eitaa logo
طلایه داران نور🏴
43 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
822 ویدیو
81 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️↓ ✦وقتی در زندان ساواک با شکنجه نتوانستند چیزی از زبانش بیرون بکشند، با یک کمونیست هم سلولش کردند. آن کمونیست که متوجه شده بود عبدالله حساس است، تا آب یا غذا می آوردند، اول خودش می خورد تا عبدالله نتواند بخورد.‌ وقتی نماز و قرآن می خواند، زندانی کمونیست مسخره اش می کرد. شب جمعه بود. دل عبدالله بدجوری گرفته بود. شروع کرد به خواندن دعای کمیل تا رسید به این جمله از دعا که: «خدایا! اگر در قیامت بین من و دوستانت جدایی بیندازی و بین من و دشمنانت جمع کنی، چه خواهد شد؟»نتوانست خودش را نگه دارد، افتاد به سجده و های های گریه کرد... سرش را که بلند کرد، دید هم سلولی کمونیستش، سرش را گذاشته کف سلول و گریه می کند... -سرباز روح الله ═🍃🕊🍃════