eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
13.4هزار ویدیو
336 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
حرمت و احترام رییس جمهور باید رعایت و بشه این هیچ حرفی درش نیست اما جماعتی که بالاتفاق به دنبال تخریب و تمسخر رئیس جمهور شهید بودند، اینک استاد اخلاق شده و دم از وفاق و اخلاق می‌زنند؟!!
یحیی سریع: غافلگیری‌هایی برای اسرائیل داریم به زودی دل مؤمنان خنک می‌شود 🇾🇪
تا این لحظه 34 نفر جون‌شون رو از دست دادند. کسی عزادار نیست چون نمیشه از آب اینا ماهی گرفت. چون اینا فقط کارگر بودند. ‎💔
در مورد وضعیت جنگی هم مردم باید یه چیزهایی رو بدونن
اولا به دلایلی ، قطعا نه آمریکا و نه اسرائیل توان ورود به جنگ طولانی مدت با ما رو ندارن
دلیل اول اینکه ارتش اسرائیل در این مدت یکسال بشدت فرسوده شده و امکان تقابل با قدرتی مثل ایران رو نداره
دلیل دوم اینکه آمریکا از اسرائیل در جنگ با ایران حمایت نخواهد کرد چون پاش به جنگ باز میشه و کل پایگاهاش در منطقه از بین می‌ره چندین شهر موشکی ما کاملا تنظیم شدن رو‌پایگاههای آمریکایی ما همین الان۵ هزار موشک سنگین آماده شلیک به پایگاههای آمریکا در منطقه داریم
دلیل سوم اینکه آمریکا اصلا توان اقتصادیش برای ورود به جنگ با ایران اجازه نمیده آمریکا بعد از ورشکست شدن دومین بانک بزرگش به نام سیلیکون ولی در پارسال با چاپ بیش از حد پول بدون پشتوانه یک فرصت یکساله برای خودش ایجاد کرد تا بتونه خودش رو روبراه کنه و اون یکسال الان در حال پایانه با زمین خوردن بانکهای آمریکایی در آینده نزدیک بسیاری از شرکتهای بزرگ مثل اپل و ...باید اعلام ورشکستگی کنند
آمریکا اگر بزن بود ، بعد از اینکه پایگاه عین الاسد رو زدیم ، بما حمله میکرد تازه اونموقع ترامپ رئیس جمهورش بود دیوانه تر از ترامپ هم مگر داریم اون جرأت نکرد بزنه اینا که جای خود دارن وقتی ما پهپاد آمریکایی رو در دریای خلیج فارس زدیم ترامپ از ما تشکر کرد که به هواپیمای شناساییش رحم کردیم و نزدیمش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 #داستان #هم_نفس_با_داعش (اختصاصی کانال جهاد تبیین) قسمت نهم تا رو زمین دراز کش افتادم
🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 (اختصاصی جهاد تبیین) قسمت دهم چشمامو بستم، نفسمو تو سینه حبس کردم، تفنگمو برداشتم و سریع زیگ زاگی حرکت کردم و بیس متر جلو تر خودمو انداختم پایین نگاه سمت پشت کردم و دیدم بعضیا دارن میان و یه سریا سر جاشون قفل شدن.. شهادتینمو گفتم... من تو یه قدمی تموم شدن عمرم بودم و هر کدوم از اون گلوله‌ها می‌تونست منو مجروح یا حتی شهید کنه... نفسمو گرفتم و سریع‌تر حرکت کردم... من حدود 50 متر جلو رفته بودم اما یه نگاه سمت جلوم کردم و دیدم جلو‌تر حدود بیس‌متریم یه دیواره که می‌تونم پشتش پناه بگیرم داشتم می‌رفتم جلوتر که دو تا از بچه‌ها هم خودشونو به من رسوندن. تکیه دادم به دیوار و رو به‌روم بچه‌های خودی بودن... تا حالا انقدر نفس کشیدن برام سخت نشده بود... آروم از سوراخ دیوار جلوتر رو نگاه کردم و دیدم یه داعشی داره از اون ساختمون به سمت بچه ها شلیک می‌کنه من یه فرصت بیشتر نداشتم و اگه تیرم به هدف نمی‌خورد قطعا جاشو عوض می‌کرد تا تو تیررس من نباشه، برا همین ریسک نکردم و جامو با بغل دستیم عوض کردم و از سمت راست دیوار سریع خودمو به پشت ساختمون رسوندم. نمی دونستم داعشیه منو دیده یا نه.. از پله‌ها آروم بالا می رفتم، طوری که متوجه ورود من به ساختمون نشه. از طرفی گلوم می‌سوخت هر لحظه ممکن بود بازم بیوفتم به عطسه... طبقه‌ی سوم که رسیدم صدای گلوله خیلی نزدیک بود. دیدمش و سریع یه گلوله بهش زدم که به شکمش خورد و داشت جابه‌جا می‌شد که یکی دیگه هم زدم و از دیوار خراب شده افتاد زمین... رفتم سمت دیوار و از گوشه ی دیوار به پایین یه نگاهی انداختم به پهلو افتاده بود و می‌شد صورتشو دید... ریش سیاه و بلندی داشت که از نیمه به بعد قرمز رنگ بود... بچه ها یواش یواش ریختن تو ساختمونا و خیابونا... زمان خیلی کند پیش می‌رفت و هیجان و دلهره‌ای که تو اولین عملیات داشتم باعث شده بود که خیلی احساس خستگی کنم... ساختمون به ساختمون درگیری بود تا اینکه فرمانده دستور داد همه جمع شن یه سمت، تا تو کمین دشمن نیوفتن... ما اونجا بودیم تا زمان بخریم و حواسشونو از جنوب حلب پرت کنیم و دو گروه دیگه جاده رو بگیرن... اما هنوز یه قسمت مهمی از قسمت ما مونده بود که دست داعش بود و ما فرصت زیادی برا آزاد سازیش نداشتیم 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا