🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍁 #داستان #هم_نفس_با_داعش قسمت پنجم چن تا سوالو دیدم که برگشت _ عه اونو چرا برداشتین از کار خودم خندم گرفت _ مگه نمی‌خواستین این سوالا رو ازم بپرسین، کارتونو راحت کردم یه کم سرخ و سفید شد _ راستش چهارشنبه صبح امتحان داشتم و دانشگاه بودم و عصریم کارای خونه بود و بعدشم کلی کارای جور واجور... تمرکز نداشتم و مطمئن نبودم که همه ی سوالایی که باید بپرسم یادم بمونه نشستم ار اینترنت نوشتم از سوال دو تا سوال 7 در مورد ولایت پذیری و نماز و روزه و خمس و اینا بود _ جونمم واسه رهبر می‌دم و تا جایی که بتونم سعی می‌کنم عمل کنم _ البته از عمه شنیدم که خمس می‌دین ولی گفتم از خودتونم بپرسم _ بله.. بله دیدم تعداد فرزند رو خط زده ... _ البته به نظرم نباید اینو خط می‌زدین، مساله ی مهمیه که خیلی وقتا اختلاف آفرینه و به نظرم حتما باید در موردش حرف زد و به نظرم 3 یا 4 تا بچه خوبه هیچی نگفت خونه رو هم بعدش نوشته بود که گفتم فعلا خونه ی مستقل ندارم ولی توانایی دارم که یه خونه ی متوسط اجاره کنم _ ولی کارتون بد بود که کاغذو برداشتین خندم گرفت... دیگه تکرار نمیشه و قول می‌دم مِن بعد به حریم خصوصیتون احترام بذارم... البته من زیاد فضول نیستم ولی نمی‌دونم چرا یهویی شد به نظر نمیومد زیاد بهش برخورده باشه یاد نفیسه افتادم و حدیثی که می‌گفت: «مؤمنی را به کاری سرزنش نمی‌کنی مگر اینکه به آن گرفتار شوی». یه نیم ساعت دیگه حرف زدیم و منم سوالامو پرسیدم و به نظرم باهم جور در میومدیم. قرار شد بقیه ی حرفا بمونه واسه جلسه ی بعد و می‌خواستیم از اتاق بریم بیرون که یه دفعه ای پاکت یادم افتاد... از جیب داخلی کتم پاکتو بیرون آوردم و دادم به نغمه... _ عه عه، داشت یادم میرفت _ این چیه؟ _ میشه ازت خواهش کنم اینو برا من امانت نگهش دارین؟ _ من؟ چطور؟ _ لطفا نپرسین چیه و توش چیه، راستش نمی‌تونم بهتون بگم و هیچ کسی به جز من و شما از وجود این پاکت خبر نداره، اگه می‌تونین امانت دارم باشین که منت رو سرم می‌ذاربن و اگرم که نه اصلا دیگه فراموش کنین که من پاکتی بهتون دادم. _ نگهش می‌دارم من رفتم سمت در و نغمه پاکتو برد سمت قفسه‌ی کتاباش و گذاشت لای یه کتاب حجیم. و بعدش کتاب رو بست و سمت بر عکس ورقای کتاب، گذاشت رو قفسه. منو نگاه کرد... _ خیالتون راحت، راستی کی بر می‌گردین؟ _سی چهل روز دیگه جلو در ایستادم تا نغمه هم بیاد _ موقع ورود نشد که اول شما بیاین حداقل این بارو اول شما برین درو باز کردم و نغمه رفت بیرون... #ادامه_دارد

یمنی‌ها روی کشتی گلکسی‌لیدر اسرائیلی، جشن ولادت پیامبر گرفتند و حتی خدمه کشتی رو هم تو جشن آوردند! :)) خلاقیت یمن تو تحقیر اسرائیل، ۱۰۰ از ۱۰۰ 😎

🚀می‌دونید یه تک موشک بالستیک رو از فاصله 2000 کیلومتری، از دریای پدافند و رادار و جاسوس دشمن رد بشه و بشینه وسط تل‌آویو یعنی چی؟ یعنی قدرت ایمان.♡

مجری اینترنشنال : این طرح [شهید] قاسم سلیمانی بود که جبهه‌های متعددی به وجود آید تا اسرائیل را محاصره کنند؛ راهبرد ایران این‌ است که از هفت جبهه، اسرائیل را درگیر یک نبرد فرسایشی کند ! ⭕️ سوال این‌جاست، ایران چطور توانسته کرانه باختری را مسلّح کند ؟! ‌ پ.ن : قدرتمون به اونیکه علي کلِّ شی‌ءٍ قدیر هست وصله..

توی دولت آقای پزشکیان، سابقه دارها یه جوری دارن مسئولیت میگیرن که انگار به جای لیست نخبگان، اشتباهی لیست زندان اوین رسیده دست دولت مردان! ‎#دولت_وفاق

محققای پرافتخار ایرانی سوختگی عمیق رو با سلول زنده درمان کردن! پژوهشگاه رویان موفق شده با یک‌ تکه پوست دور ریز نوزاد، سوختگی عمیق هزاران بیمار رو درمان کنه. تو این تحریما از لحاظ پزشکی موفقیت های زیادی به دست آوردیم. #ایران قوی🇮🇷

هنوز متوجه نیستید یمن چه کرده! یه موشک هایپرسونیک زده اصلا نمیدونن مسیر حرکتش چی بوده ناوهای ناتو و آمریکا نتونستن ردیابی کنن پدافند کل کشورهای منطقه نتونسته ردیابی کنه موشک به هدف خورده گنبد آهنین هم اشتباها خودی رو زده و همه‌ی اینا فقط با یه موشک!!! :)

🇮🇷رهبر حکیم انقلاب: یکی از توطئه‌های دشمن در چند سال اخیر این بوده است که بتواند آدم‌های نامعتقد به آرمان اسلامی را در صفوف مسؤولان بالای کشور نفوذ دهد؛ برای این‌که انسجام مدیران ارشد کشور به هم بخورد. این خطر بزرگی است. پ ن: آنتی‌تز وفاق، نفوذه!

درسته که ترک گنـــاه سخته، ولی تركِ بهشت از اونم سخت تره❗️ مولا امیرالمومنین علی ع | غررالحکم

⭕️ تصویری از مریم شبانی خبرنگار هتاکی که در مصاحبه با آقای پزشکیان گفت برای رسیدن به اینجا، از میانبرهای بسیاری گذر کردم که گیر گشت ارشاد نیوفتم و آقای پزشکیان هم با حالت تشویق این هتاک خندید. ✍ من اگر جای سردار رادان بودم فردا این فرد هتاک را احضار و قانون جمهوری اسلامی را درباره او اعمال می‌کردم. 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh