🌿 محمد حسین یوسف الهی
🌷شهیدی که قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود....
🌴 همسایه همیشگی حاج قاسم عزیز
🔸خاطره ای کوتاه:
به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند،نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ،زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون.
شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت.
🌱▫️🌱▫️🌱▫️
🔵 کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد.
از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود
نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید
دائما ذکر خدا می گفت
قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود
هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود
چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت
خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت
روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود
🔹یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس
گره گشاي
پيرمردي، مفلس و برگشته بخت
روزگاري داشت ناهموار و سخت
هم پسر، هم دخترش بيمار بود
هم بلاي فقر و هم تيمار بود
اين، دوا ميخواستي، آن يک پزشک
اين، غذايش آه بودي، آن سرشک
اين، عسل ميخواست، آن يک شوربا
اين، لحافش پاره بود، آن يک قبا
روزها ميرفت بر بازار و کوي
نان طلب ميکرد و ميبرد آبروي
دست بر هر خودپرستي ميگشود
تا پشيزي بر پشيزي ميفزود
هر اميري را، روان ميشد ز پي
تا مگر پيراهني، بخشد به وي
شب، بسوي خانه ميآمد زبون
قالب از نيرو تهي، دل پر ز خون
روز، سائل بود و شب بيمار دار
روز از مردم، شب از خود شرمسار
صبحگاهي رفت و از اهل کرم
کس ندادش نه پشيز و نه درم
از دري ميرفت حيران بر دري
رهنورد، اما نه پائي، نه سري
ناشمرده، برزن و کوئي نماند
ديگرش پاي تکاپوئي نماند
درهمي در دست و در دامن نداشت
ساز و برگ خانه برگشتن نداشت
رفت سوي آسيا هنگام شام
گندمش بخشيد دهقان يک دو جام
زد گره در دامن آن گندم، فقير
شد روان و گفت کاي حي قدير
گر تو پيش آري بفضل خويش دست
برگشائي هر گره کايام بست
چون کنم، يارب، در اين فصل شتا
من عليل و کودکانم ناشتا
ميخريد اين گندم ار يک جاي کس
هم عسل زان ميخريدم، هم عدس
آن عدس، در شوربا ميريختم
وان عسل، با آب ميآميختم
درد اگر باشد يکي، دارو يکي است
جان فداي آنکه درد او يکي است
بس گره بگشوده اي، از هر قبيل
اين گره را نيز بگشا، اي جليل
اين دعا ميکرد و مي پيمود راه
ناگه افتادش به پيش پا، نگاه
ديد گفتارش فساد انگيخته
وان گره بگشوده، گندم ريخته
بانگ بر زد، کاي خداي دادگر
چون تو دانائي، نميداند مگر
سالها نرد خدائي باختي
اين گره را زان گره نشناختي
اين چه کار است، اي خداي شهر و ده
فرقها بود اين گره را زان گره
چون نمي بيند، چو تو بيننده اي
کاين گره را برگشايد، بنده اي
تا که بر دست تو دادم کار را
ناشتا بگذاشتي بيمار را
هر چه در غربال ديدي، بيختي
هم عسل، هم شوربا را ريختي
من ترا کي گفتم، اي يار عزيز
کاين گره بگشاي و گندم را بريز
ابلهي کردم که گفتم، اي خداي
گر تواني اين گره را برگشاي
آن گره را چون نيارستي گشود
اين گره بگشودنت، ديگر چه بود
من خداوندي نديدم زين نمط
يک گره بگشودي و آنهم غلط
الغرض، برگشت مسکين دردناک
تا مگر برچيند آن گندم ز خاک
چون براي جستجو خم کرد سر
ديد افتاده يکي هميان زر
سجده کرد و گفت کاي رب ودود
من چه دانستم ترا حکمت چه بود
هر بلائي کز تو آيد، رحمتي است
هر که را فقري دهي، آن دولتي است
تو بسي زانديشه برتر بوده اي
هر چه فرمان است، خود فرموده اي
زان بتاريکي گذاري بنده را
تا ببيند آن رخ تابنده را
تيشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پيوندم زنند
گر کسي را از تو دردي شد نصيب
هم، سرانجامش تو گرديدي طبيب
هر که مسکين و پريشان تو بود
خود نميدانست و مهمان تو بود
رزق زان معني ندادندم خسان
تا ترا دانم پناه بيکسان
ناتواني زان دهي بر تندرست
تا بداند کآنچه دارد زان تست
زان به درها بردي اين درويش را
تا که بشناسد خداي خويش را
اندرين پستي، قضايم زان فکند
تا تو را جويم، تو را خوانم بلند
من به مردم داشتم روي نياز
گرچه روز و شب در حق بود باز
من بسي ديدم خداوندان مال
تو کريمي، اي خداي ذوالجلال
بر در دونان، چو افتادم ز پاي
هم تو دستم را گرفتي، اي خداي
گندمم را ريختي، تا زر دهي
رشته ام بردي، تا که گوهر دهي
در تو، #پروين، نيست فکر و عقل و هوش
ورنه ديگ حق نمي افتد ز جوش
#پروین_اعتصامی
🔘🔘
#تست_هوش
#نسبتاًسخت
رئیس یک قبیله هر بیگانهای را که به قلمرواش وارد میشد میکشت.
او از آنها میخواست آخرین حرف زندگیشان را بزنند، اگر حرف بیگانه راست بود، او را آتش میزد و اگر دروغ بود، او را در آب غرق میکرد.
یک بار فردی زیرک اسیر این قبیله شد؛ ولی وی توانست با یک حرف زیرکانه از مرگ فرار کند.
او به عنوان حرف آخر چه جملهای به رئیس قبیله گفت؟
👌لطفاً برای جواب تحلیل داشته باشید.
🔘🔘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدئو حیرت انگیز از رشد جوجه درون تخم مرغ
معجزات الهی اطراف ما هستند و ما ایمان نمی آوریم ...
👌تلنگر 🔰
🔻@talangorz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻از این روز هراس دارم که یک فلسطینی در مقابل خدا و رسول خدا بازخواستم کند و جوابی نداشته باشیم
#بازخواست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ یه نفر از حاج آقا دانشمند سوال میکنه در هنگام قنوت نماز یاد عمه ام میفتم و نمیدونم چرا؟؟
و فقط جواب رو گوش بدید.
😂😂😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ آلوده کننده هوا مورد لعن و دوری از رحمت خدا است!
🔶آیت الله جوادی آملی:
آلوده کننده هوا که از این طریق مردم را گرفتار میکند، مورد لعن خداست؛ یعنی از رحمت خدا دور میشود.
🔸کسی که مورد لعن واقع شده و از رحمت خدا دور شده، بسیاری از تلاشها و زحماتش در زندگی به ثمر نمینشیند.
🔸حدیث مورد استناد حضرت استاد جوادی آملی(حفظه الله):
امام صادق علیه السلام فرمود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:
«ثلاثٌ ملعونٌ مَن فعلهنّ: المتغوّطُ فی ظِلِّ النُزالِ و المانعُ الماءَ المُنتابَ و السادُّ الطریقَ المسلوک»
[کلینی، کافی، ج 2، ص 292]
🔸ترجمه:
سه گروه به خاطر کارشان ملعونند:
1.کسانی که مکانهای عمومی را با کثافت آلوده کنند؛
2.کسانی که از آب نوبهای (سهمیه بندی) جلوگیری کنند و نوبت دیگران را رعایت نکنند؛
3.کسانی که سدّ معبر کنند.
🔘🔘
.
.
غزه عزیزم
چگونه من بخوابم در حالی که کودک من آرام است و کودکان تو نگران...
مرا ببخش که کنارت نیستم تا تو را در آغوش بگیرم و فدای کودکانت شوم😞🙏
🔘🔘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 پدیده زیبا و نادر دریای دو رنگ در خلیج گواتر بندر چابهار😍
🔹جالبه بدونید چون آب شیرین رودخانه باهو کلات به داخل آب خلیج ریخته و مدت زمان کوتاهی طول میکشد تا با آب خلیج یکی شود در همین لحظه میتوانید مرز بین دو رنگ متفاوت آب شیرین و شور را ببینید.
🔘🔘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بسیج دانشجویی دانشگاه «ایلینوی» شیکاگو تقدیم میکند!
🔸نزدیک به ٨٠٠٠ پرچم سفید که روی هر کدام نام یک شهید نوشته شده، در سراسر محوطه دانشگاه ایلینوی شیکاگو به افتخار شهدای غزه نصب شده است.
🔘🔘
❌ تا سیگار میکشم حرف بزن😁
✖️چرچیل تنها در فاصله کشیدن یک سیگار در حیاط سفارت شوروی در تهران برای گرفتن عکس یادگاری، شاه را پذیرفت!
🔶🔷 این تنها فرصت برای دیدار با سران قوای متفقین در ایران بود که با وجود اشغال ایران، شاه را در مملکت خودش به حضور نمیپذیرفتند.
✖️دوران خفت بار عجیبی بوده منتها رسانه های ز ز آ فقط به آزادی عریان شدن میپردازند تا زمان پهلوی را تطهیر کنند..
#پهلوی
🔘🔘