🔵ثبِّتنا على دينك؛ ثبات ما در دين، مبنا و هدف زندگيمان باشد، نه بر كنار و در كنار زندگىمان. ثبِّتنا؛ اين ثبات ما بر اساس دين ما شكل بگيرد.
☘️چه وقت ما دين را اساس قرار مىدهيم؟ ما يك موقع مىگوييم به دين احتياجى نداريم. علم من، تجربهى من، عقل من، فلسفهى من، عرفان من يا غرايز من براى حل و فصل مسائل زندگى من كافى هستند. با اين ديد، من ديگر خدا را، اگر هم باشد، دين را، حتى اگر بپذيرم، لازم الاجراء نمىدانم، يا در محور و در متن زندگىام قرار نمىدهم. بر اساس او كارى نمىكنم. مبنا نمىشود. چيزى است در كناره زندگىام، چون؛ من بدون او مىتوانم. بحث اثبات خدا نيست. خدا هست، پيغمبر هم هست، من به او نياز ندارم.
🔹ادراكات حضورى، شامل درك انسان از وضعيت، از تقدير و از تركيب خويش است. و او وجود را در اين مرحله، از اين دريچهى بلاواسطه احساس مىكند. درك حضورى از وجود مطلق براى او هنوز امكان ندارد؛ كه تجريدها هنوز صورت نگرفته و تحليلها هنوز از راه نرسيدهاند.
از جملهى اين ادراكات حضورى، همان علوم اوليه است كه مبناى تمامى علوم است. اجتماع نقيضين و ارتفاع نقيضين و سپس علّيّت در حوزهى ذهن،كه از علم به يك شىء، علم ديگر نمودار مىشود و داستان معرّف و حجت و گسترش علوم و جمع بندى تجربيات شكل مىگيرد. با اين توجه كه معرّف منطقى، وسيلهى انتقال معلومات است، نه وسيلهى كسب آن. و كسب معلومات تصورى در انسان با كمك علّيّت و ادراكات حضورى و تجربيات جمعبندى شده، در تخيل و تفكر، شكل مىگيرد. همراه اين امكانات، روش شناخت و مواد قابل استفاده براى تفكر و صورت و شكل قضايا و قياسات مشخص مىشود. و اين همراه شناختى است كه انسان از خودش و از جهان بيرون دارد و در رابطهى عاطفى و معرفتى او زمينهى ارزشها و بينشها را براى او فراهم كرده و او را به غناى هستى راهنمون گرديده است و او را به حجت ظاهر پيوند زده است.
به اينگونه ما به تحليل جديدى از انسان و تركيب او مىرسيم و با اين تركيب و خلط، فطرت و ساخت انسان مشخص مىشود و مسألهى سعادت و شقاوت و انتخاب و آزادى انسان شكل مىگيرد؛ كه اين 👈مسألهى تركيب، خود يك كليد اساسى براى مباحث سياسى و حكومتى و حقوقى و اقتصادى و تاريخى و اجتماعى و هنرى است. و حركت عظيم انسان و جامعه و تاريخ را توضيح مىدهد و از همين رهگذر، به شناخت جديد از جهان و نظام و جمال و حق و اجل آن، راه مىبريم و به استمرار حيات و ضرورت معاد مىرسيم.
✅ حَوِّل حالَنا إِلَی أَحسَنِ الحالِ
... یَومَ لا یَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ(۸۸) إِلّا مَن أَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلِیمٍ(۸۹)*
تنها هنگامی این امکانات و نعمت ها نافع می شود که تو با قلب سالم به سوی خدا بیایی. و قلب سالم قلبی است که رشید است که رشد، علامت سلامت است. و رشد به وسعت و وسعت به احاطه می رسد. و دلی که احاطه داشته باشد صبور است و ثابت است. به ″بهترین احوال″ دست می یابد که در دعا می خواهی «حَوِّل حالَنا إِلَی أَحسَنِ الحالِ».
″بهترین حال″، حال کسی است که می داند در هر حالتی چه بکند و در هر موقعیتی چگونه موضع بگیرد. ″بهترین حال″ حالت کسی است که در گرو حالت ها نیست. و وابسته به شرایط و موقعیت ها نیست. درس خودش را می شناسد و درس خودش را می آورد.
* سوره الشعراء
🌟مهم اين است كه شرايط خوب شدن آن ها فراهم بشود و آن ها بتوانند از زير جبرهاى حاكم آزاد شوند و با تضادها، به فضاى آزاد برسند و در اين فضا، خودشان برپا بايستند و خود را شكل بدهند و بسازند و يا خراب كنند. هدف اين نيست كه مردم خوب بشوند. بل هدف اين است كه شرايط خوب شدن آنها فراهم بشود. آن گاه آن ها هستند كه مى توانند انتخاب كنند و اتخاذ كنند
المزمل
إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا
ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﻳﻦ [ ﻗﺮﺁﻥ ] ﻣﺎﻳﻪ ﺗﺬﻛﺮ ﻭ ﭘﻨﺪ ﺍﺳﺖ ، ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﺍﻫﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ [ ﺑﺎﺗﻜﻴﻪ ﺑﺮﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ] ﺑﺮﮔﺰﻳﻨﺪ .(١٩)
🌟كفر و ايمان، وابسته به شرايط و محيط و تربيت نيست. هر كس در هر شرايطى كه دو امكان دارد و «نجدين» و دو راه را پيش رو دارد، مىتواند انتخاب كند و نمىتواند انتخابش را به گردن محيط و شرايط و شيطان و دوست و جلوههاى فريبنده بياويزد؛ چون آدمى مادامى كه با سنجش و تعقل همراه نشده مىتواند جبر محيط و شرايط را حتى در هنگام علم و تفكر مطرح نمايد، اما با شروع سنجش بر هدفها و راهها، آدمى به امكان انتخاب مىرسد و هر كس در اين شرايط قرار بگيرد همين امكان را خواهد داشت. هر كس در شرايط من مىتواند مثل من عمل كند همانطور كه من هم در شرايط مىتوانستم عمل كنم و يا نكنم.
پس شرايط، زمينهساز امكان من و موضوع انتخاب من است، نه مزاحم آن. بله بدون سنجش، بدون محاسبه، انسان با خط غريزه و يا وسوسه و يا هوسها روبهرو مىشود ولى هميشه امكان سنجش هست و به همان مقدارى كه امكان سنجش هست امكان و آزادى هست و به همان اندازه، تكليف و مجازات هست.
در نتيجه آنها كه از اين امكان بهره نگرفتهاند و از منابع آگاهى و قلب و سمع و بصر خود استفاده نكردهاند، طبيعى است كه محروم شوند و مختوم شوند؛ «خَتَمَ اَللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ»؛ خداوند بر دلهاشان مهر زد و بر شنوايى آنها مهر زد و اين مجازات كسانى است كه از امكانات بهره نمىگيرند و دل و چشم و گوش خود را مىبندند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ضد خش؛ فیلم کوتاه ۱۳۰ ثانیهای درباره حجاب
✍اگر دیده اید ارزش دوبار دیدن را دارد
🔻اگر در ۴۴ سال گذشته دست کم ۴۰۰ فیلم کوتاه این چنینی (تبیینی) درباره حجاب و فلسفه آن ساخته بودیم، اکنون شاهد گرفتار شدن تعدادی از بانوان در منجلاب خانمانسوز بیحجابی نبودیم.
🌟مادامى كه ما طلب را در افراد بهوجود نياوردهايم، معنا ندارد كه بارى بر دوش آنها بگذاريم؛ اما اگر در آنها طلبى بهوجود آمد، منتظر نمىمانند تا از تو حرفى بشنوند؛ خودشان فرسنگها راه بهدنبال تكليف حركت مىكنند
🌟عمل صالح كه همان اطاعت و تقوا است. سازندگى . استقامت در راهِ سازندگى و در راهِ عمل: (عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ).
. عمل صالح
ايمان، با عمل صالح همراه است. نمىشود درختى ريشه بگيرد و ميوه و بار ندهد؛ نمىشود بگويى: آقا دلت پاك باشد! دل پاك، اثر و عمل پاك دارد. كسى كه عاشق شد، مطابق ميلِ معشوق كار مىكند. اگر معشوق صالح باشد، خواستههاى او بر من اثر گذاشته و عمل من هم صالح مىشود و اگر معشوق فاسد باشد، خواهناخواه، فساد او بر عمل من هم تأثير دارد.
🌟عمل صالح، وابسته به رزق طيِّب است: «كُلُوا مِنَ اَلطَّيِّباتِ وَ اِعْمَلُوا صالِحاً»؛ از پاكيزههابخوريد و عمل صالح و جهتدار و خالص انجام دهيد.