☀مِن خطبة فاطمة الزهرا
سلام الله عليها
المعروفة بالفدكية :
فَلَمَّا اِختارَ اللَّـهُ لِنَبِیهِدار اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوی اَصْفِیائِهِ،
ظَهَرَ فیكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ،
وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ،
وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوینَ،
وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ،
وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ،
فَخَطَرَ فی عَرَصاتِكُمْ
☀فرازی از خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها):
پس آنگاه که خداوند برای پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید؛ علائم نفاق در شما ظاهر گشت.
و جامه دین کهنه
و سکوت گمراهان شکسته
و پست رتبه گان با قدر و منزلت گردیده
و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد و در خانههایتان آمد
[افراد بی باك از گروه باطل به صدا درآمده اند و همين ها در جمع شما مشغول تحرك اند]
بحار الانوار، ج 43، ص148
☀
#حکایت_داستان
آیت الله وحید خراسانی:
بعد از فوت عیال اول آیت الله خویی، ایشان برای من نقل کردند: وقتی من این زن را گرفتم، روز اول عروسی دید من در فکر هستم، گفت چرا در فکری. گفتم برای ظهر هیچ چیزی نداریم. گفت شما برو دنبال درست، به شام و نهار کار نداشته باشد. من هم به دنبال درس رفتم.
ظهر که من آمدم دیدم سفره مرتب است و آبگوشتی برقرار؛ تعجب کردم پرسیدم از کجا؟ همسرم گفت وقتی شما رفتی، من رفتم در خاکروبه ها تفحص کردم و یک کاسه شکسته ای پیدا کردم، آن را فروختم و این غذا را تهیه کردم.
حضرت آیت الله وحید پس از ذکر این خاطره، این نکته را گوشزد کردند که این علما هم خودشان انسان های ویژه ای بودند و هم همسرشان.
🔶 #ابلیس_اولین_بیعت_کننده_با_ابوبکر
👈🏼👈🏼 سلیمبنقیسهلالی نقل میکند که:
فَقَالَ عَلِيٌّ (صلوات الله علیه):
يَا سَلْمَانُ!
وَهَلْ تَدْرِي مَنْ أَوَّلُ مَنْ بَايَعَهُ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ الله؟!
قُلْتُ:لَا،
إِلَّا أَنِّي رَأَيْتُهُ فِي ظُلَّةِ بَنِي سَاعِدَةَ حِينَ خَصَمَتِ الْأَنْصَارُ وَكَانَ أَوَّلَ مَنْ بَايَعَهُ الْمُغِيرَةُ بْنُ شُعْبَةَ،
ثُمَّ بَشِيرُ بْنُ سَعِيدٍ، ثُمَّ أَبُو عُبَيْدَةَ الْجَرَّاحُ،
ثُمَّ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، ثُمَّ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ، وَمُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ.
قَالَ:
لَسْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ هَؤُلَاءِ
وَلَكِنْ هَلْ تَدْرِي مَنْ أَوَّلُ مَن بَايَعَهُ حِينَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ؟!
قُلْتُ: لَا
وَلَكِنْ رَأَيْتُ شَيْخاً كَبِيراً يَتَوَكَّأُ عَلَى عَصَاهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ سَجَّادَةٌ شَدِيدَةُ التَّشْمِيرِ
صَعِدَ الْمِنْبَرَ أَوَّلَ مَنْ صَعِدَ [وَخَرَّ] وَهُوَ يَبْكِي وَيَقُولُ:
الْحَمْدُ لِله الَّذِي لَمْ يُمِتْنِي حَتَّى رَأَيْتُكَ فِي هَذَا الْمَكَانِ
ابْسُطْ يَدَكَ فَبَسَطَ يَدَهُ فَبَايَعَهُ
[ثُمَّ قَالَ يَوْمٌ كَيَوْمِ آدَمَ]
ثُمَّ نَزَلَ فَخَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ.
فَقَالَ عَلِيٌّ (صلوات الله علیه):
يَا سَلْمَانُ!
أَ تَدْرِي مَنْ هُوَ؟!
قُلْتُ: لَا
وَلَقَدْ سَاءَتْنِي مَقَالَتُهُ كَأَنَّهُ شَامِتٌ بِمَوْتِ رَسُولِ الله (صلی الله علیه و آله).
قَالَ عَلِيٌّ (صلوات الله علیه):
فَإِنَّ ذَلِكَ إِبْلِيسُ [لَعَنَهُ الله].
📝 مولا علی (صلوات الله علیه) فرمودند:
ای سلمان،
آیا میدانی اوّل کسی که با ابوبکر بر منبر پیامبر
صلی الله علیه وآله بیعت کرد که بود؟
عرض کردم: نه،
ولی او را در سقیفه بنیساعده دیدم هنگامی که انصار محکوم شدند،
و اوّلین کسانی که با او بیعت کردند مغیره بن شعبه و سپس بشیر بن سعید
و بعد ابوعبیده جرّاح و بعد عمربنخطاب
و سپس سالم مولی ابیحذیفه و معاذ بن جبل بودند.
🍃 امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند:
در باره اینان از تو سؤال نکردم،
آیا دانستی هنگامی که از منبر بالا رفت اوّل کسی که با او بیعت کرد که بود؟
عرض کردم: نه،
ولی پیرمرد سالخوردهای که بر عصایش تکیه کرده بود دیدم
که بین دو چشمانش جای سجدهای بود که پینه آن بسیار بریده شده بود!
او بعنوان اولین نفر از منبر بالا رفت و تعظیمی کرد
و در حالی که میگریست
گفت:
سپاس خدایی را که مرا نمیرانید تا تو را در این مکان دیدم!
دستت را (برای بیعت) باز کن.
ابوبکر هم دستش را دراز کرد و با او بیعت کرد.
سپس گفت:
روزی است مثل روز آدم
و بعد از منبر پائین آمد و از مسجد خارج شد.
🍃 مولا علی (صلوات الله علیه)
فرمودند:
ای سلمان،
میدانی او که بود؟
عرض کردم: نه،
ولی گفتارش مرا ناراحت کرد،
گوئی مرگ پیامبر صلی الله علیه وآله را با شماتت و مسخره یاد میکرد.
حضرت فرمودند:
او ابلیس بود؛ خدا او را لعنت کند.
📚 منابع:
۱. كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج۲ ص۵۷۸
۲. مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج۲ ص۲۴۱
۳. الكافي (ط - الإسلامية)، ج۸ ص۳۴۳
۴. الإحتجاج (للطبرسي)، ج۱ ص۸۱
۵. بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج۲۸ ص۲۶۲
🔘 #داستان_کوتاه
زماني در بچگي باغ انار بزرگی داشتيم
اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودن .اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي در باغ ما جمع شده بودن براي برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول بازي كردن و خوش گذروندن بوديم! بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازي گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زياد انار و ديگر ميوه ها و بوته اي انگوري كه در اين باغ وجود داشت، بعضی وقتا ميتونستي، ساعت ها قائم شی، بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه! بعد از نهار بود كه تصميم به بازي گرفتيم، من زير يكی از اين درختان قايم شده بودم كه ديدم يكی از كارگراي جوونتر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كه كسی اونجا نيست، شروع به كندن چاله اي كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره اين چاله رو با خاك پوشوند، دهاتی ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناك بود و با همين چند تا انار دزدي، هم دلشون خوش بود!با خودم گفتم، انارهاي مارو ميدزي! صبر كن بلايي سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی، بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازي كردن ادامه دادم، به هيچ كس هم چيزي در اين مورد نگفتم!غروب كه همه كار گرها جمع شده بودن و ميخواستن مزدشنو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسيد به كارگري كه انارها رو زير خاك قايم كرده بود، پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد با صداي بلند گفتم: بابا من ديدم كه علي اصغر، انارها رو دزديد و زير خاك قايم كرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين!پدر خدا بيامرز ما، هيچوقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من كرد، همه منتظر عكس العمل پدر بودن، بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بكش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون! بعدشم رفت پيش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچس اشتباه كرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم گذاشت روش، گفت اينم بخاطر زحمت اضافت! من گريه كنان رفتم تو اطاق، ديگم بيرون نيومدم!كارگرا كه رفتن، بابا اومد پيشم، صورت منو بوسيد، گفت ميخواستم ازت عذر خواهی كنم! اما اين، تو زندگيت هيچوقت يادت نره كه هيچوقت با آبروي كسی بازي نكنی... علی اصغر كار بسيار ناشايستي كرده اما بردن آبروي انسانی جلو فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشت تره!شب علی اصغر اومد سرشو انداخته پايين بود و واستاده بود پشت در، كيسه اي دستش بود گفت اينو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره!كيسه رو که بابام بازش كرد، ديديم كيسه اي كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايي كه بابا بهش داده بود...
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
🔴 دیدهاید بعضی اشخاص میگویند حالا مولاعلی(علیه السلام) امام باشد یا ابوبکر چه فرقی به حال ما دارد؟ اینهااهمیت اعتقاد به امامت امام بر حق را در بین احکام الهی درک نمیکنند
🔹 عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِّ
☀عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام
قَالَ:
🔸 قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی:
لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ أَطَاعَتْ كُلَّ إِمَامٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ
وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِیَّةُ بَارَّةً تَقِیَّةً
وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِیَّةٍ أَطَاعَتْ كُلَّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ
وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِیَّةُ ظَالِمَةً مُسِیئَةً
🔹 حبیب سجستانی
☀از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده که
فرمودند:
🔸 خداوند تبارک و تعالی
میفرماید:
«به تحقیق چنین است که در اسلام هر رعیّت و ملتی را _
هرچند نیکوکار و پرهیزکار باشند_
اگر از پیشوا و امامی که از جانب خدا نباشد اطاعت کنند
عذاب خواهم کرد،
و به تحقیق چنین است که در اسلام هر رعیّت و ملتی را
_هر چند به خود ظلم کرده و گنهکار باشند_
اگر از پیشوا و امام عادلی که از جانب خداست اطاعت کنند
خواهم بخشید.
📚 (بحار الانوار، ج65، ص142)
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
Fadak Mehrieh Hazarat Fateme.mp3
8.48M
#فدک_مِلک_حضرت_فاطمه_سلام_ الله_علیها
با صدای مرحوم حاج شيخ احمدكافے
تمام هّم غم را از عالم وجود،
حضرت امیر دفع میکنند..
☀حالا ایشان میفرمایند:
👇
-لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم والاحزان...
من هرگاه به فاطمه نگاه می کردم، غم و اندوه از من زدوده می شد.
☀
☀مِن خطبة فاطمة الزهرا
سلام الله عليها
المعروفة بالفدكية :
وَ اَطْلَعَ الشَّیطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِكُمْ،
فَأَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ،
وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ،
ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَكُمْ فَاَلْفاكُمْ غِضاباً،
فَوَسَمْتُمْ غَیرَ اِبِلِكُمْ،
وَ وَرَدْتُمْ غَیرَ مَشْرَبِكُمْ.
☀فرازی از خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها):
پس شیطان سر خویش را از مخفیگاه خود بیرون آورد و شما را فراخواند
[شیطان] مشاهده کرد پاسخگوی دعوت او هستید و برای فریب خوردن آمادهاید.
آنگاه از شما خواست که قیام کنید و مشاهده کرد که به آسانی این کار را انجام میدهید
شما را به غضب واداشت و دید غضبناک هستید
پس بر شتران دیگران نشان زدید و بر چیزی که سهم شما نبود [خلافت] وارد شدید.
بحار الانوار، ج 43، ص148
فتوحات خلیفه دوم
نقل است که علامه امینی رحمة الله علیه با یکی از مفتی های اهل تسنن مقابل شد.
آن مفتی به ایشان گفت:آیا شما منکر فتوحات خلیفه دوم هستید؟
جناب علامه امینی فرمودند:خیر!
مفتی به شدت خوشحال شدگفت:احسنت!بالاخره اعتراف کردید،حالا خودتان فتوحات ایشان را با زبان خود بفرمایید... .
علامه فرمودند:اولین فتح خلیفه دوم درِ خانه مادرِ ما #زهرا سلام الله علیها بود که با لگد بر در خانه ای زد که جناب عزرائیل علیه السلام بدون اجازهی حضرتش وارد نشد.
آن شخص بهت زده علامه را نگاه می کرد و هیچ نگفت!
#حضرتزهرا_سلاماللهعلیها
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨