14.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙سرچشمۀ حیات
.
▫️هنگامی که امام زمان علیه السلام ظهور میکنند، در عالم حیات طیبه دمیده میشود.
▫️این حیات طبیعی که هرسال در بهار تکرار میشود، از آثار رحمت الهیست.
▫️آنهایی که به امام زمان علیه السلام میرسند، اهل حیات و زندگی میشوند.
.
.
#امام_زمان_علیه_السلام
#استاد_میرباقری
#زندگی
#کلیپ
#بهار
🔰اولین یادداشت تحلیلی زن و خانواده
عنوان : نگاه فلسفی و انسانشناختی به زن؛ تقابل دو جهانبینی
مقدمه: زن، گمشدهی تمدن مدرن
زن، این راز شکوهمند آفرینش، قرنهاست در دو میدان نبرد روایتها گرفتار آمده است:
یک سو، تمدن غرب با ادعای آزادی، زن را از خانه به خیابان کشاند؛ اما او را به زنجیرهای نامرئی نگاه ابزاری، لذتمحور و منفعتطلبانه بست.
و سوی دیگر، منظومهی فکری اسلام است که زن را نه به حاشیه میبرد، نه به حراج میگذارد؛ بلکه او را در مرکز هستی، خانواده، و تمدن جای میدهد.
اما مسئله عمیقتر از آزادی یا پوشش یا حتی نقشهای اجتماعی است. اصلِ ماجرا به یک سؤال بنیادین برمیگردد:
زن "چیست"؟
زن را از چه منظر میبینیم؟ ابزار؟ کالا؟ فردی مستقل؟ یا رکن خانواده و عنصر تمدنساز؟
پاسخ به این سؤال، به «نگاه فلسفی و انسانشناختی» ما بستگی دارد. جایی که دو جهانبینی با هم برخورد میکنند: نگاه غربی مدرن و نگاه توحیدی اسلام.
غرب: زن در آینهی اومانیسم و لیبرالیسم
غرب با پایهگذاری رنسانس و اومانیسم، انسان را به جای خدا نشاند. خدا حذف شد، معنا رفت، و انسان تنها ماند. در این نگاه، انسان چیزی نیست جز موجودی خودبنیاد، لذتطلب، و منفعتمحور. و زن؟
زن در این منظومه، ابتدا مخلوقی ناقصالعقل در مسیحیت قرون وسطی بود، سپس ابزاری برای بهرهکشی در سرمایهداری نوظهور شد، و امروز شیای در ویترین مصرف است.
در فلسفهی مدرن، زن به معنای واقعی کلمه، از ماهیت تهی شد. نه از منظر معنوی، نه از منظر هویتی، تعریفی برای زن باقی نماند جز آنچه رسانهها و بازار میخواستند:
زیبا باش، جذاب باش، کار کن، رقابت کن، اما هرگز "خودت" نباش.
فمینیسم هم که آمد، نتوانست زن را از این دام نجات دهد؛ بلکه با تقلیل زن به یک مردِ شبیهسازیشده، نقشها را برهم زد و هویت را تار و پود کرد.
اسلام: زن در افق توحید و کرامت انسانی
در نقطهی مقابل، اسلام با نگاه توحیدی، زن را نه مالک، نه ابزار، نه تابع مرد، بلکه موجودی مستقل با هویتی کرامتمند و هدفمند میبیند. زن در اسلام، در کنار مرد، تجلیگر اسماء الهیست؛
خلیفةالله در زمین، با مسئولیت، عقل، اختیار و مأموریتی عظیم.
قرآن، زن را با همان واژهای توصیف میکند که مرد را: نفسٍ واحده.
در تراز آفرینش، هیچ برتری ذاتی برای جنسیت نیست. برتری در تقواست.
اما در حکمت الهی، تفاوتهای طبیعی زن و مرد، نه ضعف بلکه تکاملبخش زندگی انسانیست. زن، مهد مهر است، سرچشمهی آرامش، حلقهی وصل نسلها، و ستون خیمهی خانواده.
نگاه اسلام به زن، نگاهی الهی و غایتمدار است. در این جهانبینی، زن "هدف" دارد، "مسیر" دارد، "جایگاه" دارد، و مهمتر از همه: زن، تکلیفدار و کرامتمدار است، نه شیء و مصرفمحور.
جمعبندی: دو مسیر، دو فرجام
یکی زن را از خانه بیرون کشید تا او را به دست بازار و رسانه بسپارد. دیگری زن را در مرکز خانواده و جامعه نشاند تا از او انسانی مؤمن، با کرامت و اثرگذار بسازد.
در غرب، زن باید بجنگد تا "برابر" باشد؛ در اسلام، زن نیازی به جنگ ندارد، چون از آغاز، با کرامت آفریده شده است.
و اینجاست که دو نگاه، دو روایت و دو فرجام کاملاً از هم جدا میشوند.
سؤال چالشی پایانی:
اگر زن در غرب آزاد شده، چرا هنوز هم در صدر آمار افسردگی، سوء استفاده جنسی، ناامنی روانی و تنهایی قرار دارد؟
آیا وقت آن نرسیده دوباره به "معنای زن بودن" بازگردیم؟
منتظر یادداشت بعدی باشید: "زن و مسئلهی هویت؛ بازخوانی بحران معناباختگی زن مدرن"
✍ خانم دکتر حسینی
#زن
#زندگی
#آزادی
🔰دومین یادداشت تحلیلی حوزه زن و خانواده
عنوان : زن و هویت؛ بازخوانی بحران معناباختگی زن مدرن
مقدمه: زنی که خودش را گم کرد
در جهانی که همهچیز با برچسب آزادی و برابری فروخته میشود، زن نیز قربانی یکی از بزرگترین فریبهای تمدن مدرن شده است:
فریب "همهچیز بودن" بدون "خود بودن".
زنی که روزی نماد مهر، آرامش، و خلقت بود، امروز باید در جبههای نابرابر بجنگد تا ثابت کند «چیزی کم از مرد ندارد»؛ غافل از اینکه همین مبارزه، او را از خودش دور کرده است.
هویت زن در دنیای مدرن، نه در فهمی عمیق از فطرت، که در دوگانههای کاذب و دروغین حل شده است:
برابری یا تبعیض؟ استقلال یا وابستگی؟ زن خانهدار یا زن شاغل؟
در این میان، فمینیسم – جنبشی که ادعای بازگرداندن هویت زن را داشت – در عمل همان چیزی شد که زن را به بحران رساند:
تسریعکنندهی فرایند هویتزدایی از زن.
فمینیسم؛ از دفاع تا انحراف
فمینیسم در ابتدا برای مطالبات مشروعی شکل گرفت؛ مانند حق رأی، تحصیل و مالکیت. اما از موج دوم به بعد، به تدریج از مسیر اصیل خود خارج شد.
مسئله دیگر «حق زن» نبود؛ مسئله شد «شبیهسازی زن با مرد».
فمینیستها فریاد زدند: زن باید کار کند، بجنگد، مستقل باشد، مادری نکند، احساساتش را پنهان کند، و… در یک کلام: زن باید مرد باشد!
در این مسیر:
مادری شد عقبماندگی؛
همسری شد وابستگی؛
عفاف شد تحجر؛
و زن بودن، بار منفی گرفت.
نتیجه چه بود؟
زنی که باید آزاد میشد، حالا زیر بار نقابها، فشارهای رسانهای، استانداردهای زیبایی، رقابت اقتصادی و خالی شدن از معنا له شد.
زن امروزی در غرب، بیشتر از هر زمان دیگر، دچار بحران هویت است. او میخواهد «همهچیز باشد»، اما نمیداند که هست.
اسلام؛ بازسازی هویت زن بر محور فطرت
در جهانبینی اسلامی، هویت زن نه براساس مقایسه با مرد، بلکه براساس خلقت الهی و فطرت درونی تعریف میشود.
زن در اسلام، موجودیست دارای عقل، اختیار، مسئولیت و ارزش ذاتی. نقشهای زن در خانواده، اجتماع، تربیت، سیاست یا حتی جهاد، برآمده از طبیعت چندبُعدی و متعادل اوست.
زن در اسلام یعنی آرامشبخش، مربی انسان، ستون خانواده، کنشگر اجتماعی، و حامل رسالت توحیدی.
اسلام، زن را به رقابت با مرد دعوت نمیکند، بلکه به شکوفایی خود حقیقیاش فرامیخواند.
زن اگر بخواهد مادر باشد، عزیز است.
اگر بخواهد کنشگر اجتماعی باشد، آزاد است.
اگر بخواهد عبادت کند، راهش باز است.
اما هرچه هست، از آنِ خودش است، نه محصول انتظار جامعه و رسانه.
جمعبندی: بازگشت به خویشتنِ زنانه
زن امروز، بیش از هر زمان دیگر، نیازمند بازگشت به خویشتنِ زنانهی خود است.
او از "زن بودن" نمیترسد؛ از تحقیر شدن میترسد.
او به دنبال "نقشآفرینی" است، نه "نقشبازی".
و این فقط در نگاهی ممکن است که زن را با تمام ویژگیهای انسانی و فطریاش به رسمیت بشناسد: نگاه توحیدی اسلام.
سؤال چالشی پایانی:
اگر هویت زن در رقابت با مرد ساخته میشود، پس کی و کجا زن میتواند خودش باشد؟
منتظر یادداشت سوم باشید: «زن و آزادی؛ نگاهی دوباره به مرز میان کرامت و فریب»
✍ خانم دکتر حسینی
#زن
#زندگی
#آزادی
🔰سومین یادداشت تحلیلی حوزه زن و خانواده
عنوان : زن و آزادی؛ نگاهی دوباره به مرز میان کرامت و فریب
مقدمه: آزادی یا فریب؟ مسئله این است
جهان امروز پر از شعار است؛ از آزادی زن گرفته تا توانمندسازی، برابری جنسیتی، حق انتخاب، و … اما پشت این واژههای پرزرق و برق، واقعیتی نهفته که کمتر کسی جرأت دارد آن را به زبان بیاورد:
زن آزاد شدهی غربی، در بندِ نگاه دیگران، توقعات اقتصادی، استانداردهای زیبایی و هویت تحمیلی گرفتار است.
آیا این همان آزادی وعده دادهشده است؟
یا فریبیست که زن را از کرامت و حقیقت خودش دور کرده تا به ابزاری برای گردش چرخ سرمایهداری تبدیل شود؟
آزادی زن، یکی از پرچالشترین مسائل عصر مدرن است. این یادداشت، به بازخوانی این مفهوم در دو میدان غرب و اسلام میپردازد تا ببینیم آزادی زن واقعاً به چه معناست و از کدام مسیر میگذرد.
غرب: آزادی زن یا آزادی برای مصرف زن؟
تمدن غرب پس از موجهای فمینیستی و انقلاب جنسی، مفهوم آزادی زن را با رهایی جنسی، استقلال مطلق و حضور در بازار کار گره زد.
زن آزاد شد که لباسش را خودش انتخاب کند، رابطهاش را خودش تعیین کند، فرزند نخواهد، شوهر نداشته باشد، و در نهایت: "زندگی کند".
اما سؤال اینجاست:
آیا واقعاً زن غربی، آزاد شده است؟ یا فقط چارچوب بندگیاش عوض شده؟
زنی که باید همیشه جذاب باشد تا در نگاه جامعه پذیرفته شود
زنی که باید بین مادر بودن و شاغل بودن یکی را قربانی کند
زنی که اگر به حجاب یا عفاف فکر کند، به عقبماندگی متهم میشود
زنی که حق دارد در تبلیغات و سینما به نمایش گذاشته شود، اما اگر بخواهد نقش مادری یا همسری را جدی بگیرد، تمسخر میشود
این آزادی نیست؛ این یک مصرفگرایی پنهان با ماسک انتخاب آزاد است.
در واقع، زن نه آزاد شده، بلکه به نرمی و با فریب، در زنجیر نگاه مصرفگرای سرمایهداری گرفتار شده است.
اسلام: آزادی در سایهی کرامت و مسئولیت
در نگاه توحیدی اسلام، آزادی زن یک "حق مطلق بدون قید" نیست، بلکه حق در بستر حکمت و فطرت الهیست.
آزادی زن در اسلام یعنی:
آزادی در اندیشه، تحصیل، مشارکت اجتماعی
آزادی در انتخاب مسیر زندگی، همسر، شغل، نقش
اما همراه با درک جایگاه الهی خود و تعهد نسبت به فطرت انسانی
زن در اسلام آزاد است، چون خداوند به او عقل، اختیار، کرامت، و مسئولیت داده است.
اما این آزادی در چارچوبی تعریف شده که زن را از افتادن در چاه تمایلات بیحد، ابزار شدن، و بیهویتی حفظ میکند.
در این نگاه، زن آزاد است که خودش باشد، نه آنچه جامعه از او میخواهد.
آزادی اسلامی یعنی:
آزادی از نگاههای آلوده
آزادی از فشار رسانه و مد
آزادی از تبدیل شدن به کالا
آزادی برای نقشآفرینی در خانواده و جامعه، بدون اجبار برای شباهت به مرد
جمعبندی: فرق است میان رهایی و سقوط
زن در غرب، در ظاهر آزاد شده؛ اما حقیقت آن است که از بند خانه درآمده و به بند خیابان افتاده.
درحالیکه زن در اسلام، با حفظ کرامت و حدود فطریاش، آزاد شده تا رشد کند، انتخاب کند، و اثرگذار باشد.
این دو آزادی، از زمین تا آسمان تفاوت دارند:
یکی آزادی از هر قید، حتی کرامت
دیگری آزادی در سایهی معنا، هویت، و رضایت الهی
سؤال چالشی پایانی:
اگر آزادی یعنی «حق انتخاب»، چرا زن امروز فقط وقتی مورد تحسین قرار میگیرد که انتخابش مطابق میل رسانهها و تفکر مدرن باشد؟
آیا این آزادیست یا فقط آزادی کنترلشده و هدایتشده؟
منتظر یادداشت چهارم باشید: «زن و خانواده؛ از فروپاشی در غرب تا قوام در منظومه اسلامی»
✍ خانم دکتر حسینی
#زن
#زندگی
#آزادی
🔰 چهارمین یادداشت تحلیلی حوزه زن و خانواده
عنوان : زن و خانواده؛ از فروپاشی در غرب تا قوام در منظومه اسلامی
مقدمه: وقتی خانه دیگر خانه نیست
خانه، جایی بود برای بازگشت. پناهگاهی امن از دل هیاهوی جهان.
اما امروز، در بسیاری از جوامع غربی، خانه تنها یک "چهار دیواری" است؛ بدون پیوند، بدون حضور، بدون معنا.
و در این فروپاشی خاموش، زن بیش از همه، بیپناه ماند.
زنی که روزی «قلب تپنده خانواده» بود، اکنون اغلب یا در خانهای تنهاست، یا در رابطهای موقت، یا در مسیری بینقطه پایان.
چه شد که خانه از زن خالی شد؟
و آیا راهی برای احیای این قلب خسته وجود دارد؟
غرب؛ خانوادهای که آرام آرام پاشید
فرهنگ مدرن غرب، بر پایه فردگرایی افراطی، زن را از خانواده جدا کرد و او را به «فردی مستقل» تبدیل ساخت؛ بدون نقش، بدون تعلق.
در این روند:
_ ازدواج، یک تعهد سنگین معرفی شد
_ فرزندآوری، انتخابی شخصی و حتی مزاحم رشد شغلی تلقی شد
_ زن، اگر خانهدار ماند، تحقیر شد؛ و اگر شاغل ماند، خسته شد
نتیجه❓
نه خانواده ماند، نه آرامش، نه معنای مشترک.
تنهایی زنان، عدم تمایل به ازدواج، و بحران مادری، امروز به یک بحران ملی در بسیاری کشورهای غربی تبدیل شده.
تا جایی که بریتانیا در سال ۲۰۱۸ «وزارت تنهایی» تأسیس کرد؛ تا به وضعیت زنان تنها، مادران مجرد، سالمندان و حتی نوجوانان تنها رسیدگی کند.
خودِ غرب اکنون دارد به عقب برمیگردد.
نهادهای اجتماعی و حتی رسانهها تلاش میکنند «ارزش خانواده» را دوباره زنده کنند؛
اما بازسازی خانهای که دیوارهایش فرو ریخته، ساده و ارزان نیست.❗️
اسلام؛ زن، خانواده و قوام اجتماعی
در نگاه اسلام، زن موجودی وابسته یا مظلوم نیست؛
بلکه رکن اصلی خانه و خانواده است؛
و خانواده، «خاستگاه کرامت و رشد» اوست، نه قفسی برای حبس.
در این منظومه:
_ زن، هم محور عاطفه است، هم شریکی محترم
_ مادری، وظیفه صرف نیست؛ ماموریتی مقدس در ساخت انسان است
_ رابطه زن و شوهر بر مودت و رحمت استوار است، نه رقابت و سهمخواهی
_ و خانواده، نه زندان رشد زن، بلکه زمینهساز رشد چندبعدی اوست
زن مسلمان میتواند در خانه بدرخشد، در جامعه نقشآفرینی کند، در علم و فرهنگ اثر بگذارد؛
اما همهی اینها را در توازن با هویت زنانهاش، نه در تعارض با آن.💯
جمعبندی: چرا ما به مسیر شکستخورده چشم دوختهایم؟
غرب امروز دارد اعتراف میکند: خانوادهگریزی، یک اشتباه بود.
اما عجیب است که ما، با چشمان باز، در ایران همان مسیر را میرویم:
_ خانهداری تحقیر میشود
_ مادری یک مانع تلقی میشود
_ استقلال، معنایش "تنهایی" شده است
چرا با وجود تمام تجربههای تلخ و پرهزینه، ما باز میخواهیم همان مسیر غرب را از نو طی کنیم؟
سؤال چالشی پایانی:
اگر زن بدون خانواده آزادتر است،
پس چرا همان زن غربی، امروز در حسرتِ خانه و خانواده، گوشهنشین تنهاییاش شده؟
و چرا ما با دستان خود، این حسرت را برای نسل فردای دخترانمان مهیا میکنیم؟
منتظر یادداشت پنجم باشید: «زن و عشق؛ بازتعریف رابطه عاشقانه در دو تمدن»
✍ خانم دکتر حسینی
#زن
#زندگی
#آزادی
🔰 پنجمین یادداشت تحلیلی حوزه زن و خانواده
عنوان : زن و عشق؛ بازتعریف رابطه عاشقانه در دو تمدن (غرب و اسلام)
مقدمه: وقتی عشق تبدیل به سوءتفاهم شد
روزی روزگاری، عشق زیباترین واژه بود؛
احساس بلندی که پیوند دلها را شکل میداد، ثبات میآورد، معنا میبخشید.
اما امروز، در کوچهپسکوچههای دنیای مدرن، عشق یا به هیجانهای موقت تقلیل یافته، یا به بازیهای قدرت و لذت.
و در این میان، زن بیش از هرکس، اسیر این بازتعریف مبهم و لغزان از عشق شده است.
چه شد که عشق، دیگر عشق نیست؟
و در کدام فرهنگ، عشق هنوز رنگی از حقیقت دارد؟
غرب؛ عشق به مثابه مصرف
در جهان مدرن غرب، عشق به جای آنکه یک پیوند مقدس باشد، به تجربهای زودگذر، قابلتعویض، و حتی گاه بیمسئولیت تبدیل شده.
فرهنگ لیبرال، عشق را از ریشههای عاطفیاش جدا کرد و آن را در بستری از لذت، هیجان، شهوت و تنوع گم کرد.
_ رابطه عاشقانه، با رابطه جنسی گره خورد
_ ازدواج، الزاماً پایان عشق تلقی نشد؛ بلکه اغلب نابودکنندهاش شمرده شد
_ پایبندی، دستوپاگیر شد و وفاداری به "انتخاب شخصی" تبدیل شد
_ عشق از مسیر تعهد و تداوم خارج شد و در فضای مصرفی رابطهها ناپدید گشت
_ زن در این فضا، یا باید همواره جذاب و آماده مصرف باشد، یا از دایره عشق مدرن حذف میشود.
نتیجه❓
نه عشق ماند، نه اعتماد، نه آرامش.
فقط یک سلسله احساسات موقت، وابسته به میل و زمان و شرایط؛ بیپایان، بیثبات، و خستهکننده.
اسلام؛ عشق به مثابه عهدی برای آرامش
در نگاه اسلام، عشق ریشه در جان دارد، نه در ظاهر.
_ عشق، آغاز یک مسئولیت است، نه پایان آزادی.
_ رابطه زن و مرد، با عقد مقدس ازدواج معنا میگیرد
_ در این منظومه، عشق تنها وقتی پایدار میماند که با "وفاداری"، "تعهد"، "احترام متقابل" و "حیا" همراه باشد
_ عشق، مسیر رشد دو انسان است؛ دو روح که در کنار هم به آرامش میرسند:
«لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا»
اسلام، عشق را در خانهای با دیوارهای امن تعریف میکند:
نه سرد و بیروح، بلکه گرم و پرنور؛ عشقی که فرزندان، نسل و جامعه از آن متولد میشوند.
در اسلام، زن نه ابزار لذت است و نه برده عاطفه؛ بلکه معشوقی گرامی، همراهی شایسته، و محبوبی در چارچوب احترام و کرامت است.
جمعبندی: عشق؛ زایشگاه زندگی یا بازیچه هیجان؟
عشق، اگر از معنا تهی شود، زن را هم به ابزاری تهی تبدیل میکند.
و اگر عشق، در پیوند با کرامت، وفاداری و آرامش تعریف شود،
زن به جای ابزاری برای لحظه، به ستون فردا تبدیل خواهد شد.
فرهنگ غرب، عشق را به بازی بدل کرد؛
اسلام، عشق را به عهدی مقدس.
در یکی، زن باید همواره مطلوب باشد؛
در دیگری، زن محبوب باقی میماند، حتی وقتی موهایش سپید شده.
سؤال چالشی پایانی:
وقتی عشق در غرب اینهمه بیثبات، تلخ و سطحی شده،
چرا برخی از ما همچنان دلبسته همان تعاریف شکستخوردهایم؟
در یادداشت ششم خواهیم نوشت: «زن و مادری؛ مأموریت الهی یا نقش تحمیلی؟»
✍ خانم دکتر حسینی
#زن
#زندگی
#آزادی
🔰 ششمین یادداشت تحلیلی در حوزه زن و خانواده
عنوان : زن و مادری؛ مأموریت الهی یا نقش تحمیلی؟
مقدمه: حمله به مادر، یعنی حمله به تمدن
در میدان پرهیاهوی جنگ شناختی، دیگر موشکها و تانکها نیستند که ویران میکنند؛
بلکه معناها، نقشها، و هویتهاست که هدف قرار میگیرند.
و در این میدان خاموش اما خونین، یک جایگاه، بهطرز خاصی آماج حملات شده است:
مادر بودن.
فرماندهان این نبرد خوب میدانند:
اگر "مادر" تحقیر شود،
اگر مادری «نقش تحمیلی» جا بیفتد،
اگر زن از خانه جدا شود،
فرهنگ فرو میپاشد، نسل بیریشه میشود، و تمدن نابود میگردد.
مادری ریشه است، و جنگِ امروز، جنگِ قطع ریشههاست.
غرب؛ مادری به مثابه مانع رشد فردی
در فرهنگ مدرن غرب، زن برای آنکه "آزاد" باشد، باید از قید هر "نقش سنتی" رها شود؛
و در صدر این نقشها، «مادری» قرار دارد.
مادری در این منظومه:
_ بار سنگینی بر دوش زن مستقل تلقی میشود
_ مزاحم تحقق «خودِ مدرن زن» شناخته میشود
_ و گاه حتی «انتخابی ناآگاهانه» یا «زیر فشار جامعه مردسالار» معرفی میشود
نتیجه این نگاه❓
_ نرخ تولد در بسیاری از کشورها به زیر سطح جایگزینی رسیده
_ زنان بسیاری از تجربه مادری پشیماناند یا هرگز تن به آن نمیدهند
_ و خانوادهها، به جای جمعهای پرشور، به جزایرِ سردِ فردی تبدیل شدهاند
در این فرهنگ، زن اگر مادر شود، باید بین فرزند و شغل، بین آرامش و پیشرفت، یکی را قربانی کند.
و اغلب، خودش قربانی میشود.
اسلام؛ مادری به مثابه اوج آفرینش
اما در منظومه اسلامی، مادری نه یک نقش تحمیلی، که یک مأموریت الهی و شریفترین عرصه رشد انسانی زن است.
_ قرآن، مادر را تا سرحد پرستشِ خدمت او، گرامی میدارد: «و وَصّينا الإنسانَ بِوالِدَيهِ...»
_ پیامبر اکرم فرمود: «بهشت زیر پای مادران است»؛ نه بهخاطر خون و زایمان، بلکه بهخاطر عشق، صبر، تربیت و انسانسازی
_ مادری در اسلام، فقط نگهداری کودک نیست؛ ساختن آیندهی امت است، ساختن انسانهایی که ستون تمدن میشوند
در این نگاه، زن با مادری، نه از جامعه حذف میشود، بلکه در متن تمدنسازی قرار میگیرد.
او تنها به فرزند غذا نمیدهد؛ به روحش معنا میبخشد، به دلش امنیت، به عقلش جهت.
و این مأموریت، از هر مقام و موقعیتی بالاتر است.
جمعبندی: زن یا مادر؟ یا زنِ مادر؟
در فرهنگ لیبرال، زن اگر مادر شود، گویا چیزی از دست داده است؛
اما در فرهنگ اسلامی، زن اگر مادر شود، چیزی به دست میآورد که با هیچ شغلی قابل قیاس نیست: نقش در تاریخ.
زن، یا فقط فردی آزاد است، یا انسانی که نسلی را میسازد.
در یکی، "منِ فردی" مهم است؛
در دیگری، "ما"یِ تمدنی.
سؤال چالشی پایانی:
اگر مادری، مانع پیشرفت است،
چرا هر نسلی که از مادر تهی شد، از معنا، امنیت، و هویت هم تهی شد؟
در یادداشت هفتم خواهیم نوشت: «زن و حیا؛ زیبایی فراموششده در هیاهوی برهنگی»
✍ خانم دکتر حسینی
#زن
#زندگی
#آزادی
🔰 هشتمین یادداشت تحلیلی در حوزه زن و خانواده
🔻عنوان : زن و حضور اجتماعی؛ مشارکت مؤثر یا مصرف رسانهای؟
مقدمه: آیا دیده شدن، یعنی مؤثر بودن؟
امروز برای بسیاری از زنان، "حضور اجتماعی" یعنی دیده شدن:
روی صحنه، روی بیلبورد، در شبکههای اجتماعی، در قابهای رنگی و پرنور رسانهها.
اما باید پرسید:
آیا دیده شدن، لزوماً به معنای تأثیرگذاری است؟
آیا زنی که در هر صفحه تبلیغاتی هست، واقعاً در تصمیمسازی، فرهنگسازی یا تحول اجتماعی هم نقش دارد؟
یا صرفاً به ابزاری بصری در ویترین جامعه تبدیل شده است؟
در این هیاهوی بصری، زن "حاضر" هست، اما "ناظر" نیست؛
صحنه برای اوست، اما نقشها را دیگران نوشتهاند.
غرب؛ زن در صحنه، اما نه به اختیار خود
در جوامع مدرن غربی، حضور اجتماعی زن با شعار برابری آغاز شد،
اما به تدریج، این حضور به "حضور نمایشی" بدل شد.
زن به بازار کار آمد، اما اغلب در جایگاههای پایین، با دستمزد کمتر
در تبلیغات، هنر، رسانه و سینما، بدن زن بیش از صدای او شنیده شد
زن در سیاست و فرهنگ، کمتر تصمیمگیر بود و بیشتر چهره تبلیغاتی ، اگر هم در سیاست نقشی داده شد باز هم بنابرسیاستی پشت پرده بود .
رسانهها از زن چهرهای ساختند که برای "جذب مخاطب" ارزش دارد، نه برای "خلق معنا"👌
در بسیاری از موارد، زن تنها زمانی دیده شد که زیبا بود، جوان بود، یا قواعد بازار را پذیرفته بود.
حضور اجتماعی زن، در واقع حضور در نظام مصرفگرایی و ابزاریشدن بود؛ نه کنشگری فرهنگی یا فکری.
اسلام؛ زن در جامعه، اما با شأن و اثرگذاری
اما در فرهنگ اسلامی، حضور اجتماعی زن، با دو اصل بنیادین معنا میشود:
شأن انسانی و نقش تمدنساز.
زن در اسلام نه محبوس خانه است، نه نمایشگر صحنه ✔️✔️✔️👏
او حق تحصیل دارد، مشارکت دارد، نظر دارد، و در حیات سیاسی و فرهنگی نقشآفرین است
اما این حضور، با پوشش، وقار و عقلانیت توأم است؛ نه با خودنمایی و نمایش
نمونههای تاریخی چون حضرت خدیجه کبری (س) در تجارت و تحقق بنیان های اولیه اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س) در دفاع فکری و اجتماعی، و حضرت زینب کبری (س) در رهبری جریانهای بعد از عاشورا و حضرت معصومه(س) در ایجاد خط سیر تمدنی از مدینه تا قم ، نشان میدهد زن مسلمان در صحنه است، اما نقش را خودش انتخاب میکند، و معنا را خودش میسازد.
در جامعه اسلامی، زن میدرخشد، اما نه در رقابت با مرد، بلکه در مسیر مأموریت یکتای خودش.
جمعبندی: دیده شدن یا تأثیر گذاشتن؟
آنچه زن را در جامعه معتبر میکند، صرفاً حضور نیست، بلکه نوع و عمق آن حضور است.
اگر زن در رسانهها پررنگ است، اما در تصمیمگیریها غایب، این نه حضور، که تحقیر است.
و اگر زنی در حاشیه قابهاست، اما نه در مرکز تحولات اجتماعی، این نه غیاب، بلکه غلبه شده است.
اسلام، زن را در جامعه میخواهد؛ اما نه برای پر کردن صحنه، بلکه برای بالا بردن سطح جامعه.✅
سؤال چالشی پایانی:
اگر حضور زن در جامعه نشانهی آزادی اوست،
چرا زن غربی با وجود این همه دیده شدن،
هنوز در قدرت، فرهنگ، و سیاست و حتی خانواده یک غایب بزرگ است؟
(در یادداشت نهم خواهیم نوشت: «زن و معنای عشق؛ رابطهای انسانی یا بازاری برای مصرف احساسات؟»)
#زن
#زندگی
#آزادی
✍ خانم دکتر حسینی
🔰 نهمین یادداشت تحلیلی زن و خانواده
🔻عنوان : زن و معنای عشق؛ رابطهای انسانی یا بازاری برای مصرف احساسات؟
مقدمه: عشق، قربانی مصرفگرایی مدرن
روزی روزگاری، عشق مفهومی انسانی، اخلاقی، و عمیق بود؛
پیوندی روحی میان دو انسان، بر پایه صداقت، مسئولیت و تعهد.
اما امروز، عشق در بسیاری از جوامع مدرن، تبدیل به یک برند شده؛
احساسی پررنگ و لعاب که در فیلمها، موزیکها، و شبکههای اجتماعی بستهبندی میشود
و به جای آنکه روح را تعالی دهد،
خوراکی موقت و مصرفی شده برای پر کردن خلأهای عاطفی انسان مدرن.
زن، در این منظومه، بیش از آنکه معشوق باشد، ابژهای برای مصرف احساسات و لذتهای لحظهای شده است.
او دیگر موضوع عشق نیست؛ بلکه ابزار تجربه عشقِ مصرفیست.
و این دقیقاً همانجاست که عشق، سقوط میکند.
غرب؛ عشقِ سریالی، احساسِ زودگذر، مصرفِ مکرر
در فرهنگ امروز غرب، عشق بیش از آنکه "رابطه" باشد، "محصول" است.
در فیلمها و سریالها، عشق اغلب از رابطه جنسی آغاز میشود و با یک دلزدگی احساسی تمام میشود
روابط کوتاهمدت و بیپشتوانه جایگزین پیوندهای عمیق شدهاند
اپلیکیشنهای قرار آشنایی، عشق را به "سوایپ کردن" بین چهرهها تقلیل دادهاند
و زن در این چرخه، درگیر تکرار دائمی بودن یا نبودن در دل کسیست که هیچ مسئولیتی نمیپذیرد
در این مدل، عشق مانند قهوه فوریست: داغ، خوشبو، اما بیعمق و بیدوام.
زن، از معشوق به خوراکی احساسی برای بازار عاطفه تبدیل شده؛
بازاری که هرچه پرزرقوبرقتر باشی، بیشتر فروخته میشوی.
اسلام؛ عشقِ اخلاقی، رشددهنده، پایدار
اما در منظومهی معرفتی اسلام، عشق، نه احساس کور، بلکه احساس مسئولانه است.
نه تجربهای موقت، بلکه پیوندی بر پایه عقل، اخلاق، تعهد و طهارت.
عشق در اسلام از درون خانواده آغاز میشود، نه از مصرف ظاهری♨️
قرآن میفرماید: «وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً» – و میان شما محبت و رحمت قرار داد
_ عشق، تنها شور و هیجان نیست؛ بلکه "پشتوانهی آرامش" است: «لِتَسْكُنُوا إِلَیْهَا»
زن، موضوع عشق است؛ نه ابزاری برای ارضای آن. و عشق، نه بهسوی تن، که بهسوی دل و معنا کشیده میشود
در این نگاه، زن و مرد با عشق، انسانتر میشوند؛
رشد میکنند، پناه هماند، و در مسیر مشترکی برای ساختن، گام برمیدارند.
جمعبندی: عشق؛ رابطه یا تجارت احساس؟
فرهنگ مدرن غرب، از عشق تصویری ساخته که پرهیاهوست، اما بیهویت؛
عشقی که هر روز باید تکرار شود، چون هر روز فراموش میشود.
در چنین فضایی، زن قربانی توقعاتیست که نه از دل برمیخیزد، نه به جان آرامش میدهد.
اما فرهنگ اسلامی، زن را در جایگاه انسانیِ عشق قرار میدهد؛
در پیوندی که عمق دارد، ثبات دارد، و روح را به آرامش میرساند.
عشق در اسلام، تجربهای است که انسان را کامل میکند؛
نه بازاری که احساس را میفروشد و بعد دور میریزد.
❓سؤال چالشی پایانی:
اگر عشق در فرهنگ مدرن، آزاد و بیقید است،
چرا قلبهای پر از رابطه،
هنوز از عشق واقعی خالیاند؟
(در یادداشت دهم خواهیم نوشت: «زن و رسانه؛ ابزاری برای آگاهی یا بازیچهای برای دیده شدن؟»)
✍ خانم دکتر حسینی
#زن
#زندگی
#آزادی
🔰 دهمین یادداشت تحلیلی زن و خانواده
🔻 عنوان : زن و رسانه؛ ابزاری برای آگاهی یا بازیچهای برای دیده شدن؟
مقدمه: وقتی صدا خفه میشود و تصویر فروخته میشود
رسانهها امروز حکم «آینه جادویی» را دارند؛ اما این آینه نه تنها تصویر را بازتاب میدهد، بلکه آن را میسازد و قالب میزند.
در این میدان پرهیاهو، زن بهجای آنکه پیامآور اندیشه و عامل تحول باشد، ابزاری برای جذب نگاه و افزایش مخاطب شده است.
آیا رسانهها به زن کمک کردهاند دیده شود و صدایش را به گوش جهان برساند؟
یا اینکه فقط ظاهرش را به نمایش گذاشته و صدایش را در هیاهوی تصویر ناقص، خفه کردهاند؟
غرب؛ زن در قاب تجاریِ رسانهها
در دنیای غربی، رسانهها زن را در خدمت بازارِ توجه گذاشتند:
_تبلیغات: زن زیبا میشود تا کالا بفروشد، نه آنکه پیامی را منتقل کند.
_سینما و سریال: نقشهای زن اغلب تقلیل یافته به عشقبازی، فانتزی جنسی یا کاراکتر تزئینی.
_شبکههای اجتماعی: زن باید هر روز جذابتر از دیروز باشد تا لایک و فالوئر بیشتری جذب کند.
_اخبار و گزارشها: مسایل عمیق زنان—از خشونت خانگی تا حق کار، تجاوز و نبود امنیت بالاخص برای بانوان —کمکم جای خود را به تیترهای «استایل سلبریتیها» دادند.
نهایتاً زن در رسانه غربی، بازیچهای برای دیده شدن است؛ نه راوی توانمندیها و اثرگذاریها.
اسلام؛ رسانه برای صدای زن، نه فقط تصویر او
در منظومه فکری اسلامی، رسانه ابزاریست برای افزایش آگاهی و ترویج ارزشها، نه صرفاً نمایش ظاهر:
_دعوت به علم و دانش: حضرت خدیجه و زنان دانشمند در دوران های مختلف اسلام الگوهای رسانهایاند؛ نه فقط بابت زیبایی، بلکه به خاطر نقش اجتماعی و فکری.
_گفتمان دینی و اجتماعی: رسانههای اسلامی، زن را در مباحث عدالت، اخلاق، خانواده و حکمرانی محور قرار میدهند.
_ پوشش و وقار رسانهای: نه برای مخفیسازی، بلکه برای انتقال پیام با حفظ احترام و شأن انسانی است.
_ صدای محرومان: زن مسلمان رسانه را برای بازنمایی مشکلات زنان مستضعف، و احیای حقوق اجتماعی که اسلام بنا نهاده است به کار میگیرد.
در نگاه اسلامی، زن در رسانه آگاهساز است، نه فقط جذابیتفروش.
جمعبندی: رسانه؛ بستری برای تحقیر یا بستر تحول؟
رسانه غرب، زن را به فروشنده تصویر و لذت تنزل داده؛
اما رسانه در منظومه اسلامی، زن را پیامآور دانایی، عدالت و کرامت میشناسد.
اگر رسانه نتواند صدای حقیقت را به گوش برساند،
تنها برای تزئین ویترینهای بازار مصرف باقی میماند.
سؤال چالشی پایانی:
اگر رسانه واقعاً ابزاری برای آگاهی است،
چرا زن امروز بیش از هر زمان دیگری در قاب تصویر «ابزاری» شده
و صدایش جای خود را به صدای دوربین داده؟
آیا فضای زندگی مان به سمت سبک غربی متمایل است یا منظومه فکری اسلامی ❓
(در یادداشت یازدهم خواهیم نوشت: «زن و اقتصاد؛ تولیدکننده ثروت یا مصرفکننده بیپایان؟»)
✍ خانم دکتر حسینی
#زن
#زندگی
#آزادی
2.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای ایران ای مرز پر گهر......
شهر در آرامش کامل است شايعه ها کمتر شده گویی مردم پی برده اند که شبکه های خود باخته اینتر نشنال هم تو زرد از آب در آمده وفقط قصدش تلیت کردن مغز آدمهایی است که دل در گروه وراجی های آنها دارند .
خیلی خوشحالم چون خیلیها به واقعیتهایی که باید سالها پیش می رسیدند رسیده اند .
امروز آنقدر خیالمان راحت است که به یک عروسی دعوتیم واماده شده ایم در این جشن شادی شرکت کنیم .
بچه های مجموعه نگاره پویشی راه انداخته اند به اسم :
#زندگی جریان دارد
هر چند ما از شهادت هم وطنانمان غمگین وعزاداریم اما باید دشمن از این پویش آگاه شود که بر خلاف کشور او که زندگی جز در پناهگاه تعطیله ، برای ما زندگی در جریانه ودر مراسم جشن عروسی هم شرکت می کنیم .
قبلا هم گفتیم عزاداری هایمان بماند برای یک روز بعد از جشن پیروزی .
داخل سالن هم گوشی در دستمان است ودر حال رصد اخبار جنگ ،دخترم زنگ می زند پریشان است وصدایش می لرزد .
_مینو رو زدن کجایین بیاین می خوایم بریم باغ
خنده ام می گیرد دشمن آنقدر ذلیل شده به پفک هم رحم نمی کند .
ای الهی پفکها فشنگ بشن برن تو چشش.
دختر کوچکم خاطره حسرت می خورد که چرا امدم کاش الان خونه بودم
آخه خانه ما کنار شرکت مینو است .
شاید دشمن هیچ وقت ابن را درک نکند که دختر من جای اینکه خوشحال باشد که هنگام زدن دشمن نبوده حسرت بخورد .
خوب این خودش رمز پیروزیه .
صدایش را در نمی آوریم آرام به خاطره می گویم ساکت باش صداشو در نیار عروسی مردم به هم نخوره .
فقط جالب اینجاست که همه می خواهند صدايش را در نیاورند .
مشغول خوردن غذا هستیم که ارکست شروع به خواندن می کند
ای ایران ای مرز پر گهر .....
وصدای جمعیت که سقف تالار را می شکافد وهمه حتی عروس وداماد هم در باشکوهترین روز زندگیشان از عشق به وطنشان از ایران می خوانند ....
مراسم تمام می شود وهمراه کاروان عروسی بر می گردیم
باز هم شهر در آرامش کامل است ودشمن هیچ غلطی نکرده وپفکها همچنان در حال تولیدند.
✍ف . ع
#وعده_صادق
#نخبگان_زنجان