eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
10.7هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
بله از ویژگی های مهم آقای رئیسی اینه که حالش خوبه...🌹 آدمی که عمیقا حالش خوب باشه میتونه حال یک کشور رو خوب کنه...💞
بله ادب از ویژگی های بسیار مهم آقای رئیسی هست. ❇️ کسی که مودب باشه وقتش رو برای معرفی برنامه هاش میذاره نه تخریب رقبا. کاری که برخی کاندیداهای فعلی دارن انجام میدن. خصوصا آقای همتی که بیشتر وقتش رو برای حمله به دیگران گذاشته. ⭕️ کسی که ازهمین الان به جون بقیه بیفته پس فردا میخواد ۸ سال به جون مردم بیفته و خون مردم رو توی شیشه کنه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اینو بفرست برای هر کی میگه فرقی نمیکنه کی رییس جمهور بشه! اولش همه می‌گن فرقی نمی‌کنه کی رئیس جمهور بشه، بعد می‌گن خب اگه فرق نمی‌کنه حاضری ۴سال دیگه حسن روحانی رو انتخاب کنی؟!! همه می‌گن اوه اوه نه ببخشید 🇮🇷 @saritanhamasir
⭕️ کمی در مورد مناظره ها 🔸 یکی از برنامه های مرسوم در ایام انتخابات، برگزاری مناظره های نامزدهای ریاست جمهوری هست. 💢 خیلی از مردم هم فکر میکنند که اگه مناظره ها برگزار نشه معلوم نمیشه که چه کسی برای "ریاست جمهوری" مناسب تر هست. 🔶 در حالی که اگه بخوایم حقیقت رو بگیم باید بگیم که اساسا مناظره های تلویزیونی کمکی به "انتخاب اصلح" نخواهد کرد. 👈🏼 چون در مناظره اون کسی پیروز نمیشه که برنامه و سابقه بهتری برای ریاست جمهوری داره "بلکه اون کسی پیروز میشه که بهتر به بتونه به رقیبش تهمت بزنه و قدرت سخنوری و پرده دری و هتاکی بیشتری داره". 🔹 آیا ما دنبال انتخاب یک سخنران خوب هستیم یا یک مدیر قدرتمند و پاکدامن برای ریاست جمهوری؟ 💢 و اتفاقا اون چیزی که موجب شد حسن روحانی در سال 96 رای بیاره همین مناظره ها بود. واقعیت اینه که وجود مناظره ها برای انتخابات ها مفید نیست. بهتر اینه که هر کاندیدایی بیاد و سوابق و برنامه های خودش رو برای مردم تشریح کنه تا مردم خودشون تصمیم بگیرند که چه کسی رو انتخاب کنند. ❇️ البته الان که به هر جهت مناظره ها داره برگزار میشه حداقل باید از مجریان و برنامه سازان بخش مناظره بخوایم که بحث رو به خوبی مدیریت کنند و اجازه ندن کسی با تهمت و رقیب هراسی برای خودش رای جمع کنه! 🔸 ما در آینده باید به سمت روش های بهتری برای معرفی کاندیداها حرکت کنیم... 🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 متاسفانه برخی افراد شیاد، لیستی از علما و بزرگانی که از آقای رئیسی حمایت کرده بودند رو به دروغ لیست حامیان آقای محسن رضایی معرفی کرده اند! این لیست مربوط به حمایت مراجع و علما از آقای رئیسی در سال ۹۶ است. این افراد بجای به دست اوردن رای بیشتر، با این کاراشون دارن آراء اقای رضایی رو خراب میکنند!
🔴رفتار کودکانه همتی در زمان قرعه کشی صندلی نامزدها: چرا همه را آقا صدا کردید ولی آقای رئیسی را «جناب آقای رئیسی» صدا کردید!؟ مجری: چشم همه را «جناب آقا» صدا میکنم! 💢 پ.ن: کسی که از همین الان دنبال رفتارهای بچگانه و حواشی هست حتما هیچ برنامه ای نداره و فقط میخواد ۸ سال کشور رو اسیر حواشی کنه. این افراد باید بدونن که با این کاراشون منفورتر از همیشه خواهند شد... 🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 محسن رضایی: امثال آقای همتی دست‌شان در جیب مردم کردند. آیا این روش بودجه‌ریزی است. 🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زاکانی: ما داریم باهم مناظره می‌کنیم اما دوستان دارند انشاء می‌خوانند. اینجا جای انشا خواندن نیست، جای پاسخ‌دادن است. 🔹آقای همتی ما را به دروغ گویی متهم کردید. خواهش می‌کنم به کسی تهمت نزنید وگرنه ما مجبور می‌شویم حقایقی بگوییم که اوقات‌تان تلخ می‌شود. 🔹گفتید بعضی‌ها را تاییدصلاحیت نکردند. اگر آنها تایید می‌شدند که شما دیگر اینجا نبودید. هرکس باید اندازه قد و قواره خودش باشد. 🇮🇷 @saritanhamasir
📸 تصویر مدرک دکترای سید ابراهیم رئیسی 🔹مهرعلیزاده گفته بود رئیسی ۶ کلاس سواد دارد 🇮🇷 @saritanhamasir
واقعا آقای رئیسی فوق العادس.... چقدر تقوا... چقدر مظلوم.... 🌷 ان شالله که خداوند ایشون رو حفظ کنه.
🔴همتی: جلیلی پدر کشورو دراورده شغل جلیلی در این ۸سال: نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی! شغل همتی در چندسال اخیر: رئیس بانک مرکزی دولت روحانی
واقعا عجیبه ⭕️ من احساس میکنم که آقای همتی حتی به اندازه یک صفحه هم برنامه نداره!!!
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
یا حسین: ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 105
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 106 صمد نشست کنار باغچه، دستش را روی صورتش گذاشت. انگار طاقتش تمام شده بود. های های گریه می کرد. دلم برایش سوخت. صدیقه ضجّه می زد و التماس می کرد: «آقا صمد! مگر تو فرمانده ستار نبودی. من جواب بچه هایش را چی بدهم؟! می گویند عمو چرا مواظب بابامان نبودی؟!» جمعیتی که توی حیاط ایستاده بودند با حرف های صدیقه به گریه افتادند. صدیقه بچه هایش را صدا زد و گفت: «سمیه! لیلا! بیایید عمو صمد آمده. باباتان را آورده.» دلم برای صمد سوخت. می دانستم صمد تحمل این حرف ها و این همه غم و غصه را ندارد. طاقت نیاوردم. دویدم توی اتاق و با صدای بلند گریه کردم. برای صمد ناراحت بودم. دلم برایش می سوخت. غصه بچه های صدیقه را می خوردم. دلم برای صدیقه می سوخت. صمد خیلی تنها شده بود. صدای گریه مردم از توی حیاط می آمد. از پشت پنجره به بیرون نگاه کردم. صمد هنوز کنار باغچه نشسته بود. دلم می خواست بروم کنارش بنشینم و دلداری اش بدهم. می دانستم صمد از هر وقت دیگر تنهاتر است. چرا هیچ کس به فکر صمد نبود. نمی توانستم یک جا بایستم. دوباره به حیاط رفتم. مادرشوهرم روبه روی صمد نشسته بود. سرش را روی پاهای او گذاشته بود. گریه می کرد و می پرسید: «صمد جان! مگر من داداشت را به تو نسپردم؟!» صمد همچنان سرش را پایین انداخته بود و گریه می کرد. مردها آمدند. زیر بازوی صمد را گرفتند و او را بردند توی اتاق مردانه. جلو رفتم و کمک کردم تا خواهرشوهر و مادرشوهرم و صدیقه را ببریم توی اتاق. از بین حرف هایی که این و آن می زدند، متوجه شدم جنازه ستار مانده توی خاک دشمن. صمد با اینکه می توانسته جسد را بیاورد، اما نیاورده بود. به همین خاطر مادرشوهرم ناراحت بود و یک ریز گریه می کرد و می گفت: «صمد! چرا بچه ام را نیاوردی؟!» آخر شب وقتی خانه خلوت شد؛ صمد آمد پیش ما توی اتاق زنانه. کنار مادرش نشست. دست او را گرفت و بوسید و گفت: «مادر جان! مرا ببخش. من می توانستم ستارت را بیاورم؛ اما نیاوردم. چون به جز ستار جسد برادرهای دیگرم روی زمین افتاده بود. آن ها هم پسر مادرشان هستند. آن ها هم خواهر و برادر دارند. اگر ستار را می آوردم، فردای قیامت جواب مادرهای شهدا را چی می دادم. اگر ستار را می آوردم، فردای قیامت جواب برادرها و خواهرهای شهدا را چی می دادم.» می گفت و گریه می کرد. تازه آن وقت بود متوجه شدم پشت لباسش خونی است. به خواهرشوهرم با ایما و اشاره گفتم: «انگار صمد مجروح شده.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🎀 @saritanhamasir 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 106 صمد نشست
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 107 صمد مجروح شده بود. اما نمی گذاشت کسی بفهمد. رفت و لباسش را عوض کرد. خواهرش می گفت: «کتفش پانسمان شده انگار جراحتش عمیق است و خونریزی دارد.» با این حال یک جا بند نمی شد. هر چه توان داشت، گذاشت تا مراسم ستار آبرومندانه برگزار شود. روز سوم بود. در این چند روز حتی یک بار هم نشده بود با صمد حرف بزنم. با هم روبه رو شده بودیم، اما من از صدیقه خجالت می کشیدم و سعی می کردم دور و بر صمد آفتابی نشوم تا یک بار دل صدیقه و بچه هایش نشکند. بچه ها را هم داده بودم خواهرهایم برده بودند. می ترسیدم یک بار صمد بچه ها را بغل بگیرد و به آن ها محبت کند. آن وقت بچه های صدیقه ببینند و غصه بخورند. عصر روز سوم، دختر خواهرشوهرم آمد و گفت: «دایی صمد باهات کار دارد.» انگار برای اولین بار بود می خواستم او را ببینم. نفسم بالا نمی آمد. قلبم تاپ تاپ می کرد؛ طوری که فکر می کردم الان است که از قفسه سینه ام بیرون بزند. ایستاده بود توی حیاط. سلام که داد، سرم را پایین انداختم. حالم را پرسید و گفت: «خوبی؟! بچه ها کجا هستند؟!» گفتم: «خوبم. بچه ها خانه خواهرم هستند. تو حالت خوب است؟!» سرش را بالا گرفت و گفت: «الهی شکر.» دیگر چیزی نگفتم. نمی دانستم چرا خجالت می کشم. احساس گناه می کردم. با خودم می گفتم: «حالا که ستار شهید شده و صدیقه عزادار است، من چطور دلم بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم.» صمد هم دیگر چیزی نگفت. داشت می رفت اتاق مردانه، برگشت و گفت: «بعد از شام با هم برویم بچه ها را ببینیم. دلم برایشان تنگ شده.» بعد از شام صدایم کرد. طوری که صدیقه متوجه نشود، آماده شدم و آمدم توی حیاط و دور از چشم همه دویدم بیرون. دنبالم آمد توی کوچه و گفت: «چرا می دوی؟!» گفتم: «نمی خواهم صدیقه مرا با تو ببیند. غصه می خورد.» آهی کشید و زیر لب گفت: «آی ستار، ستار. کمرمان را شکستی به خدا.» با آنکه بغض گلویم را گرفته بود، گفتم: «مگر خودت نمی گویی شهادت لیاقت می خواهد. خوب ستار هم مزد اعمالش را گرفت. خوش به حالش.» صمد سری تکان داد و گفت: «راست می گویی. به ظاهر گریه می کنم؛ اما ته دلم آرام است. فکر می کنم ستار جایش خوب و راحت است. من باید غصه خودم را بخورم.» داشتم از درون می سوختم. برای بچه های صدیقه پرپر می زدم. اما دلم می خواست غصه صمد را کم کنم. گفتم: «خوش به حالش. کاشکی ما را هم شفاعت کند.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🎀 @saritanhamasir 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇 ✨🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺✨ ✨افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد سلام و درود خاص خداوند بر اهالی معرفت روزتون متبرک به انوار الهی جلسات قبل در مورد رابطه ی •°•{اجباری}•°• ورابطه ی •°•{ختیاری}•°• صحبت کردیم 😊😊😊 یکی از بزرگواران این روابط رو توضیح میدن❓❓ ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝