⭕️ یکی از شایعاتی که برخی افراد مدعی عدالتخواهی علیه آقای رئیسی منتشر میکنند اینه که میگن آقای رئیسی الان داره از همه افراد خوب و بد کمک میگیره و ممکنه در دولتش هم پارتی بازی و این حرفا شکل بگیره! بعد اسم چند تا آدم مفسد رو هم میارن که مثلا در فلان ستاد مردمی فلان کار رو انجام داده
🔶 ببینید همه این شایعات ناشی از "عدم شناخت صحیح از آقای رئیسی" هست.
🔹 برای شناخت هر کسی باید به سوابقش مراجعه کرد. سابقه آقای رئیسی نشون میده که ایشون همیشه در هر جایی بوده بدون تعارف با فساد برخورد کرده و هیچ وقت هم اجازه نداده که در اطرافش رانت و پارتی بازی وجود داشته باشه.
✅ در دولت آینده هم افراد فاسد و مشکل دار هیچ جایی نخواهند داشت و اقای رئیسی با دقتی فوق العاده وزرای انقلابی و مومن رو انتخاب خواهند کرد.
بنابراین افراد عدالتخواه قلابی باید دقت داشته باشند که این وصله ها به آقای رئیسی نمیچسبه و بهتره که روش های دیگه ای برای تخریب ایشون پیدا کنند.
⭕️ البته عدالتخواهان قلابی مثل صدرالساداتی، اشتری، سلمان کدیور و از این دست موارد همیشه نشون دادن که به خوبی میتونن پازل دشمن رو پر کنند و بیشترین خدمات رو به کار رسانه ای صهیونیست ها داشته باشند.
🇮🇷 @saritanhamasir
#خبر_روز
🔴 دولت با لغو ویزا بین ایران و عراق موافقت کرد
🔸 هیئت وزیران در جلسه ۱۹ خرداد ۱۴۰۰ به پیشنهاد وزارت امور خارجه، با برقراری مقررات لغو روادید ۴۵ روزه برای دارندگان گذرنامه عادی بین دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت جمهوری عراق به شرط عمل متقابل موافقت کرد. / صداوسیما
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
🇮🇷 @saritanhamasir
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
نتایج مناظرات:
⚠️دغدغه مردم متوسط و عادی و فقیر اینه:
🍃معیشت ، اقتصاد ، اشتغال ، تورم ، گرانی ، مسکن ، مسافرت ، و...
⚠️دغدغه پولداران و مرفهان بی درد و اشرافی ها اینه :
🚫استرس بی حجابی ، رفتن دختران به ورزشگاه ، آب بازی جوان ها ، رپ خوانی، فیلتر اینستا و ...
🇮🇷حالا شما بگویید کی بدرد رئیس جمهوری میخوره و میتونه مشکلات جامعه را حل کنه
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
🇮🇷 @saritanhamasir
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 124 نشستم پای
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :3⃣6⃣2⃣
#فصل_نوزدهم
دلم می خواست خم شوم و به یاد آخرین دیدارمان پیشانی اش را ببوسم. زیر لب گفتم: «خداحافظ» همین. دیگر فرصت حرف بیشتری نبود. چند نفر آمدند و صمدم را بردند. صمدی که عاشقش بودم. او را بردند و از من جدایش کردند. سنگ لحد را که گذاشتند و خاک ها را رویش ریختند، یک دفعه یخ کردم. آن پاره آتشی که از دیشب توی قلبم گر گرفته بود، خاموش شد. پاهایم بی حس شد. قلبم یخ کرد. امیدم ناامید شد. احساس کردم بین آن همه آدم، تنهای تنها هستم؛ بی یار و یاور، بی همدم و هم نفس. حس کردم یک دفعه پرت شدم توی یک دنیای دیگر، بین یک عده غریبه، بی تکیه گاه و بی اتکا. پشتم خالی شده بود. داشتم از یک بلندی می افتادم ته یک دره عمیق.
کمی بعد با پنج تا بچه قد و نیم قد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمی شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم، نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می آمدند. از خاطراتشان با صمد می گفتند. هیچ کس را نمی دیدم. هیچ صدایی نمی شنیدم. باورم نمی شد صمد من آن کسی باشد که آن ها می گفتند. دلم می خواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 125
بچه هایم را بو کنم. آن ها بوی صمد را می دادند.
هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند.
تنها شدم. تنها ماندم. تنها ماندیم. مهدیِ سه ساله مرد خانه ما شد.
اما نه، صمد هم بود؛ هر لحظه، هر دقیقه. می دیدمش. بویش را حس می کردم.
آن پیراهن قشنگی را که از مکه آورده بود، اتو کردم و به جا لباسی زدم؛ کنار لباس های خودمان.
بچه ها که از بیرون می آمدند، دستی روی لباس بابایشان می کشیدند. پیراهن بابا را بو می کردند.
می بوسیدند. بوی صمد همیشه بین لباس های ما پخش بود. صمد همیشه با ما بود.
بچه ها صدایش را می شنیدند:
«درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید.»
گاهی می آمد نزدیکِ نزدیک.
در گوشم می گفت:
«قدم! زود باش. بچه ها را زودتر بزرگ کن.
سر و سامان بده. زود باش.
چقدر طولش می دهی. باید زودتر از اینجا برویم.
زود باش.
فقط منتظر تو هستم.
به جان خودت قدم، این بار تنهایی به بهشت هم نمی روم.
زود باش.
خیلی وقت است اینجا نشسته ام.
منتظر توام.
ببین بچه ها بزرگ شده اند.
دستت را به من بده.
بچه ها راهشان را بلدند.
بیا جلوتر. دستت را بگذار توی دستم.
تنهایی دیگر بس است. بقیه راه را باید با هم برویم...»
#نحوه_شهادت_شهیدستارابراهیمی
در عملیات کربلای ۵ زمانی که ماموریت گردان حاج ستار در عملیات تمام شده بود و در حال برگشت بودند،
فرمانده گردان بعدی به علّت پاتک دشمن به شهادت رسید.
ستار به عنوان جایگزین فرمانده گردان برای ادامه عملیات رفت.
از کانال در حال تیراندازی بود که ترکش به سرش اصابت کرد و به شهادت رسید.
بچهها جنازهاش را به عقب آوردند تا به دست دشمن نیفتد.
بعد از شهادت حاج ستار از رادیوی عراق اعلام شده بود که ستار ابراهیمی کشته شده است.
حاج ستار ابراهیمی هژیر، فرمانده گردان ۱۵۵ لشکر انصارالحسین (ع) در کربلای ۵ منطقه عملیاتی شلمچه در تاریخ ۱۲ اسفند ۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#پایان
تصویر زیر عکس شهیدستارابراهیمی هژیر (صمد) وهمسربزرگوارشون خانم قدم خیرمحمدکنعان میباشد👇👇👇
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃