غمگینم مثل صهیونیستی که می‌گفت جایگاه‌های بنزین ایران رو هک کرده ولی مردم می‌گفتن: «می‌خوان بنزین رو گرون کنن کارخودشونه!» 🔺زهرا آراسته‌نیا🔺 طنزیم| @tanzym_ir

اسم‌های پیشنهادی برای گروه‌های هکری بعدی اسرائیل: کوالای دریده شنگول سُم‌طلا خرگوش ورپریده بز بز قندی_نمکی گربه‌‌ی دم‌بریده میمون چشم‌شهلا 🔺عارفه زراعتی🔺 طنزیم| @tanzym_ir

وقتشه هکرهای گنجشک درنده ضرب‌المثل‌های ایرانی رو هم یاد بگیرند: جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود؟ 🔺طاهره ابراهیم‌زاده🔺 طنزیم| @tanzym_ir

🔹 پیشخند 🔸شرق : هشدار ملی فرو نشست جلسه بررسی خطرات ناشی از صندلی‌نشینی مفرط و فروروی در باتلاق موسوم به فرونشست‌. 🔸 کیهان : ۵۳ درصد تجارت کانتینری جهان در دریای سرخ متوقف شد پیغام صریح از سریع: پارک از شما پنچری از ما. 🔸 فرهیختگان: نوبل صلح به تروریست‌ها رسید برنده تندیس "تخم کفتر بلورین" پس از چند ماه سکوت، با سر دادن‌ آوازِ «چشماتو وا کن بگوووو، بگو که بابا اومده / نوبل با بمب شیمیاییییِ خوشگل و زیبا اومده» از خجالت مهمان‌ها درآمد. 🔸هم‌میهن: پیرترین ولیعهد در ۸۳ سالگی امیر شد دیر رسیدن بهتر از به جیب مامان نرسیدن است. 🔸صبح نو: نوبخت سرلیست اعتدال‌گرایان خنک آن آتلیه‌داری که بباخت موگرینش و نماند هیچش، الا هوسِ سلفی دیگر. 🔸 وطن امروز: دنده عقب آپشن جدید و فوق ضروری ایران خودرو و سایپا 🔸جام جم : جای خالی تعزیرات در مدارس غیردولتی دستگیری باند قاچاق بتن آرمه در مدارس ایران جهت ترمیم تَرَک طبقاتی. 🔺متین بهری🔺 طنزیم| @tanzym_ir

همیشه سریع 🔺اعظم سادات‌موسوی🔺 طنزیم| @tanzym_ir

به خودت بیا مرد! دیگه کی باید سوار موتورت می‌شد که تو اون‌جوری کشک نخوری؟ 🔺عارفه زراعتی🔺 طنزیم| @tanzym_ir

الان یه گنجشک درنده روی سیم برق نشسته و خیلی خشن جیک‌جیک می‌کنه. 🔺محمد مطلبی🔺 طنزیم| @tanzym_ir

💟 #پاسخ‌های_چالشی_مخاطبان نماینده رژیم اسقاطیل وقتی زنگ میزنه به موبایل یحیی سنوار.... 🔺فرخیان🔺 طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir

💟 #پاسخ‌های_چالشی_مخاطبان الو! عامو یحیا؟ یه سری آدم نخاله داریم دوست اسرائیلن، یه تور باب‌المندب بفرستیمشون خلاصشون می‌کنی؟ 🔺سوده سلامت🔺 طنزیم| @tanzym_ir

عبور مطلقاً ممنوع! 🔺سجاد گیل‌پور🔺 طنزیم| @tanzym_ir

شیر یا خطِ یحیی سریع: اگه شیر اومد کشتی اسرائیلی رو می‌گیرم اگه خط اومد موشک می‌زنم اگه صاف ایستاد رهاش می‌کنم! 🔺وحید سلطانعلیان🔺 طنزیم| @tanzym_ir

🔶 خارستان (۱) 🔹 حکایت مُختَلِس وِجتریَن* مُختَلِسی مهمان مجلسی شد. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود. حاضران را گمان آن رفت که وی توبه کرده و این پرهیز از طعام را سبب، زهد است. یکی از میانشان برخاست و بپرسید: «ای مُختَلِس! چه شد که از دزدی دست شُستی و طریق توبه و تقوا در پیش گرفتی؟» مُختَلِس فریاد برآورد که: «ای بی‌تربیت! چرا یاوه می‌گویی؟ دزد مادر ...» که صاحب مجلس جَستی بِزَد و دست بر دهان مُختَلِس بُگذاشت. چون آتش خشم مُختَلِس فرو بنشست بپرسید: «ای مرد! چرا چنین پنداشتی؟» او بگفت: «چون زودتر از موعد پیشین از طعام فارغ گشتی.» مُختَلِس گفت: «هان! بدین سبب که من رژیمم. و وجترین نیز گشته‌ام.» حاضران چون این سخن بشنیدند انگشت حیرت به دندان گزیدند. چون مجادله پایان بیافت، صاحب مجلس نوشیدنی بیاورد که چای گفتندش. مُختَلِس از آشامیدن امتناع ورزید. همان حاضر پیشین دوباره بپرسید: «این را هم به همان سبب وجترین بودن نمی‌نوشی؟» در همین حین صاحب مجلس دامنش از دست برفت و مرد را به بیرون مجلس رهنمون کرد. همرهان مُختَلِس محتاطانه بار دگر سبب امتناع وی را پرسیدند. او بگفت: «ترسم که این چای، دبش باشد و من بخورم و خلق گمان برند که من نیز در اختلاس دبشیان دست بداشته‌ام و ظنّ اختلاسیَّت در حقم زیادت کنند.» همرهان چون این سخنان شنیدند کَف و خون قاطی کرده، نعره برآوردند، جامه دریدند و سر به بیابان نهادند. پس از آن، مُختَلِس صاحب مجلس را ندا داد و اسپرسوی دبلی طلب نمود. * گیاه‌خوار 🔺فاطمه بوجار🔺 طنزیم| @tanzym_ir