eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
10.5هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_دهم ۲ بی صدا سوختم😞
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 ۱ 🎗تغییر کردم اولین دعوای اساسی ما آن روز اتفاق افتاد ، برعکس همیشه نتوانستم خودم را کنترل کنم ، با صدای ممکن هرچه دلم خواست گفتم : _مسعود خیلی وقته که داری با کارات پشیمونم میکنی ، تویی که به اعتقاد نداشتی چرا منو گرفتی؟ به راحتی با خانوم ها صحبت می کنی به راحتی باهاشون دست میدی به راحتی با دوست دختر سابقت در رفت و آمدی ، نصفه شب میری پیشش الان هم آوردیش تو شرکتت تو منو چی کردی؟ دیگر نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم ، با هق هق گریه گفتم: متاسفم برای همه ی که بهت داشتم. ریحانه گریه می کرد من هم گریه می کردم و روی زمین نشسته بودم. و مسعود هاج و واج نگاهمان می کرد. +چی داری میگی برای خودت؟ اعتقاد چیه؟ چه راحت انگ می زنی خانوم معتقد... بعد رفت ریحانه را برداشت و تند تند تکانش میداد : + عزیزم...بابایی...جان...جانم... بعد با تحکم گفت : +شیرین یکبار برای همیشه بهت می گم مسائلو باهم قاطی نکن. عاطفه دخترخاله ی منه ، اگر می خواستمش باهاش عروسی می کردم... اما بهش مدیونم... کل این شرکت ایده ی اون بود... حالا گیر افتاده... نیاز به داره... باااید کمکش کنم تا از زیر دینش در بیام فهم این موضوع اینقدر سخت نیست. حرف هایش برایم ارزشی نداشت ، داشت توجیه می کرد ، من زن هستم و حس ششم خوبی دارم ، کاملا را در عاطفه دیده بودم و حرف های مسعود تغییری در تفکرم ایجاد نکرد . با همون حالم گفتم : اون شب تو ویلا چی؟ چشم هایش شد ... یک لحظه ازش + کدوم شب؟... آها... همون شب که غش کردی؟ پس بگو... خانوم برای خودش خیال بافی کرده محض اطلاعت باید بگم که وقتی از بیرون برگشتیم ویلا عاطفه گفت راجع به کار باید باهم حرف بزنیم ، منم که اخلاق گند تو رو می دونستم گفتم آخر شب صحبت کنیم. من خر حواسم به حال و روز توعه ، اونوقت تو... متاسفم برای خودم... گریه ی ریحانه بند نمی آمد ، بچه را در بغلم گذاشت ، کتش را برداشت و رفت. کجا رفت؟ خب معلومه شرکت کدام شرکت؟ همان شرکتی که عاطفه منتظرش بود. با این افکار داشتم می شدم ساعتی با خودم کلنجار رفتم ، طاقت نداشتم ، باید میرفتم شرکت لباس پوشیدم و بچه را برداشتم و راه افتادم. وارد شرکت که شدم خانم ها دورم جمع شدند تا ریحانه را ببینند. نگاهم به اتاق مسعود بود اما درش باز نشد. عاطفه از اتاق دیگری آمد ، مثل یک عروس آرایش کرده بود با موهای سشوار کشیده و لباس های شیک... ریحانه را بوسید و تبریک گفت،من فقط تشکر کردم. ریحانه را دادم به خانم ها و بعد به اتاق مسعود رفتم ، مسعود نگاهم کرد و از پشت میز آرام گفت: برای چی اومدی اینجا؟ تا آمدم جواب بدهم با چنان غیضی نگاهم کرد که ترسیدم. ... ✍صالحه کشاورز معتمدی ═══••••••○○✿ @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اين روزها بيشتر فکر می‌کنم به بودنت به داشتنت به لحظه‌هایی که تو را دریغ کردم از زندگی‌ام و به دشواری آن ثانیه‌ها و به سنگینیِ عقربه‌های ساعت در دقیقه‌های نبودنت و روزى كه به ابديت پيش تو بر می‌گردم من نمی‌دانم، و هرگز هم نخواهم فهمید کسانی که تو را ندارند، چه دارند...؟ اما خوب می‌دانم چقدر خوب است داشتنِ تو‌ و بودنَت کنارمان بیا و رحم كن بر قلب بی قرار ما، و بر دلى كه تنها ساكنش توئى... @saritanhamasir
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد" 🌹"روز بیست و سی و هفتم" 🗓شروع چله : ۱۴۰۱/۴/۵
37 «در حال آزمون»💕 🔸وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ ... خدايا بر حال زار پریشان ما بعد از (غیبت) او ترحم فرما... 📚براساس روايات، مردم در زمان غيبت شديدا آزمايش وامتحان خواهند شد‌ که مهمترين آن ها باور كردن غيبت و حضور حضرت حجت (عج) می باشد ♨️ لذا همگی نياز به اين ترحم داریم و اگر خداي بزرگ دستگيري نكند و به دلداده هاي آن جان جانان رحم نكند ممکنه در دامن مدعيان دروغين و فتنه هاي آخرالزمان گرفتار شویم... 🌱جابر جعفي مي گويد: به امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم «فرج شما كي خواهد بود؟» ✨فرمود: هيهات، هيهات، فرج ما شدني نيست مگر اين كه غربال شويد، باز هم غربال شويد، و باز هم غربال شويد!! 🌀(سه مرتبه اين مطلب را فرمود)، تا اينكه آلودگي ها از ميان تان برود و صفا و خلوص باقي بماند؛ [اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۱۰، روايت ۳۳۰] ✅روشن است كه آزمايش مومنان و غير مومنان، در هر عصر و زماني، از سنت هاي الهي است و مخصوص دوره غيبت نيست. ⚠️خداوند هر شخص و گروهي را به چيزي امتحان مي كند و امت پيامبر خدا، پس از پيامبر و امامان (عليهم السلام) به غيبت حضرت مهدي (عج) و بعضي چيزهاي ديگر مبتلا و آزمايش شده اند. 🌷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام‌دوست﷽ گشاییم دفترصبح را به‌ فر عشق فروزان کنیم محفل را بسم الله النور روزمان را بانام زیبایت آغازمیکنیم دراین روز بما رحمت وبرکت ببخش وکمک‌مان کن تازیباترین روز را داشته باشیم سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 ┄┅─✵💝✵─┅┄
🔔 البته این موسیقی گوش ندادنشون باید "روی حساب و کتاب" باشه ؛ 💢نه اینکه طرف موسیقی گوش نمیده 🔞اما عوضش توی یه هواپرستی دیگه تا آخرش رو میره!....‼️ 🎧🎵🎶♨️
🌹آیت الله شاه آبادی رحمت الله علیه میفرمودند: ✨{جوانی که به موسیقی عادت کند، بخشی از قوای روحی و ذهنی خودش را از بین برده است و دیگر "توانِ لازم برای کارِ علمی" را نخواهد داشت چون"موسیقی تمرکزِ آدم را میگیرد"}✨ ⚠️🌺☘⚠️
📜 کافیه تمامِ احکامِ اسلامی رو شما لیست بکنید ☘توی همشون بدون استثناء خداوند متعال میخواد که "به آرامش برسی"💓 و توی این آرامش، اتفاقاتِ خوبِ بعدی صورت میگیره.....😌 🕊🌷💖🌹💗
🌏 اخیراً توی جهان به سلامتِ روانی داره توجهاتِ ویژه ای میشه ♦️مثلاً دروغ گفتن باعث کاهشِ آرامشِ روانی میشه...〽️ 🛂 توی آزمایش هایی که اخیراً انجام شده 📌با استفاده از سنسورهایی نشون میدن که وقتی آدم دروغ میگه دچار "استرس" میشه😰 🔹🔹🔹💢🔹
⛔️آدم توی هواپرستی ضعیف میشه⛔️ 🌷اگه میشد انسان هایی می اومدن و همین مطلب رو برای مردم جا مینداختن که "هواپرستی باعث ضعیف شدنِ انسان میشه" 👇👇 🔆 اونوقت میدید که مردم گروه گروه گناه رو ترک میکردن💎💕 👌و دیگه نیاز نبود که دونه دونه بخوای ببری مسجد و آموزش بهش بدی🚶 ✅✔️✅✔️
🎴 بعضیا میگن اتفاقاً موسیقی به ما آرامش میده! ‼️ 🔺اولاً واقعاً اینطور نیست 🔺امّا به فرض هم که اینطور باشه خیلی بده ؛ -- چرا؟❓ ✅ چون ما نباید برای ایجادِ تمرکز به موسیقی وابسته بشیم 👌باید خودمون بتونیم به خودمون تمرکز بدیم وگرنه قوای ذهنی ما ضعیف خواهند شد.... ⭕️⛔️⭕️⛔️
🌹برای همین حضرت امام خمینی رحمت الله علیه میفرمودند : ✨جوانی که به موسیقی عادت کند، دیگر "خاصیت و توان نخواهد داشت" (یک آدمِ افیونی نمیتواند فکر کند برای مملکت ؛ یک آدمی که مغزش به موسیقی عادت کرد، نمیتواند برای مملکت مفید باشد)✨ 📚صحیفه امام خمینی رحمت الله علیه ج ۹/ص ۴۶۴ ✴️ حضرت امام تعبیراتِ عجیبی در مورد اثراتِ موسیقی دارن. 🎶 🌺🔹🌺🔹
🔰ببینید انسان هرجایی که دید توی زندگی خودش، یه ضعف هایی داره⚡️👇🏼 🌱 باید دنبال علّتش بگرده 🌱 و ریشه هر ضعفی رو در "عدمِ مبارزه با نفسش" پیدا کنه ؛ 💯 🚥 آقا یه جاهایی باید پا روی نفست میذاشتی اما نذاشتی....🚫 طبیعیه که باید دچارِ بعضی ضعف ها بشی....✔️ ✅🔷➖☘🌷 @saritanhamasir
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم •══•◈• 🌹 •◈•══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 توصیه‌های مهم استاد برای زائران حسینی (علی‌الخصوص خانم‌ها) 🗓 ۹ شهریور ۱۴۰۱
. 🔹وقتی کسی به صورت خودآگاه خراب می‌شود و می‌داند که کارش صحیح نیست خیلی خوشبخت‌تر از آن کسی است که نمی‌داند وضعش خراب شده است و هر قدمش در جهت تخریب بیشتر اوضاع است. ‼️ 👈🏻 هرچه خودخواهی انسان بیشتر باشد خودآگاهیش کمتر خواهد شد. و هرچه خودآگاهی کمتر بشود، از اطرافیان نیز بی خبرتر خواهد شد. ♨️ 🔍 شماره ٣٣٧ @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها کم بگیری ضرر کردی! استاد عالی 🔴🚩 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_یازدهم ۱ 🎗تغییر کردم
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 ۱ ... ریحانه پنج ساله بود و من برای جشن تولدش آماده می شدم . یک آپارتمان بزرگ خریده بودیم با وسایل جدید. شرکت هم بزرگتر شده بود و کارمندان بیشتری از زن و مرد آنجا کار می کردند. طبق قرارداد عاطفه امسال آخرین سالی بود که در شرکت ما کار می کرد. خودش هم تصمیم داشت برای ادامه ی زندگی به هلند برود ، یکسری از کارهایش را هم انجام داده بود. من تحصیلاتم را در مقطع کارشناسی رها کردم و با همه ی قوا به کار مشغول شدم ، البته این همه تلاش فقط به دلیل شوق نبود بلکه وجود عاطفه باعث شده بود تا دست از تلاش بر ندارم. مسعود سال به سال کم حرف تر و تر می شد ، طوری که عملا بیشتر کار شرکت روی دوش من بود و او بیشتر به امور کارمندان رسیدگی می کرد. همین موضوع هم باعث شده بود احساس بیشتری کنم. از هر لحاظ خودم را ی رقابت با عاطفه می دانستم. عاطفه تقریبا همسن و سال مسعود بود ، حدودا هشت سال از من بزرگ تر ، و من به خاطر جثه ی ظریفی‌که داشتم کمتر هم دیده می شدم ، از نظر آرایش و استایل هم فوق العاده به روز و شیک شده بودم. در این مدت عاطفه یک بار تا نامزدی هم پیشرفت اما خودش نامزدی اش را به هم زد. مطمئن بودم هنوز مسعود را بسیار دوست‌دارد ... از نوع نگاهش مشخص بود ... اما هیچ وقت از طرف مسعود چیزی ندیدم ... عاطفه در چند ماه گذشته خیلی بی حوصله تر بود. نه مثل قبل به خودش می رسید و نه چندان با کارمندان گرم می گرفت... او هم مثل مسعود ساکت و کم حرف شده بود. شب تولد ریحانه مادر و‌ پدرم کادوی خودشان را با تاکسی فرستادند ، مادرم با گلایه پشت تلفن گفت : _اونجوری که تو مراسم می گیری جای ما نیست. با اینکه از نیامدن آن ها دلگیر بودم اما چیزی نمی توانست در من تاثیر بگذارد. من باید طوری زندگی می کردم که دوست دارد و باید مطابق میل می شدم تا شوهرم به سمت میل نکند. هرکاری می کردم برای زندگی ام بود. کار آرایشگرم عالی شده بود ، موهایم را شرابی براق کرده بودم با گل های سفید لای پیچ و تاب موهای پرپشتم. آرایشم هم عالی بود ، لباسم را هم یک مزون مطرح برایم دوخته بود که از پشت تا نزدیک کمر باز بود. یک گروه از صبح تا غروب خانه را دیزاین کردند . همه ی غذاها و خرید ها هم تا قبل از غروب رسیدند. مسعود که رسید خانه کشیدمش داخل اتاق تا جواهراتم را برایم ببندد. جلوی چشمان مسعود چرخ می زدم _مسعود ببین چه خوشگل شدم... +خوب شدی عشقم... فقط ... شیرین نیستی... انگار یه غریبه جلومه چشمکی زدم _بهتر یه تنوعی هم میشه برات ... اخمی کرد و گفت : +من شیرین خودمو می خوام ، خیلی هم این کار هاتو درک نمی کنم... مثل همیشه لباس پوشید. موهایش کاملا جو گندمی شده بود اما هنوز هم به چشم من مرد عالم می آمد. دست هایش را گرفتم _ اگر بدونی چقدر دوستت دارم... +می دونم خانومم .. _نمیدونی... اگر می دونستی حال منو درک می کردی ... ... ✍صالحه کشاورز معتمدی 📤( انتشار بدون لینک کامل کانال جایز است ) ═══••••••○○✿ @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اين روزها بيشتر فکر می‌کنم به بودنت به داشتنت به لحظه‌هایی که تو را دریغ کردم از زندگی‌ام و به دشواری آن ثانیه‌ها و به سنگینیِ عقربه‌های ساعت در دقیقه‌های نبودنت و روزى كه به ابديت پيش تو بر می‌گردم من نمی‌دانم، و هرگز هم نخواهم فهمید کسانی که تو را ندارند، چه دارند...؟ اما خوب می‌دانم چقدر خوب است داشتنِ تو‌ و بودنَت کنارمان بیا و رحم كن بر قلب بی قرار ما، و بر دلى كه تنها ساكنش توئى... @saritanhamasir