.🌺 #حکایتی فوق العاده 🌺
❤️ به مناسبت ولادت
امام سجاد علیه السلام ❤️
شخصی به نام #زهرى می گويد :
روزی خدمت #امام_سجاد عليه السلام بودم که يكى از اصحابش نزد آن حضرت آمد .
امام به او فرمود : اى مرد ! چه وضعى دارى؟
عرضكرد : ياابن رسول الله من امروز چهار صد اشرفى #قرض دارم و همچنین اهل و عیال زيادی كه چيزى ندارم براى آنها ببرم .
امام به شدت گريه کرد .
عرضكردم چرا گريه ميكنید؟!
فرمود : آيا گريه برای غير مصيبت و بلاهاست؟ (گريه براى مصائب و محنتهاى بزرگ است) .
اطرافیان گفتند: همینطور است .
فرمود : چه #مصيبتی بر #مؤمن از اين سخت تر كه برادر خود را محتاج بيند و نتواند به او كمك كند ؟! او را فقير بيند و نتواند علاج آن بكند ؟!
زهری می گويد : مجلس بهم خورد و يكى از مخالفان حضرت كه بر امام #زخم_زبان می زد ، گفت : از اينها تعجب است كه يك بار ادعا می كنند آسمان و زمين و هر چيزى فرمانبر آنها است و از خدا چیزی طلب نمی کنند مگر اینکه آنها را اجابت كند و بار ديگر نسبت به اصلاح حال خواص خودشان، اعتراف به درماندگى می کنند .
اين خبر به آن مرد گرفتار رسيد و آمد نزد امام و عرض كرد : ياابن رسول الله از فلانى به من خبر رسيده كه چنين و چنان گفته و اين گفته ی او از گرفتارى خودم بر من سخت تر است .
امام فرمود : خدا اجازه ی رفع گرفتاريت را داده است . سپس فرمود : اى فلانه (خطاب به يكی از كنيزها) افطارى و سحرى مرا بياور . او هم دو قرص نان آورد .
امام به آن مرد فرمود : اينها را بردار ، جز آنها چيزى نداريم كه خدا بوسيله آنها از تو رفع گرفتارى می كند و مال بسيارى به تو می رساند .
آن مرد آن دو قرص نان را گرفت و به بازار رفت و نميدانست چه كند و در فکر قرض سنگين و بدى وضع عيالش بود و #شيطان او را #وسوسه می كرد كه اين دو قرص نان چطور حوائجت را برطرف ميکند؟!
تا اینکه به ماهى فروشى رسيد كه ماهى او خشک شده بود . به او گفت : اين ماهى تو خشک است ، اين قرص نان من هم خشک است . آیا ميل دارى اين ماهى خشک شدهات را به اين قرص نان خشک من بدهى؟ گفت : بله . ماهى را به او داد و قرص نان او را گرفت و باز به مرد نمك فروشى كه نمك او را نمی خريدند برخور کرد و به او گفت اين نمكت را که از تو نمی خرند ، نمک خود را به من می دهى و اين قرص نان را بگيرى؟ گفت : بله . نمك را از او گرفت و با ماهى آورد و گفت اين ماهى را با آن نمك اصلاح می كنم . چون شكم ماهى را شكافت دو لؤلؤ فاخر در آن يافت و خدا را حمد گفت .
در اين ميان كه خوشحال بود در خانه او را زدند ، آمد ببيند پشت در خانه چه کسي است ، ديد صاحب ماهى و نمك هر دو آمدند و هر كدام می گويند :
اى بنده خدا ! ما و عيال ما هر چه كوشش كرديم دندان ما به اين قرص نان تو كار نكرد ( نتوانستیم نان را بخوريم) و گمان كرديم كه تو از بدحالى و #فقر اين نان را می خورى و آن را به تو برگردانديم و آنچه هم به تو داديم بر تو حلال كرديم .
او هم آن دو قرص نان را گرفت .
وقتی آن دو نفر برگشتند ، باز در خانه او را زدند که فرستاده امام سجاد علیه السلام بود ، وارد شد و گفت :
امام ميفرمايد : خدا برای تو گشايش ایجاد کرد ، طعام ما را پس بده ، چرا که جز ما ( اهل بیت علیهم السلام )كسى آن را نخورد .
آن مرد آن دو لؤلؤ را به بهاى بسيارى فروخت و قرضش را ادا كرد و وضع زندگيش خوب شد و يكى از مخالفين گفت : ببين تفاوت تا كجا است در عين حالى كه على بن الحسين (عليه السلام) توانا به رفع فقر خود نيست او را به اين ثروت بسيار رسانيد و اين چگونه می شود و چگونه كسى كه از رفع فقر خود ناتوانست به اين ثروت بي نهايت تواناست ؟!
امام فرمود : #قريش هم به #پیامبر صلیالله علیه و آله همين اعتراض را داشتند و می گفتند : كسى كه نمی تواند از مكه تا مدينه را جز دوازده روز برود ، چنان كه موقع مهاجرت او چنين بود ، چگونه در يك شب از مكه به بيت المقدس می رود و برمی گردد ؟!
سپس امام سجاد علیه السلام فرمود :
« جهلوا و الله أمر الله و أمر أوليائه معه
إن المراتب الرفيعة لا تنال إلا بالتسليم لله جل ثناؤه و ترك الاقتراح عليه و الرضا بما يدبرهم به ...
اينها #غافل هستند از كار خدا و دوستان خدا . به مقامهاى بلند نميتوان رسيد مگر با #تسليم در مقابل خدا و ترك #اظهار_نظر ، و #رضا به آنچه او صلاح می داند . . . »
دوستان خدا بر #گرفتاری_ها و ناراحتی ها #صبر می کنند ، بطورى كه ديگران چنين صبرى ندارند و خداوند در مقابل اين شكيبائى ، آنها را به تمام آرزوهايشان می رساند . با وجود اين ، آنها جز خواسته ی خدا را نمی خواهند.
📚منبع :
بحارالأنوار ، ج ۴۶ ، ص ۱۲۰
#اراده_و_مشیت_خدا
#استجابت_دعا
🌹🍎🍊🍇
❁﷽❁
#حکایتی بسیار عجیب و شگفت انگیز
💠✨مردی از حضرت موسی علیه السلام درخواست کرد که برای من دعا کن تا خداوند فلان حاجتم را که خودش می داند برآورد.
🌷حضرت موسی (ع) دعا کرد.
💠✨ساعتی پس از دعا، حیوان درنده ای به آن مرد حمله کرد و به شکل فجیعی او را درید و گوشت بدنش را خورد و او را کشت‼️
حضرت موسی (ع) با تعجب عرض کرد:
✍🏻خدایا، راز این حادثه چه بود؟
خطاب رسید ای موسی (ع)، این مرد از من درخواست #درجه_ای از #مقامات کرد و می دانم که او به آن درجه با اعمالش نمی رسید. او را گرفتار آن درنده کردم که دیدی، تا همین گرفتاری را وسیله ای برای رسیدن او به این درجه نمایم.
✍🏻 بسیاری از بلایایی که بر انسان وارد می شود، یا برای بخشش گناهان و یا برای ترفیع رتبه و مقام در آخرت است...