eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
10.5هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان عزیز صبحتون بخیر و خوشی سلام خوب هستید؟ خدای نکرده اتفاقات زندگی یه موقع شما رو از خودسازی غافل نکنه؟ آدم اگه اهل خودسازی نباشه چه مشکلی پیش میاد؟ ⭕️ هیچی! فقط توی زندگی همش حالش گرفته میشه. هر یه مورد بی تقوایی که آدم داشته باشه زندگی برای تلخ میشه. 💢 زندگی آدم های بی تقوا خیلی تلخ و سرده... خیلی پر از رنجه... سعی کنیم اهل مراقبت دائمی باشیم... حتی یک لحظه هم از خودمون غافل نشیم. یکی از خودسازی ها اینه 👇🏼
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#مدیریت_زمان 59 💢 البته اون روزی که این رو میفهمیم روز نیست! شبه! شب اول قبر... البته اصلا نیستیم
60 🔹 سعی کن علاقه های شدید خودت رو به هر چیز دنیایی کم کنی. 🔺 مثلا جوان ها زیاد دوست نداشته باشند که همسر ایده آل پیدا کنند! 🔺 زیاد دوست نداشته باشند در درس و تحصیل موفق بشن. 🔺 زیاد دوست نداشته باشند که حتما آدم پولداری بشن. 🔺 زیاد دوست نداشته باشند آدم معتبری بشن! ✅ حالا شد که خوبه. نشد هم مهم نیست... بله تلاشت رو هم بکن. خواستگاری هم برو و دقت هم بکن ولی با همه این احوال اگه نشد زیاد برات مهم نباشه... اگه اینا برات زیاد مهم شد دیگه نمیتونی درست فکر کنی... نمیتونی پولدار بشی... نمیتونی بفهمی چه شغلی برات بهتره. نگاهت خراب میشه..
61 ⭕️ میفرماید اگه چیزی رو دوست داری زیاد پیش خودت تکرارش نکن! چون وقتی تکرار میکنی محبتش شدیدتر میشه و بعدش دیگه واقعیت ها رو نمیبینی... ❇️ یکی از واقعیت هایی که نمیبینی اینه که فکر میکنی زمان خیلی طولانیه! بعضیا یه جوری در مورد ازدواج سختگیری میکنن که خدا میدونه! آخه چرااااا؟! ازدواج کن بره دیگه! 😒 - نه آخه میدونی ازدواج خییییلی مهمه!😤 - چرا خیلی مهمه؟ - آخه قراره یک عمرررررر باهاش زندگی کنم! - خب باشه! فکر میکنی یک عمر خیلی طولانی تر از نشستن توی یه اتوبوس هست؟! خیلی ذهنت به همریخته س!☺️ ازدواج یه فرصتیه که دست یکی رو بگیری و بهش لطف کنی و دوستش داشته باشی بعدش عمرت تموم بشه و بری سراغ حساب و کتاب قیامتت!😌 جوری میگی یه عمررررر انگار خیلیه! آقا نگاهت به زمان غلطه!
62 برمیگرده میگه من اشتبااااه کردم اینو به عنوان همسرم انتخاب کردم!😫 - خب باشه اشتباه کرده باشی! - نه حالا میخوایم جدا بشیم! 😤 - حالا اشتباه هم کرده باشی! چه اشکالی داره؟ دو روز این دنیا که این حرفا رو نداره. ☺️ این حرفا چیه؟ لبخند بزن و زندگی کن... لطف کن به همسرت... عاشقانه زندگی کن...بزرگوار باش... اگه اون بده تو سعی کن خوب باشی... سعی کن حال همسرت رو خوب کنی همیشه...💕🌷😊 🔶 چشم بهم بزنی تموم شده رفته فرصت محبت کردنات... مگه تو بچه ای که قاطی کردی؟! بچه ها هستن که زمان براشون نامفهومه. تو بزرگ باش...
❇️🔷 قبول دارید آدم وقتی به عظمت زمان پی ببره از نظر روحی خیلی بزرگ میشه؟ قدر همه لحظه های زیبایی که پروردگار و مولای عزیزمون داده رو بدونیم...😌
✅ ضرورت شناخت امام عصر: "نجات از گمراهی های دوران غیبت" ✨حضرت امام صادق فرمودند: امام خود را بشناس که اگر او را شناختی، امر (فرج) چه زود اتفاق بیفتد و چه دیر، به تو زیانی نخواهد رسید. 📚غیبت نعمانی، باب ۲۵ 💛حضرت امام صادق فرمودند : ای زُراره اگر زمان غیبت را درک کردی بر این دعا مداومت کن: اللّهمَ عَرِّفنی حُجَّتَک فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَک ضَلَلتُ عَن دینی. (خدایا حجتت را به من بشناسان که اگر به من نشناسانی از دینم گمراه خواهم شد) 📚 کمال الدین و تمام النعمه، باب ۳۳ 🔺تلنگر : یادمان نرود، شمر هم امام زمانش را دید، اما نشناخت...👌 💞اللهُمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج💞 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_هفدهم نمی توانستم افک
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 ...چند ساعت بعد از رفتن مسعود زنگ در به صدا در آمد در را که باز کردم کسی پشت در نبود فقط یک مقدار خوراکی پشت در گذاشته شده بود. بعد از دعوای ‌با مسعود این حس ‌تنفر‌ در من ایجاد کرد ، خودم را جمع و جور کردم با مادرم تماس گرفتم و گفتم که به ایران برمی گردم. چند روز بعد بی سر و صدا راهی تهران شدم. دلم برای ریحانه و خانواده ام شده بود. از اختلافمان چیزی به مادرم نگفتم اما از حال و احوالم همه چی کاملا مشخص بود. رابطه ی مادر و پدرم با مسعود بهتر از من بود او را خیلی داشتند چون این موضوع را می دانستم مانند بقیه ی دختر ها خودم را برای پدر ومادرم لوس نکردم ، ریحانه را برداشتم و به خانه ی خودم رفتم . یقین داشتم که دیگر نمی توانم به این زندگی بدهم اما از ترس مسعود از سقط بچه گذشتم . در تهران هم به شرکت نرفتم این جا هم کسی سراغم را نگرفت حتما مسعود به آن ها گفته بود که سراغ من نیایند . چندباری مادر مسعود زنگ زد اما جواب سر بالا دادم حتی با پدرش آمدند و حرف زدند که "چرا پیش ما نمیایی ؟! مگه چه چیزی شده ؟! " و از این جور تعارف ها ... به آن ها هم جواب درستی ندادم . گاهی دلم برای مسعود تنگ می شد اما وقتی یاد کارهایش می افتادم به خودم نهیب می زدم . مسعود هرروز با ریحانه تماس تصویری و تلفنی برقرار می کرد. می توانم بگویم بهترین بابای دنیاست اما... وارد ماه هفتم حاملگیم شده بودم شکمم در آمده بود دیگر لباس گشاد هم چاره ی‌ کارم نبود به ناچار به مادر و مادرشوهرم گفتم که باردارم ، آن ها کلی خوشحال شدند . مادرشوهرم می گفت : _ گوش مسعود و می پیچونم که تو رو با این وضع ول کرده و رفته اونور آب ... مسعود برای زایمانم برگشت ایران اما به خانه نیامد . بعد از عمل وقتی به هوش آمدم ... کنج اتاق ایستاده بود و سرش را پایین انداخته بود ... از شدت اشک هایم روی صورتم می ریخت ... اما ... غرورم اجازه نمی داد چیزی بگویم . نگاهم کرد نمیدانم چند دقیقه بهم خیره ماندیم ... اما هیچ کدام نه حرفی زدیم و نه حسی رد و بدل شد فقط یک نگاه بود که تفسیری برایش نداشتم ... فرزند دومم هم دختر بود . مسعود که عاشق دختر بچه هاست اما من ته دلم پسر می خواست . وقت ملاقات اتاقم شلوغ شد همه از اسم بچه می پرسیدند مسعود با خنده گفت : + اسم دخترمو گذاشتم . من بودم ، حتی نظر مرا نپرسید . خواهرش گفت : + داداش یک اسم جدیدتر میذاشتی حداقل ... اما مسعود با عشق دخترمان را می بوسید و صدایش می زد. فضا کمی بود هر دو خانواده فهمیده بودند که بین ما شکرآب هست اما کسی چیزی به زبان نمی آورد. آنروز بعد از هفت ماه مسعود را فقط چند دقیقه دیدم ... یک هفته بعد از تولد نازنین زهرا پدر مسعود شناسنامه ی بچه را آورد . شرمنده بود ... موقع رفتن گفت : +چیزی لازم نداری شیرین جان ؟ _نه بابا ممنونم همه چیز هست ... همه چیز بود ... مسعود دائم حسابم را شارژ می کرد. چند بار خانواده ها واسطه شدند که این مشکل حل شود اما هر دو از هم بودیم. از مادر مسعود شنیدم که عاطفه هم به ایران برگشته . پشت تلفن برایم کلی تعریف عاطفه را کرد : +چه خانومی شده واسه خودش اصلا اون عاطفه ی قبل نیست ... تازه داشتم نرم می شدم که با شنیدن این حرف آتش زیر خاکسترم دوباره شعله کشید. بعد از زایمان کمی اضافه وزن داشتم و برای روی فرم آمدن هیکلم هفته ای چند روز باشگاه می رفتم . خودم را با باشگاه و آرایشگاه رفتن سرپا نگه میداشتم . هرچه که می شنیدم عاطفه محجبه تر شده حال من بدتر می شد و من بی حجاب تر می شدم. نازنین زهرا ۵ ماهه بود که پدرشوهرم کرد . برای تشییع می رفتم . از اینکه تازه موهایم را رنگ کرده بودم ته دلم خوشحال شدم . قبل از رفتن به منزل آن ها لباس مشکی‌ زیبایی برای خودم و دو تا دخترهایم خریدم ،هر سه با هم ست بودیم . شیک و مرتب رفتم منزل پدر خدابیامرز مسعود. قیامتی بود ... مادر و خواهرهایش ‌مرا که دیدند صدای ضجه هایشان بلندتر شد‌. خودم هم از ته دل غمگین بودم اما دیدن مسعود بر غم دلم غلبه داشت . سرم پایین بود که سینی چای جلویم گرفته شد . 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ... ✍صالحه کشاورز معتمدی ═══••••••○○✿ @saritanhamasir
🍎🌷🌹😘😴 عرض سلام و احترام فراوان محضر مبارکتان و خیر مقدم به تمام عزیزانی که بتازگی به جمع دوستان ارزشی خود پیوستند . ص_سپهری هستم از سفیران منتخب ✅ زیباترین و مهم ترین مطالب زندگیتون رو در کانال تنها مسیر آرامش (راز حیات برتر) ببینید .🌹 💥📌راهنمای استفاده از مطالب مهم و دنباله دار کانال 🔍 🔍 🔍 🔍 🔍 🔍 🔍 🔍 🔍 🔍 🔍 آیدی مدیر کانال @ashkae منتظر انتقادات و پیشنهادات شما سروران گرامی هستیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ☘️ سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... در ابتدایی ترین ساعت روز به ساده ترین شکل دوست دارم که برگردید 🍃اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما... @saritanhamasir
༺⃟💕‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ུྃبِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ‌ུྃ༺⃟💕‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ عرض سلام و ادب محضر شما سروران مهربان و همیشه همراه ، ان شاءالله که حالتون خوب بوده و باشد ☺️🌺 صبح قشنگ یکشنبه پاییزیتون پُر از لبخند حضرت دوست💕😊 در این صبح اول هفته زیبا و مبارک براتون شکوفه‌های شادی رو آرزو می‌کنم ، 🤲 امیدوارم دومین روز هفته‌تون با بهترین لحظه‌ها و موفقیت‌ها گره بخوره ، و تا انتهای هفته حال دلتون خوب ،خوب ، خوب باشه☺️🌺 همراهان گرامی ☺️ دوستان و مخاطبینتون و به کانال دعوت کنید تا از مباحث و برنامه های کانال استفاده ببرند و شما در ثواب اخرویش شریک باشید ☺️👏 حتی میتونید مطالب کانال و برای گروهها و کانالهاتونم بفرستید 🌺✅ با افتخار در خدمتتون هستیم 😌🌷 ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#از_خانه_تا_خدا.... #درس_چهل_سوم🌺 👇 💎 "حواست باشه که آرامش بدی!" سلام بر شما عزیزان صبحتون بخیر
.... 🌺 👇 💎 " همسرِ باهوش! " 🔵 مدیریتِ روابطِ بین اعضای خانواده "توسط مادرِ خانه" باید صورت بگیره. ✔️ برای همین "یکی از مهم ترین مسئولیت های یه خانم توی خانوادش اینه که به همسر و فرزندانش آرامش بده." 🌺🔺💖🌺
🔶 طبیعتاً اتفاقاتِ بد و خوب زیادی ممکنه بیرون از خونه برای آقایون بیفته و ممکنه دچار استرس هایی بشن. 💕 اینجا یه خانمِ باهوش سعی میکنه "با حرفای دقیق و حرفه ای"، به شوهرش آرامش بده.☺️ 🔹✅👆👆