eitaa logo
فروشگاه طنینِ بکر| روغــــــن سالم
3.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
14.6هزار ویدیو
84 فایل
﷽ 🌱 تنها کانال تخصصی روغن های خوراکی 📌 فروش بصورت عمده و جزئی 🌱 1️⃣ روغن زیتون فرابکر 2️⃣ روغن فرابکر کنجد 3️⃣ روغن آفتابگردان 🏭 آدرس: مشهد، بازار بین‌الملی سپاد فاز۲ پلاک ۱۷۱ Www.taninbkr.ir 🌐 ارتباط با ادمین 👇 @admin_asifood 📞 ۰۹۰۱۰-۶۱-۶۱-۷۱
مشاهده در ایتا
دانلود
⁨•.🍃🌸 |صَباحاً أَتنفس بِحُبِّ الْمَهدی | هر صبح به مهدی نفس میکشیم :) وَ مـا هَــرچِـه داریـم اَزْ تُـو داریم...🍃 .
🔅 ✍ با هزاران وسیله خدا روزی می‌رساند 🔹سلطانى بر سر سفره خود نشسته و غذا مى‌خورد. مرغى از هوا آمد و ميان سفره نشست و مرغ بريان‌كرده‌ای را كه جلوی سلطان گذارده بودند، برداشت و رفت. 🔸سلطان متغير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند. 🔹دنبال مرغ رفتند تا ميان صحرا رسيدند. يک مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت. 🔸سلطان با وزرا و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار ميخ كشيدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت‌ها را با منقار و چنگال خود پاره مى‌كند و به دهان آن مرد مى‌گذارد تا وقتى كه سير شد. پس برخاست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت. 🔹سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست‌وپايش را گشودند و از حالت او پرسيدند. 🔸مرد گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و مال‌التجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند. اين مرغ روزى دو مرتبه به همين حالت مى‌آيد، چيزى براى من مى‌آورد و مرا سير مى‌كند و مى‌رود. 🔹سلطان از شنیدن این وضع شروع به گریه کرد و گفت: در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آن‌ها حتی در چنین موقعیتی می‌رساند، پس حاجت به این زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه راجع به حقوق مردم و حرص بی‌جا داشتن برای چیست؟ 🔸ترک سلطنت كرد و رفت در گوشه‌اى مشغول عبادت شد تا از دنيا رفت. ‌‌‌ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️پاک شدن سیئات به دست حضرت زهرا(س) 👌 بسیار شنیدنی 🎙 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
مداحی_آنلاین_مکاشفه_آقا_نجفی_قوچانی_در_کربلا_استاد_رفیعی.mp3
965.9K
♨️مکاشفه آقا نجفی قوچانی در کربلا 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
مداحی_آنلاین_چگونه_هدایت_یابیم؟.mp3
2.76M
♨️چگونه هدایت یابیم؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنهانی به امام زمانت کمک میکنی؟.... استاد پناهیان موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
حقیقت گناه! با جوانان شهر، پای کوهی بازی می‌کردیم. در بین بازی که به استراحت نشسته بودیم، یک‌مرتبه دوستم مرا صدا زد و گفت بهرام بیا! جلو رفتم و دیدم تعدادی تخم کبوتر را در داخل قوطی حلبی جمع می‌کند. این تخم‌های پرنده مرا به هوس انداخت و از حسین خواستم که از آن‌ها به من هم بدهد که گفت نه! حتی یک عدد هم نمی‌دهم و این تنگ‌نظری او موجب به‌هم‌خوردن دوستی ما شد. پس از چندی باخبر شدیم که خانهٔ حسین در خطر هجوم مارها واقع شده‌است. مأموران شهرداری بررسی کردند و متوجه شدند منشأ این مارها همان قوطی حلبی بود و معلوم شد که آن‌ها تخم مار بودند، نه تخم کبوتر! گناهانی که امروز برای انسان جاذبه و شیرینی دارند، صورت برزخی آن‌ها مار و افعی است و انسان در قیامت با شدت تمام آرزو خواهد کرد ای کاش این گناه در اختیار من قرار نمی‌گرفت و گرفتار این بدبختی نمی‌شدم! آری، جاذبه‌های گناه، مطلوب و خوشایند است ولی صورت برزخی آن بسی کریه و بدمنظر است. استاد_ابوالفضل_بهرام‌پور از کتاب زندگی_با_قرآن | ج5 ص 93 موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
مداحی آنلاین - با تقواترین مردم نزد امام علی - استاد انصاریان.mp3
1.15M
♨️با تقواترین مردم نزد امام علی(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
🌹 واقدی می‌گوید: در یکی از زمان‌ها تنگدستی بمن رو آورد، ناگزیر شدم از یکی از دوستانم که علوی بود در خواست قرض کنم مخصوصاً که ماه رمضان نزدیک شده بود. نامه‌ای برای آن دوستم نوشتم؛ و او کیسه ای که هزار درهم در آن بود برایم فرستاد. . اندکی گذشت که نامه‌ای از دوست دیگری بمن رسید که تقاضای قرض نمود. من آن کیسه هزار درهمی که قرض گرفته بودم را برایش فرستادم تا کمک کارش شود و خداوند گشایشی فرماید. . روز دیگر آن دوست علوی و این دوست که کیسه پول را به او دادم، نزدم آمدند و آن علوی پرسید: پول‌ها را چه کردی؟ گفتم در راه خیری صرف کردم. او خندید و کیسه پول را نزدم گذاشت؛ بعد گفت نزدیک ماه رمضان جز این پول نداشتم که برایت فرستادم و از این دوست درخواست پول کردم دیدم همان پول را که برایت فرستادم به من داد که به مهر خودم به کیسه پول زده بودم. . حال آمدیم با هم پول‌ها را قسمت کنیم تا خداوند گشایشی فرماید. پول را سه قسمت کردیم و از یکدیگر جدا شدیم. چند روز از ماه رمضان گذشت پول‌ها تمام شد روزی یحیی بن خالد مرا طلب کرد، چون نزدش رفتم گفت: در خواب دیدم که تو تنگدست شدی، حقیقت حال خود را بیان کن؛ من هم قضایای گذشته خود را نقل کردم، او متعجب از این قضایا شد و دستور داد سی هزار درهم به من بدهند و به دوست علوی و دیگری هم هر کدام ده هزار درهم بدهند و همگان بخاطر قضاء حوائج برادران گشایشی در کارمان شد موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
🔆عاقبت بخل 🌱آورده اند كه روزى بخيلى با عيال طعام مى خورد. سائلى بر درآمد. زن خواست كه سائل را طعام دهد. از شوهرش مى ترسيد. به بهانه اى به در خانه آمد و نيم نانى در زير جامه گرفت و به سائل داد. شوهر خبر يافت و وى را طلاق داد. 🌱روزگارى برآمد. زن شوهر ديگرى اختيار كرد. روزى با اين شوهر نيز طعام مى خورد. سائلى ديگر بر در آمد. خواست كه وى را طعام دهد. گفت : مبادا اين شوهر، خوى شوهر پيشين داشته باشد. از وى دستورى خواهم . دستورى خواست . 🌱شوهر گفت : همچنين سفره طعام را بردار و به وى ده . زن طعام برداشت و در سراى باز كرد، شوهر پيشين خود را ديد. فريادى از آن زن برآمد. شوهرش از خانه بيرون دويد كه تو را چه شده ؟ گفت : اين سائلى كه مى بينى شوهر من بود و مال بسيار داشت اما بخل زيادى داشت ، به سبب بخل ، مالش از دست رفته و محتاج خلق شده . 🌱مرد گفت : بهتر از اين بشنو. آن درويشى كه به در خانه شما آمد كه وى را نيم نانى دادى كه بدان سبب اين مرد تو را طلاق داد، من بودم . درويش و محتاج خلق بودم . اما سخى و بخشنده بودم حق تعالى به سبب جوانمردى مرا توانگر گردانيد و او را به سبب بخل ، وى را درويش و فقير گردانيد. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
🔴 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ✍روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از راهب خواست که به او درسی به‌یادماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه‌پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی. استاد پرسید:مزه‌اش چطور بود؟شاگرد پاسخ داد: خیلی شور و تند است، اصلاً نمی‌شود آن را خورد.پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمک‌ها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد به‌راحتی تمام آب داخل لیوان را سر کشید. استاد این بار هم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: کاملا معمولی بود. پیر هندو گفت:رنج‌ها و سختی‌هایی که انسان در طول زندگی با آن‌ها روبه‌رو می‌شود همچون مشتی نمک است. اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هرچه بزرگ‌تر و وسیع‌تر می‌شود، می‌تواند بار آن همه رنج و اندوه را به‌راحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی، نه یک لیوان آب. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺