری ! اصلا بیا امشب باهم فکر کنیم ، ببینیم چه نعمت هایی داریم که خیلی ها آرزوی آن را دارند ؟ ببینیم چه چیزهایی را با اشک از خدا طلب کردیم ولی وقتی آن را دارا شدیم شروع کردیم به ایراد گرفتن ؟! همین الآن شروع کن .. ببین میتوانی همه را ذکر کنی ؟؟ نمیشود :) ما همینقدر ناسپاسیم .. دغدغهِ تحصیل یکی از این نعمت هاست که خواسته و نا خواسته ، هزاران بار گلایه میکنیم بخاطر سختی‌اش ، بنظر من اوجِ شقاوت یک انسان وقتی است که نداند چه دارد .. پ.ن: دلم برای حاشیه نویسیِ کتابهای درسیم تنگ شده بود ؛
‌ گاهی میان جمع ، گاهی تنها .. هر دو را میپسندم ، منتها بستگی به احوالِ دل دارد .. باید دید کجا آرام تر است ، زیرا در این هنگامهِ دنیا همه جز به آرامش فکر نمیکنند .. همه صبح و شب ، در به در ، دنبال آسودگی اند ؛ اما آرامش و آسودگی را باید از درونِ خود جویا شد ! غیر این است ؟ هیاهو همیشه هست ، چیزی که نیست و باید باشد طمانینه است ، قرار است ، قرار برای دلِ همیشه بیقرار ؛ حتی برای لحظه ای ..