3⃣تأملاتی در باب #سرمایه_اجتماعی
🔴قسمت سوم
✍در نوشتار های قبلی در مورد سرمایه های درون گروهی و برون گروهی و سرمایه های اجتماعی منفی و مثبت صحبت کردیم
🔻 آنچه مسلم است هرچه دولتها در راستای تقویت سرمایه های اجتماعی درون و برون گروهی تعادل را رعایت نکنند یعنی به یکی بیشتر از دیگری اقبال نشان دهند باعث نابودی کلیه سرمایه های اجتماعی جامعه میشوند!!!
و سیاستهای حمایتی و تقویت کنندگی شان به ضد خودش تبدیل میشود!
🔻 به عنوان مثال اگر دولت با اعتراض و تظاهرات یکی از صنوف، رهبران آنها را سر میز نشانده و مذاکره را آغاز کرده و شروع به امتیاز دادن به آنها کند اینکار چه پیامدهایی خواهد داشت؟
🔸اولا سرمایه اجتماعی منفی درونگروهی آنها را بالا برده و احساس قدرت را در آنها افزایش داده
🔸ثانیا ناخواسته به آنها شربت اشتها خورانده!
🔸 ثالثا به گونه ای تربیت شان کرده که از این به بعد برای دریافت هر امتیازی باید لشکرکشی کرده یا تهدید به لشکر کشی کنند!
🔸رابعا نارضایتی را در بقیه گروه ها و صنفها افزایش داده
🔸خامسا به مابقی مجموعه ها ناخودآگاه القا میکند که برای دریافت خواستههایشان الزاماً باید با حکمرانی بجنگند
🔻 با این روش ، حکمرانی وارد یک #چرخه_باطل_افزایشی شده که از یک طرف دائماً باید با امتیاز دادن در مقابل تهدیدات و لشکرکشی های صنفی و قومیتی خود را ضعیف و ضعیف تر جلوه دهد
و از طرف دیگر این چرخه منفی افزایشی احساس بیعدالتی را در جامعه روز به روز تشدید میکند!
تا جایی که همه گروه ها احساس میکنند به آنها ظلم شده و باید در مقابل ظالم قد علم کنند!!
🔻به بیان دیگر هر حکمرانی که خواسته یا ناخواسته در حال تقویت سرمایه اجتماعی درون گروهی باشد عملاً بر علیه سرمایه اجتماعی کلی قیام کرده و به سمت نابودی آن گام برمیدارد
و در پس زمینه ، پایه های حکمرانی خودش را نیز متزلزل خواهد کرد!!
🔸 پس چاره کار چیست؟ و تعادل ایجاد کردن بین تقویت سرمایه اجتماعی درون گروهی و برون گروهی در عمل به چه معناست؟!؟
🔹Eitaa.com/taranomeaftab
🔸ble.ir/taranome_aftab
🔹 https://chat.whatsapp.com/J8Ta270Jty15zwmRqiseQb