به قول #حاج_حسین_یکتا :
"رسیده ، مےرسونه"
حالا منِ
نرسیده ی
نچشیده ی
غرق شده....
هوای #شھادت به سرم زده.....
مےدانی که
بحث یکی دو روز نیست....
حرف از یک تولد است که با یک #شهادت ، همزمان شد....
و انگار....
بند ناف ما را با همان
#شھادت_شھادت گفتن ، بریدند....
اما....
نفس ، مانع شد
گناهان، شیرین مزه کردند
و تلخی زقومشان را نچشیدم....
حالا که آمده ام....
با کوله بار گناه ،
توی رسیده ی چشیده دستم را بگیر و نگـذار یَله و رها شوم....
نگذار در این باتلاق ظاهرا زیبا ، غرق شوم....