📸 تنها روستای به شکل قلب در جهان، به نام "عامله" در شهرستان صحنه در استان کرمانشاه
#ایران_زیبا
#گردشگری_مجازی
🌸 @saritanhamasir
🔴بعد از ۴۳ سال که غربگرایان کلی هزینه روی دست مردم و انقلاب گذاشتهاند و با #برجام نافرجامشان برای مردم نجیب ایران #خسارت_محض ساختند
اما امروز به چیزی اعتراف میکنند که ۴۳ سال حامیان قوی شدن ایران رو تمسخر میکردند با القابی از جمله دلواپس و افراطی و ...
اینکه امروز حامیان برجام روحانی اینگونه اعتراف میکنند به یک مسئله عقلانی، خودش جای تأمل و تفکر برای مردمی است که توسط همینها فریب خوردهاند.
🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰
@saritanhamasir
ورامین شهر بدون دخانیات ایران شد

ایسنا/تهران دبیرکل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات ایران ، از رسانه ها خواست تا در خصوص اجرای این طرح اطلاع رسانی لازم را انجام دهند تا مردم بدانند این شهر ( ورامین ) بدون دخانیات است و حتی در بوستانها و پارکهای آن نباید از دخانیات و قلیان استفاده کنند.
محمدرضا مسجدی ظهر پنجشنبه ۲۷ مرداد ماه در جریان بازدید از شهرستان ورامین در جمع خبرنگاران اظهار کرد: از سال ۱۳۹۵ مقدمات تبدیل ورامین به شهر بدون دخانیات پایهریزی شد و برای تحقق این مهم و در نخستین گام مدارس به عنوان کانون حرکت و دانشآموزان به عنوان گروه اصلی هدف اجرای این برنامه در نظر گرفته شدند.
وی افزود: برای تحقق تبدیل ورامین به شهر بدون دخانیات، تلاش شد تا مدارس به عنوان کانون ، دانش آموزان به عنوان محور و والدین و مربیان در کنار دانشآموز مسئولیت آگاهی بخشی به جامعه را بر عهده گرفته و شهر رفته رفته به منطقهای عاری از دخانیات تبدیل شود.
مسجدی تصریح کرد: پس از اجرای این طرح در مدارس ورامین، اجرای این طرح به محلات اطراف مدارس توسعه پیدا کرد و گستره آن به همه محلات شهر ورامین توسعه پیدا کرد تا در سایه همافزایی و همکاری تمامی دستگاهها و ارگانها و با محوریت آیت الله سیدمرتضی محمودی امام جمعه شهرستان، هدف اجرای طرح ورامین شهر بدون دخانیات محقق شود.
دبیرکل مبارزه با دخانیات تأکید کرد: دستیابی به اهداف اجرای این طرح به همکاری و هم افزایی تمامی دستگاهها از جمله شهرداری، فرمانداری، قوه قضائیه ، نیروی انتظامی ، شبکه بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، اصناف و تمامی ارگانهای ذینفع نیاز دارد.
وی از رسانههای محلی ورامین نیز خواست تا در خصوص اجرای این طرح اطلاع رسانی لازم را انجام دهند تا مردم بدانند این شهر بدون دخانیات است و حتی در بوستانها و پارکهای آن نباید از دخانیات و قلیان استفاده کنند.
مسجدی تصریح کرد: بیش از ۸۰ درصد سرطان ریه، فشار خون ، سکتههای قلبی و مغزی به دلیل استفاده از دخانیات و قلیان است بنابراین جمعیت مبارزه با دخانیات به دنبال سلامت مردم است و مخالفتی با تفریح مردم ندارد.
وی گفت: مردم باید بدانند که استعمال دخانیات دروازه ورود به اعتیاد و بسیاری از بیماریهای است و نباید از آن به عنوان تفریح یاد شود.
🔴#رئیسجمهور: در هیچ مذاکراتی از حقوق ملت کوتاه نمیآییم
🔹#دکتر_رئیسی: در هیچ نشست و مذاکراتی از حقوق ملت کوتاه نخواهیم آمد، دولت تلاش برای پیشرفت کشور و رفع مشکلات را با قوت ادامه خواهد داد.
🔹ما زندگی مردم را به هیچ عامل بیرونی گره نخواهیم زد و مجدانه پیگیر رفع مشکلات کشور و مردم خواهیم بود. سفرهای استانی را حتما ادامه خواهیم کرد و دور دوم این سفرها به فاصله کوتاهی آغاز خواهد شد.
🚩 @saritanhamasir
💢باورتان می شود این شخص زمانی معاون محیط زیست ایران بوده است؟!
🔹اینکه کاوه مدنی، شاگرد آریل دینار از مدیران حوزه محیط زیست در اسراییل، رئیس اندیشکده محیط زیست سازمان ملل شده، خیلی عجیبه!
🔹اما اینکه این فرد در دولت روحانی توسط عیسی کلانتری به عنوان معاون سازمان محیط زیست ایران سمت بگیرد و وقتی همکارانش به جرم جاسوسی دستگیر می شوند، فراری داده بشه ،تأسف بار و حیرت آوره!
#لعنتبربانیانوضعموجود
🚩 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴در گیمپلیهای کودکان و نوجوانان چه میگذرد؟
🔹 یكی از مهمترین پدیدههای سرگرمکننده در سالیان اخیر، بازیهای رایانهای و موبایلی هستند.
🔹اما متأسفانه بسیاری از والدین حتی فکرش را نمیکنند که فرزندانشان در بسیاری از بازیهای مشهور با صحنههای خشونتآمیز ، هولناک و جنسی مواجه میشوند.
👆 تماشای این گزارش در خصوص آسیبهای گیمپلیهای کودکان و نوجوان به والدین توصیه میشود.
🚩 @saritanhamasir
❓چرا برای سلام فرمانده خانوما میتونستن بیان ورزشگاه ولی برا فوتبال نمی تونن؟؟👆🏻😏
❗️گیریم که در ورزشگاه گوش یک فرزند را بگیری ، فرزند دیگر و چشمان متعجب او را چه میکنی؟
📌چگونه می توان به حسن نیت کسانی باور داشت که با وجود اطلاع از این اوضاع، خواهان حضور بانوان در این ورزشگاهها که نه، لغزشگاهها هستند؟!
#حق
🚩 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 122 خانم دار
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨
#دختر_شینا
قسمت : 123
و دوباره به گریه افتاد.
برادرم رفت قاب عکس صمد را از روی طاقچه پایین آورد.
بچه ها مثل همیشه به طرف عکس دویدند. یکی بوسش می کرد. آن یکی نازش می کرد.
زهرا با شیرین زبانی بابا بابا می گفت.
برادرم دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: «خدایا! صبرمان بده.
خدایا! چطور طاقت بیاوریم؟! خدایا خواهرم چطور این بچه های یتیم را بزرگ کند؟!»
کمی بعد همسایه ها یکی یکی از راه رسیدند. با گریه بغلم می کردند.
بچه هایم را می بوسیدند. خانم دارابی که آمد، ناله ام به هوا رفت.
دست هایش را توی هوا تکان می داد و با حالت مویه و عزاداری می گفت: «جگرم را سوزاندی قدم خانم.
تو و بچه هایت آتشم زدید قدم خانم. غصه تو کبابم کرد قدم خانم.»
زار زدم: «تو زودتر از همه خبر داشتی بچه هایم یتیم شدند.»
خانم دارابی گریه می کرد و دست ها و سرش را تکان می داد. بنده خدا نفسش بالا نمی آمد. داشت از هوش می رفت.
آن شب تا صبح پرپر زدم. همین که بچه ها می خوابیدند. می رفتم بالای سرشان و یکی یکی می بوسیدمشان و می نالیدم.
طفلی ها با گریه من از خواب بیدار می شدند.
آن شب جگرم کباب شد. تا صبح زار زدم.
گریه کردم. نالیدم و برای تنهایی بچه هایم اشک ریختم.
از درون مثل یک پاره آتش بودم و از بیرون تنم یخ کرده بود.
همسایه ها تا صبح مثل پروانه دورم چرخیدند و پابه پایم گریه کردند.
نمی توانستم زهرا را شیر بدهم. طفلکم گرسنه بود و جیغ می کشید. همسایه ها زهرا و سمیه را بردند.
فردا صبح دوست و آشنا و فامیل با چند مینی بوس از قایش آمدند؛
با چشم های سرخ و ورم کرده.
دوستان صمد آمدند و گفتند: «صمد را آورده اند سپاه.»
آماده شدیم و رفتیم دیدنش. صمدم را گذاشته بودند توی یک ماشین بزرگ یخچالی. با شهدای دیگر آمده بود.
در ماشین را باز کردند. تابوت ها روی هم چیده شده بودند. برادرشوهرم، تیمور، کنارم ایستاده بود.
گفتم: «صمد! صمد مرا بیاورید. خیلی وقت است همدیگر را ندیدیم.»
آقا تیمور از ماشین بالا رفت. چند تا تابوت را با کمک چند نفر دیگر پایین آورد.
صمد بین آن ها نبود. آقا تیمور تابوتی را گذاشت جلوی پایم و گفت: «داداش است.»
برادرها، خواهرها، پدر، مادرش و حاج آقایم دورتادور تابوت حلقه زدند.
دلم می خواست شینا پیشم بود و توی بغلش گریه می کردم.
این اواخر حالش خوب نبود. نمی توانست از خانه بیرون بیاید. جایی کنار صمد برای من و بچه ها نبود.
💞 @saritanhamasir 💞
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 124
نشستم پایین پایش و آرام گریه کردم و گفتم: «سهم من همیشه از تو همین قدر بود؛ آخرین نفر، آخرین نگاه.»
پدرشوهر و مادرشوهرم بی تابی می کردند.
از شهادت ستار فقط دو ماه گذشته بود. این دومین شهیدشان بود.
برادرهای صمد تابوت را برداشتند و گذاشتند توی آمبولانس.
خواستم سوار آمبولانس بشوم، نگذاشتند. اصرار کردم اجازه بدهند تا باغ بهشت پیشش بنشینم.
می خواستم تنهایی با او حرف بزنم، نگذاشتند. به زور هلم دادند توی ماشین دیگری. آمبولانس حرکت می کرد و ما دنبالش.
صمد جلوجلو می رفت، تندتند. ما پشت سرش بودیم، آرام و آهسته. گاهی از او دور می شدیم.
گمش می کردیم. یادم نمی آید راننده چه کسی بود. گفتم: «تو را به خدا تندتر بروید. بگذارید این دم آخر سیر ببینمش.»
راننده آمبولانس را گم کرد. لحظه آخر هم از هم دور بودیم. دلم تنگ بود. یک عالمه حرف نگفته داشتم.
می خواستم بعد از نه سال، حرف های دلم را بزنم. می خواستم دلتنگی هایم را برایش بگویم.
بگویم چه شب ها و روزها از دوری اش اشک ریختم. می خواستم بگویم آخرش بدجوری عاشقش شدم.
به باغ بهشت که رسیدیم، دویدم. گفتم: «می خواهم حرف های آخرم را به او بگویم.» چه جمعیتی آمده بود.
تا رسیدم، تابوت روی دست های مردم به حرکت درآمد. دنبالش دویدم.
دیدم تابوت آن جلو بود و منتظر نماز. ایستادم توی صف. بعد از نماز، صمد دوباره روی دست ها به حرکت درآمد.
همیشه مال مردم بود. داشتند می بردندش؛ بدون غسل و کفن، با همان لباس سبز و قشنگ.
گفتم: «بچه هایم را بیاورید. این ها از فردا بهانه می گیرند و بابایشان را از من می خواهند. بگذارید ببینند بابایشان رفته و دیگر برنمی گردد.»
صدای گریه و ناله باغ بهشت را پر کرده بود. تابوت را زمین گذاشتند. صمد من آرام توی تابوت خوابیده بود.
جلو رفتم. خدیجه و معصومه را هم با خودم بردم. من که این قدر بی تاب بودم، یک دفعه آرام شدم.
یاد حرف پدرشوهرم افتادم که گفت: «صمد توی وصیت نامه اش نوشته به همسرم بگویید بعد از من زینب وار زندگی کند.»
کنارش نشستم. یک گلوله خورده بود روی گونه سمت چپش. ریش هایش خونی شده بود. بقیه بدنش سالم سالم بود.
با همان لباس سبز پاسداری اش آرام و آسوده خوابیده بود.
صورتش مثل آن روز که از حمام آمده بود و آن پیراهن چهارخانه سفید و آبی را پوشیده بود، قشنگ و نورانی شده بود.»
می خندید و دندان های سفیدش برق می زد. کاش کسی نبود. کاش آن جمعیت گریان و سیاه پوش دور و برمان نبودند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
💞 @saritanhamasir 💞
دلبَــــرا... ؛
قیمتِوصلِتُــوڪنوندانستم ،
ڪھفَراوانطلبتڪردمونتوانستم...!
✍🏼اوحدۍمراغہاۍ
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@saritanhamasir
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد"
🌹"روز بیست و هفتم"
🗓شروع چله : ۱۴۰۱/۴/۵