فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أيّ خطأ...
شیر بچه های حیدر ...💪✌️
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
🔴 چه کسی چنین روزی را فکر میکرد؟ شهرک نشینان صهیونیست از ترس رزمندگان مقاومت در سطلهای بزرگ زباله مخفی شدهاند.
👈 این فیلم کوتاه همه ابهت و امنیت اسرائیل را شکسته است.
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
☑️رهبر انقلاب ۴ روز پیش: رژیم غاصب صهیونیستی، رفتنی است .
🔺 این سرطان بدست فلسطینیان و نیروهای مقاومت ریشهکن خواهد شد.
🍎 🔴سجده شکر رهبران مقاومت فلسطین در پی عملیات موفقیت آمیز صبح امروز، الحمدلله😍
#طوفان_الاقصی
😂😂دمشون گرم روح حاج قاسم ابومهدی شادکردن✌️
🔻آقا کدشو داده بود
رژیم صهونیستی رفتنی است.
#نابودی_اسراییل🔥
🦋کانال الله اکبر
@allahoak_bar
4_6007871077655513713.mp3
9.89M
خیبر خیبر یاصهیون...🔥
🎤حاج مهدی رسولی
ــــــــــــــ
🚀درگیری شدید در سرزمین های اشغالی بین نیروهای مقاومت و نظامیان اشغالگر اسرائیلی🚀
🔹اخبار لحظه به لحظه را در کانال زیر ببینید 👇👇
🌐اخبار محور مقاومت
@mehvarmo
🔹گامی به سوی ظهور
👈حتی المقدور با لینک کانال نشر دهید
توی این شرایطی که همه مون از حرکت فلسطینی ها لذت بردیم و خدا رو شکر میکنیم باید بگم که توی عملیات بیت المقدس که باعث شد خرمشهر آزاد بشه، رزمندگان ما ۱۹ هزار اسیر از دشمن گرفتند و ۱۶ هزار نیروی بعثی رو هم کشتند...
اتفاق امروز فلسطینی ها هم مدیون شهدای جمهوری اسلامی ایرانه...
روحشون شاد...
#سین_صاد
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
جدی جدی دارم به خودم شک میکنم..
نکنه مستجاب الدعوه شدم خودم خبر ندارم.. 😅😅
خدای عزیزم فقط هر چه زودتر شرایط رو یجوری ببر جلو که ما هم بریم تل آویو یکم از این صحنه های زیبا خلق کنیم..
با تشکر فراوان از جلال و عظمتت عزیز دلم.. ❤️
خیلی چاکریم.. ✋
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🍃میرسدبانگ اذانـ🕌
🌷🍃بازمــرا میخوانے
🌷🍃تادهی
🌷🍃این دلِ بے حوصله را سامانے
🌷🍃بارالها
🌷🍃تـوهمانی که درهرنفسے
🌷🍃بهترازمن
🌷🍃همه احوال مــرا میدانی
🌷🍃حی علی الصلاه
🌷🍃التماس دعای فرج
14.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آرزوی_فعالان_جمعیتی
🚨 نسلی سرباز یا سربار؟!مساله این است..
👈 قسمت دوازدهم👇
🖍 در دلِ تمامی فعالان جمعیتی با حضرت ولی امر علیه السلام
✅ کاری که برای دنیا و آخرت هر فردی کافی است..
#تربیت #ظهور #نسل #فرزند #جمعیت
📽 محمدمسلم وافی/۱۶ شهریور۱۴۰۲/شهرمقدس سامرا
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
⁉️کسی میدونه بازیهای جمعی برا بچهها چه اثری داره؟🤔
✅ بازیهایی که با همکاری بین بچهها انجام میشه، خطر استبداد رو به شدت توی اونا کم میکنه. تو این نوع بازیها روحیهی مدیریتی بچهها هم تقویت میشه.
✳️ تو بازیهای جمعی، یکی از بچهها که معمولاً از بقیه هم بزرگتره، مدیریت بازی رو بر عهده میگیره. داشتن مدیر توی بازی دو تا فایده داره:
1⃣ مدیر، شیوه مدیریت رو یاد میگیره.
2⃣ پذیرفتن حرف مدیر و تبعیت از اون، موجب تقویت روحیهی ولایت پذیری بچهها میشه.
این دو مورد از روحیاتی هستن که تو بزرگسالی به اونا نیازمند هستیم.✔️
🌀تو بازیهای جمعی نگران زیر دست بودن بچههاتون نباشید. ریاست بین بچهها، دورهای هست. تو سنین پایینتر، شاید بیشتر زیر دست بشه؛ ولی سنش که بالا بره، زمینه ریاست برا اونم فراهم میشه.😎
💯بعضیا هم به خاطر بروز دعوا از این نوع بازیها استقبال زیادی نمیکنن. درحالی که دعوا توی بازی نه تنها بد نیست، خوب هم هست؛ البته به شرطی که در حد معمول باشه و به زد و خوردهای خطرناک نرسه.🤌
محسن عباسی ولدی
#تربیت_فرزند
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
گزارش رسانه های صهیونیست
از عملیات #طوفان_الاقصی
وبسایت واللا:
🔹حدود ۱۰۰۰ مبارز فلسطینی در یک عملیات نظامی غافلگیرانه وارد شهرکهای اطراف نوار غزه شدند.
روزنامه هاآرتص:
🔹حماس، این عملیات را در طول ماه ها طراحی کرد و به موفقیت چشمگیری دست یافت، در حالی که ارتش اسرائیل، با شکستی توصیف ناپذیر مواجه شد.
خبرنگار یدیعوت آحارونوت:
🔹شکست امروز بزرگتر از شکست جنگ 1973 است، زیرا هیچ کس از حمله دیوانه کننده امروز خبر نداشت. اطلاعات از بین رفته است.
روزنامه معاريو:
🔹دهها اسرائیلی در جنوب در اطراف نوار غزه مفقود شدهاند. حمله امروز فراتر از فروپاشی سامانه اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل بود.
روزنامه اسرائیل هیوم:
🔹حدود ۶۰۰ مجروح به بیمارستانها منتقل شده که حال ۱۰۵ نفرشان وخیم است یا برخی در وضعیت مرگ بالینی هستند.
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
علاوه بر کشتیگیران کشورمون که مدال طلا گرفتن باید به سربازان مقاومت هم گفت:
شیر مادر و نون پدر حلالتون دلاورها
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_چهل_و_چهارم او رفت و من همان پشت دروازه
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_چهل_و_پنجم
+الو !
الو !
مرتضی !
صداهای مبهم می آمد
صدای نفس نفس زدن
و راه رفتن
+ الو
بهار در را باز کرد
گوشی دستم بود
اشاره کردم که برود و در را هم ببندد
+ الو
فریاد میزد
_ الو طیبه! صدامو داری ؟
منم بلند گفتم :
+ بله بله میشنوم
کجایی ؟
خوبی ؟
_ گوشی دستت باشه
گوشی ...
صدای فریاد می آمد ...
صدای دویدن ...
وسط سجاده نشسته بودم
داد میزدم ...
+ الو ... مرتضی !
در اتاقم هراسان باز شد
هدا با لباس مدرسه بود ، بهار و دخترها پشت سرش نگاه میکردند ...
اشک میریختم ...
+ مرتضی یه چیزی بگو ...
با غیض گفتم :
+ هدا برید بیرون ....
بهار هدا را با چشمهای نگرانش برد و در را بست .
_ طیبه میشنوی چی میگم ؟
+ آره آره بگو ... بگو جان من ...بگو ...
_ ببین الان حالم خوبه پس نگران نشو
الان جامم خوبه
پناه دارم
میخوام صداتو بشنوم ...
+ کجایی ؟؟
مرتضی جان
نفس نفس میزد
هیجانی حرف میزد
بریده بریده
_ ببین من وقت ندارم
الان میرسن
زنگ زدم بهت بگم مانع برداشته شد
داره میخرتم
با ناله گفتم
+ چی میگی
کجایی ؟
_ طیبه ولش کن کجا هستم
اینو بدون که چند دقیقه دیگه میوفتم دستشون پس خوب گوش کن
زجه میزدم
+ نگو ...
یا امام زمان
یا امام زمان
_ طیبه حلالم کن
شیرین ترین شیرینی دنیای من حلالم کن
من با تو چه روزها که نگذروندم
چه راهها که نشد با هم بریم
چه حرفها که نتونستم بهت بگم
چند عزل که برای تو متولد نشدن
+ مرتضی نکن با من ... نامرد ...
_ دلم برات پر میزنه طیبه
قوی باش
همه رو به تو و تو رو به خدا میسپارم
مراقب همه باش
از همه بیشتر مراقب خودت
منتظرتم
تو دنیا روزیه من نشدی
تو رو جای بهشت روز قیامت از خدا میخوام
شاهد ما امام زنده و حاضرمون
بی بی حضرت زینب
طیبه رفتی کربلا یاد من هم باش
مراقب ایران باشید
مراقب خونمون باش
آخرین جمله ای که ازش شنیدم ذکر یا زهرا بود
و صدای عربی و بعد ... بوق ...
از صدای ناله های من کل موسسه جمع شدن
تصویر مبهم هدا که خودش را میزد و دیگر هیچ ...
بغل محمد بودم
با گریه داد میزد:
_ کمکم کنید مامانمه
سِرم بود و مسکن و خواب و بیخبری ...
_ طیبه جانم ! خانومم ! پاشو نمازه
مرتضی بود
بلند شدم
صدای اذان می آمد
هدیه بالا سرم بود
_ بخواب آبجی سرم داری
+ نمازه پا میشم ...
گیج بودم
رفتم سرویس
جلوی آینه ایستادم
لبخند میزدم ... چه خوابی بود ...
وضو گرفتم و نماز خواندم
وسط نماز صداها دوباره در مغزم پیچید
پاهایم جان نداشت
+آخ .... آخ ... آخ ...
یا حضرت زینب خودت کمکم کن ، کمکم کن به وصیت مرتضی عمل کنم
باید قوی باشم
هدیه با گریه شانه هایم را میمالید ...
صبح حیدر آمد دنبالم
هدیه روسری مشکی سرم کرد
ممانعت نکردم
خبر نداشتم که حرامیها فیلم شهادتش را پخش کرده اند ...
مستقیم رفتیم منزل عمه
قیامتی بود
عمه ام در آغوش من آرام بود
راحله و جمیله ، رسول و مهدی و از همه غریبانه تر محمدم بود که سیدش را از دست داده بود
همه صاحب عزا بودیم
چند روز شلوغیها طول کشید
خبر دادند که پیکر مرتضی دست داعش است و معلوم نیست چه زمانی به ایران می آید ...
روزهای سختی بود ...
عمه فاطمه از نظر روحی مثل کوه محکم بود اما جسمش نحیف شده بود و کم توان ...
مامان معصومه با همه بدحالی خودش اما بیشتر کنار عمه می ماند ...
راحله زمینگیر شد ، باید حواسم بهش می بود
چهل روز از شهادت مرتضی گذشته بود
به یاد مرتضی در آرامستان روستا مزاری را کنار دو شهید دیگر سفارش دادم ...
پیش از رفتن به روستا یاد هدیه افتادم ، رسید را برداشتم و رفتم جواهر سازی
از آن پشتها و زیر جعبه ها پیدایش کرد
دلم نیامد آنجا بازش کنم
رفتم و کنار مزار یادبود نشستم
و جعبه را باز کردم
یک قلب ، بزرگتر از سکه که این جمله رویش حک شده بود :
"حضرت دلبر "
با کمی جواهر که اول اسمهای ما بود
یک زنجیر کوتاه و براق داشت
بوسیدمش و روی چشمهایم گذاشتم
+مرتضای نامرد
انقدر میگم نامرد تا مردونگی کنی بیای منم با خودت ببری دلبر ...
مرتضایم رفت و من ماندم و بار مسئولیتی که روی دوشم بود
و همه آرزوهایی که با هم داشتیم
حالا من باید همه را به تنهایی انجام می دادم
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_چهل_و_پنجم +الو ! الو ! مرتضی ! صداهای
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
○○○○○○○○○○○○
استاد سرش را روی میز گذاشت ...
رفتم و برایش آب آوردم ...
_ ببخشید استاد جانم ...
سرش را بلند کرد و با لبخند مهربان گفت :
+ نه زهرا سادات خوبم نازنین نگران نباش ...
_ به عنوان آخرین سوال ، جمعه بعد از تشییع کجا میبرید آقا سید رو ؟
با لبخندی از سر رضایت گفت :
+ میبریمش روستا
تو همون جایگاهی که بیشتر از یکساله براش آماده کردم آروم بخوابه ...
مرتضی آبروی اون منطقه س ...
باید شفاعت کنه همه ما رو ...
خانم منشی را صدا زد :
+ بهار جان کار زهرا سادات دیگه تموم شد
از فردا طبق روال پیش میریم ان شاالله
_چشم خیالتون راحت همه چی روی نظمه ...
با عجله گفتم :
_ استاد اگه اجازه بدید میخوام کنارتون باشم
هم تو کارهای جهادی که آقا رسول هم کمکتون میکنن
هم تو موسسه
با لبخند و مطمئن گفت :
+ با داشتن یارهایی مثل شماها محقق کردن رویاهای مرتضی سخت نیست
زهرا سادات تصمیمت قطعیه ؟
مطمئن تر از همیشه پاسخ دادم :
_ بله استاد
به یمن مشاوره و راهنمایی شما
به یمن داستان حضرت دلبر ، هر دو آماده شدیم ، آماده ی شروع یه زندگی امام زمان پسند، ان شاالله دعای شما و بزرگترها کار من تازه وارد رو آسون میکنه ...
+ حتما همینطوره عزیز دلم
پس ان شاالله عروسی شما و محمد و نرگس رو با هم میگیریم
زندگی در جریانه
و این راه هم ادامه داره ان شاالله...
این داستان تمام شد
✍ صالحه کشاورز معتمدی
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_چهل_و_پنجم +الو ! الو ! مرتضی ! صداهای
بیس این داستان واقعیه
ولی همه اسمها و شهرها تغییر کرده ...
طیبه داستان زندگیشو تو یه جلسه واسه من تعریف کرد
ولی من اون شخصیت رو با خاطرات خودم تلفیق کردم و تو شهر رو روستای خودم بهش جان دادم تا بتونم اون هدف آموزشی بودن داستان رو محقق کنم ...
حضرت دلبر یه رمان عاشقانه نیست
بلکه یه کلاس درسه و ما پای درس روزگار نشستیم ...
طیبه هیچ وقت رسما همسر مرتضی نبود پس نمیشد داستان با اسمهای واقعی مطرح بشه
آخرین محرمیت هم مثل محرمیت اول مخفی ماند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شهر آزادی اسیر این و آن است...
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh