eitaa logo
تلنگر دینی
110 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
5.4هزار ویدیو
49 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☘مخلص متقى و صفى زكى، مرحوم حاج غلامحسين (معروف به تنباكو فروش به مناسبت شغلش)- رحمة اللَّه عليه- نقل فرمود : من به مرحوم آيت ‏اللَّه سيد ابوطالب ارادتمند بودم و شبها در مسجد معركه خانه (مسجد نور فعلى) به جماعت ايشان حاضر می‌شدم. ☘مدتى طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعى از مؤمنين چند مسئله می‌گفتم و قدرى ازمعجزات ائمه عليهم السلام را از روى كتاب می‌خواندم. ☘به تدريج جمعيت زيادى حاضر می‌‏شدند. تا اينكه حالت‌ ‏وسوسه در نيت من پديد آمد و از رياكارى و نمايش به خلق و طلب منزلت نزد مردم سخت ترسناك بودم و چون در اخلاص عمل خود در شك بودم آن مجلس را ترك كردم.   ☘شبى در عالم واقعه ديدم مركبى از نور برايم حاضر شد و من بر آن سوار شدم پس به سمت آسمانها به سرعت نور حركت می‌‏كرد و بهجت و سرور و لذتى كه در آن طيران و مشاهده عجايب خلقت پيدا كردم قابل وصف نبود تا به آسمان هفتم رسيدم. . . ☘ناگاه مركب از من جدا شد و از همانجا سقوط كردم تا وسط مسجد «معركه خانه» افتادم در نهايت سختى و زحمت وغصه . ☘در همان حال صدايى شنيدم كه صعود تو از اينجا بود و سقوط تو هم از اينجاست و اگر باز صعود می‌خواهى بايد از همين‏جا باشد. ☘چون از خواب بيدار شدم پى به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترك آن مجلس ملامت كردم . ☘پس تصميم گرفتم دوباره آن مجلس را برپا نمايم و همه روز در همان موقع عصر می‌‏رفتم لكن جمعيت جمع نمی‌‏شد و مردم حاضر نمی‌‏شدند، خلاصه ديگر موفق به تجديد آن خير بزرگ نشدم و از آن فيض عظيم بی‌‏بهره گشتم. 👈تحت هیچ شرایطی ذکر فضایل اهلبیت علیم السلام را از دست ندیم . ‏ داستانهاى شگفت، ص:۲۳۶ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04