✅ ببینید این خوبه که هر کسی بیشتر کار کنه بیشتر پول در بیاره
👈 ولی اینجا یه مشکلی پیش میاد و اونم به وجود اومدن "کارتل های بزرگ اقتصادی" هست.
#کارتل اقتصادی چیه؟
🔴وقتی که چند تا شرکت بزرگ بخوان تمام بازار رو مال خودشون کنن و شرکتای کوچک رو زمین بزنن از یه راه ناجوانمردانه استفاده میکنن. ❌
مثلا توی موضوع #پوشک، یه شرکت ثروتمند به همراه دو سه تا شرکت مطرح توی ساخت پوشک
میان و قیمت محصولاتشون رو خیلی پایین میارن به طوری که حتی ممکنه ضرر هم بکنن ولی تا چند سالی با قیمت بسیار پایین پوشک ها رو وارد بازار میکنن
بعد از مدتی، همه شرکت های کوچک پوشک سازی ورشکست میشن و جمع میکنن
😒
🔴 اونوقت هست که اون چند تا شرکت که تمام بازارا رو در اختیار گرفتن یه دفعه ای قیمتاشون رو چند برابر میکنن و ثروتای میلیاردی به جیب میزنن.
به این چند شرکتی که دست به یکی کردن برای در اختیار گرفتن بازار ، #کارتل اقتصادی میگن.
🔴و جالبه که 90 درصد کارتل های اقتصادی جهان دست اسرائیلی هاست. برای همینه که آمریکا بدون اجازه صهیونیست ها نمیتونه نفس بکشه.
مشکل اصلی نظام سرمایه داری همینه و اکثریت مردم در چنین نظامی، شبانه روز کار میکنن ولی سودش در نهایت به جیب ثروتمندان جامعه میره.
☢ در این جامعه پول رو میذارن وسط و به عنوان خدا میپرستنش!
✅ تنها راهی که میشه از این کارتل های اقتصادی جلوگیری کرد استفاده از "سیستم اقتصادی اسلام" هست.
🔵 در اسلام، انسان باید پول در بیاره ولی این کسب ثروت "به خاطر خدا" باید باشه نه به خاطر خود پول.
✔️ وقتی که به این شکل در بیاد طبیعتا انسان ها از هر راهی که بتونن پول در نمیارن و تلاش میکنن که دست شرکت های کوچک تر هم رفته بشه.
✅ در واقع نظام اقتصادی اسلام به جای پول محوری، #برکت محور هست.
🚫 از ابتدای انقلاب ما تا حالا هیچ دولتی نداشتیم که دنبال اجرای نظام اقتصادی اسلام باشه!
✅ در حالی که نظام اقتصادی اسلام اگه اجرا بشه در عرض ده سال، کشور ما رو از همه کشور های جهان پیشرفته تر خواهد کرد،
چون نظام اسلام اختلاف طبقاتی رو به صفر میرسونه و همه مردم از رفاه کامل برخوردار خواهند شد.
🔵 همینی هم که میبینید کشور ما با وجود پیاده کردن نظام شکست خورده سرمایه داری، نسبتا پیشرفت خوبی داشته، به خاطر نظام ولایت فقیه در کشور هست.
✔️ اگه در کنار نظام ولایت فقیه، نظام اقتصادی اسلام هم پیاده بشه، دوران بعد از ظهور رو حتی قبل از ظهور خواهیم دید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 مکالمه جذاب امیرالمومنین علی علیه السلام با یک عاشق بیابانگرد...
🔸استاد پناهیان
✅ @saritanhamasir
🌷سربازان #امام_زمان عجاللهتعالیفرجهالشریف از هیچ چیز جز گناهانشان نمیترسند.
✍شهید سیدمرتضی آوینی
●⊰🦋⊱●
@saritanhamasir
این کلیپ واقعا زیباست و آدم متوجه میشه که فقط قراره خدا با ما کار داشته باشه توی دنیا.... بقیه هم امتحان ما هستند..
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥هر مشکلی داری برای فرج و سلامتی امام زمان(عج) دعا کنید، حضرت برای شما دعا میکنند.
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@AlborzTanhamasiri
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
✍خیلی نگو من گناهکارم. هی نگو من گنهکارم. این را ادامه نده تا خودت هم به این یقین برسی.
🌷 روی صفات خوب و کارهای خوبت کار کن تا روی اونها به یقین برسی.معصیت را به یقین نرسان. ایمان را به شک تبدیل نکن. تاثیر زبان اینست که اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره ام و عادت کنی، اوضاع خیلی بی ریخت می شود...
🌺همیشه بگویید #الحمدلله، شکر خدا. بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی. اگر پکر هستی دو مرتبه همراه با دلت بگو الحمدلله. آن وقت غمت را از بین می برد...
#حاج_محمد_اسمعیل_دولابی
📚 مصباح الهدی
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@AlborzTanhamasiri
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_نهم #دوستش_داشتم بر
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
⚜
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_دهم ۲
بی صدا سوختم😞
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
خود مسعود هم خوب می دانست که چیزی شده ، اما به روی من نمی آورد.
با همه ی بدحالی ام دلم می خواست بیاید سراغم و از من بپرسد که چرا به این روز افتاده ام ؟
و من هم حرف بزنم ...
داد بزنم ...
تا سبک شوم ...
اما مسعود کم حرف و گوشه گیر و در لاک خودش فرو رفته بود.
چند روز به همین منوال گذشت.
یک روز دم ظهر به پیشنهاد مادرم به شرکت رفتم تا به قول او فضای بیرون از خانه حالم را بهتر کند.
مسعود از خوشحالی پر در آورده بود ، چای و نسکافه و شیرینی و شکلات روی میزم ردیف کرد.
نگاهش برق می زد اما چیزی نمی گفت.
مشغول کار شدم ، آخر وقت وقتی همه ی کارمندان و مادرم رفتند مسعود به سراغم آمد و گفت :
+نمی دونم چی شده ، اما می دونم از من ناراحتی ، نمی خوامم بدونم چی و چرا فقط اینو بدون شیرینم که طاقت بدحالی و سکوت تو رو ندارم ، ازت خواااهش می کنم یا حرف بزن یا این وضعیتو تموم کن.
بهش نگاه کردم ، چقدر در نظرم بچه می آمد .
نگران نگاهم می کرد .
جدی و سرد گفتم:
_فعلا نمی تونم حرف بزنم،حالم بده.
نمی دونم کی خوب میشم.
فعلا یه مدت کاری به کارم نداشته باش.
مبهوت فقط نگاهم کرد و آرام نشست ، دیگر حرفی بینمان رد و بدل نشد.
آنروز ها #دعواهای ما این شکلی بود .
من سرد شده بودم اما مسعود انقدر گرم بود و محبت کرد که کم کم من هم سعی کردم با این قضیه کنار بیایم.
هرچند #کابوس آن شب ، هرشب و هر روز تنم را می لرزاند.
رفتار بدی از او نمی دیدم.
همه چیز مثل همیشه بود ، جز یک چیز و آن هم " من " بودم که تغییر کرده بودم .
حدودا یک ماه قبل از زایمانم دیگر شرکت نرفتم ، گاهی تلفنی پیگیر کارها می شدم .
فرزندم که دنیا آمد هر دو خانواده سنگ تمام گذاشتند.
مسعود #بابای مهربانی شد که شب ها زودتر از من به گریه ی ریحانه بلند می شد و ریحانه هم در آغوش او آرام تر بود.
ریحانه دو سه ماهه بود که از مسعود خواستم تا به شرکت برگردم ، دلم برای کارم تنگ شده بود.
هر بار #بهانه ای می آورد و امروز و فردا می کرد.
یک روز که اصرار زیاد مرا دید دستپاچه گفت :
+ ببین شیرین جان ، یه چیزی رو بهت نگفتم ...
یعنی نشد که بگم...
همونطور که با ریحانه بازی می کردم گفتم:
_خب چیو نگفتی الان بگو
اصلا فکرش را هم نمی کردم...
مسعود گفت:
تو که شرکت نبودی شرایط یه جوری شد که مجبور شدم یه نیرو اضافه کنم ...
برام جالب شد ، به طرفش برگشتم
_ خب ...
بعدش ...
+حدودا سه ماهه که #عاطفه تو شرکت ما مشغول به کار شده.
از میان کلماتش فقط عاطفه را شنیدم.
عاطفه چی؟....
#ادامه_دارد ...
✍صالحه کشاورز معتمدی
@saritanhamasir