+یکبار گفتم «مرسی برادر»
_ گفت: «چی گفتی؟»
فهمیدم چه اشتباهي کردم، گفتم: «هیچی گفتم دست شما درد نکنه.»
گفت: «گفتم چي گفتی؟»
گفتم: «برادر گفتم خیلي ممنون»
دوباره گفت: «نه اون اول چی گفتی؟»
من که دیگر راه برگشتی نمیدیدم، گفتم: «خرما را که تعارف کردین گفتم #مرسی » گفت: «بخیز».
••••سینه خیز رفتن در آن شرایط با آن سرما و گل و برف ساعت 8 صبح، واقعاً کار دشواری بود. اما چارهای نبود باید اطاعت امر میکردم. بیست متری که رفتم، دیگر نتوانستم ادامه بدهم گفتم: «حاج احمد اون چه کاری بود که شما با من کردی؟ مگه من چی گفتم؟ به خاطر یک کلمه برای چی منو زدین؟»، گفت: «ما یک #رژیمطاغوتی را #بافرهنگش بیرون کردیم. ما خودمون فرهنگ داریم. زبان داریم. شما نباید #نشخوار کننده کلمات فرانسوی و اجانب باشید. به جای این حرفها بگو خدا پدرت رو بیامرزه!»
#تلنگر
#حاجاحمدمتوسلیان