هدایت شده از مزاح الدین
عربی در سفر ۵
در عراق چگونه عربی صحبت نکنیم
دَواءُ الإحتِراق المُعَرَّق: پماد برای عرقسوز.
مثال:
حاجی! أنا إحتِرِاق شَدید ما بَین رِجلی. أنا اُرید الدواءُ الاحتراق المعرَّق: داداش بدجور عرقسوز شدم. یک پماد برای عرق سوز شدن میخواستم.
🔸محمدحسین علیان🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
طنزیم تاریخ
آیا انگلیسیها پوشک میبندند؟
رئیسعلی دلواری - دلاوری نه، دِلواری - یکجوری متولد شد که جوانیاش افتاد در مشروطیت. رئیسعلی جوان بسیار خوبی بود؛ چیزی در مایههای نجمالدین شریعتی خودمان.
اولِ جنگ جهانی اول روسها از شمال و انگلیسیها از جنوب مثل یک حیوان زباننفهم - با عرض پوزش از محضر حیوان موردنظر - سرشان را میاندازند پایین، میآیند داخل خاک ایران.
بوشهر برای انگلیس مهم بود؛ چون این عثمانی بینمک یکهو خودش را انداخت وسط جنگ و گفت: «منم بازی.» از طرفی از بد جغرافیا، بصرهی آنها با خوزستان ما هممرز بود و همین باعث میشد منافع نفتی خوزستان که انگلیس امتیاز بهرهبرداری(۱) از آن را داشت، در خطر بیفتد و کلاً این بوشهر شده بود لانهی زنبور؛ زنبورهایی که مدام میخواستند انگلیسیها را نیش بزنند. بنابراین عقل استعمارگر انگلیسی حکم میکرد که این بندر را بگیرند.
نیروهای انگلیس بوشهر را اشغال کردند. بعد تصمیم گرفتند ناحیه دِلوار را بگیرند. البته قبل از این هم چندباری میخواستند آنجا را بگیرند، ولی مردم زده بودند دهنمَهَنشان را پُر از خون کرده بودند.
رئیسعلی بههمراه دوتا از خانهای دیگر تنگستان تصمیم گرفتند حساب انگلیسیها را بگذارند کف دستشان.
قیام آغاز شد و باز دهنمَهن نیروهای متجاوز انگلیسی پُر از خون شد و خیلیهایشان از شدت خونریزی سَقَط(۲) شدند.
انگلیسیها دیدند نه، کار دارد بیخ پیدا میکند. به همین خاطر تصمیم گرفتند یک حرکتی بزنند. یعنی یکی را پیدا کنند و بهصورت ۵۰-۵۰ یک قتلی را انجام دهند؛ برنامه از انگلیس، کار از او.
یک شب در هنگام شبیخون دلواریها به دشمن، با نقشه «هربرت چیکویس» کنسول(۳) انگلیس در بوشهر، یکی از همراهان خائن رئیسعلی که دید او خیلی خسته شده ازبس دهن انگلیس را صاف کردهاست و انگلیسیهای طفلکی هم گناه دارند، ۱۲ شهریور سال ۱۲۹۴ از پشت سر به او شلیک کرد و رئیسعلی رفت پیش خدا.
البته جنبش ضدانگلیسی جنوب ایران تا چندین سال بعد هم ادامه یافت.
رئیسعلی نماد مبارزه با استعمار است و انگلیسیها هر موقع میخواهند اسمش را بیاورند، اول پوشک میبندند.
______________
(۱) میپرسید خودمان چلاغ بودیم که انگلیس میآمد از همهچیزمان بهرهبرداری میکرد؟ باید بگویم که بله، چلاغ بودیم؛ یعنی دولت چلاغی داشتیم.
(۲) چی؟ سقط را برای حیوان زباننفهم بهکار میبرند؟ خوب گفتم که اینها هم مثل حیوان زباننفهم آمده بودند توی خانهی ما.
(۳) هرچند انگلیسیها همیشه با ما بازی کردند، ولی این کنسول، آن کنسول بازی نیست. این یعنی نماینده سیاسی یک دولت در یک کشور دیگر.
🔺فاطمه بوجار🔺
طنزیم| @tanzym_ir
طنزیم
یکی دیگه از فانتزیهام اینه که توی مسیر با خودم بخونم «جاده به جاده، پای پیاده/ جا موندم اما، زائر ز
یکی دیگه از فانتزیهام اینه که داخل حرم بخونم «آه حسرت، تو سینهمه، میباره چشام برای غمت/ این غم کم نیست، ندارم آقا، لیاقتشو بیام حرمت».
🔺محمدحسین صادقی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
💡 طنزیم روانشناسی
از صدّامِ درونم پرسیدم بهنظر خودت ایرادت چیه؟!
گفت: «اینکه یهکم جلوی موهام داره خلوت میشه.»
🔺زهرا جاودانی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
زیارت.mp3
84.2K
منم همینطور
منم همینطور آقای بنیفاطمه.
🔺فاطمه بوجار🔺
طنزیم| @tanzym_ir
این که بگن مصی علینژاد دنبال آزادی زنانه، مثل این میمونه که بگن شیطان دنبال هدایت بشره.
🔺عارفه زراعتی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
غمگینم؛
مثل کسی که یادش رفته بود تیک انتشار عمومی وضعیت برنامه بله رو بزنه و خطاب به خانمش نوشت: «عمود ۴۲۹ هم کباب میدن، هم ماساژ خوبی داره. از دستش نده عزیزم.»
🔺محمدحسین صادقی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
من کلاً با خشونت مخالفم، ولی...
تیراندازی به کسانی که هنوز فینگلیش تایپ میکنن خشونت نیست؛ واریزکردن حقوق بشره.
🔺زهرا جاودانی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
ملکاوان.mp3
303.1K
وقتی یه عده از براندازها فراخوان میدن، بقیهشون:
🔺خدیجه رفیعی وردنجانی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمهوریاسلامی دانشمندان ایرانی رو وادار کرده دستگاهی بسازن تا این خانم که فلج کامل بوده راه بیفته بره پیادهروی اربعین برای غذای مفتی.
🔺زهرا جاودانی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
مامانبزرگم ۲۵ سال پیش یه انگشتر فروخته پولش رو داده به بابابزرگم، تا همین الان بابابزرگم هرچی اموال میخره مامانبزرگم میگه بهخاطر اون انگشترهس که من فروختم.
حالا شده حکایت دولت روحانی...
🔺عارفه زراعتی🔺
طنزیم| @tanzym_ir