eitaa logo
مباحث تربیتی
236 دنبال‌کننده
3 عکس
26 ویدیو
1 فایل
نظام تربیتی سوالات تربیتی منابع تربیتی تربیت کودک و بالغ
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿براى شناخت هدف در هستى، اين يك راه بود. استعدادهاى عظيم تو، هدف و جهتى را نشان مى‏ دهد كه او حاكم توست و در نتيجه تو كه با قانون‏ هاى طبيعت به حركت رسيده بودى، از ماده تا حيات و تو كه با غريزه ‏ها حركت كرده بودى، از حيات تا مراحل عالى شعور، همراه تفكر و تعقل، اكنون بايد همراه سنجش و انتخاب، حركت انسانى خودت را شروع كنى و جهت بالاتر را حاكم بگيرى و از طبع و غريزه و انعكاس، به مرحله ‏ى انتخاب و وظيفه راه يابى.
مباحث تربیتی
🌿براى شناخت هدف در هستى، اين يك راه بود. استعدادهاى عظيم تو، هدف و جهتى را نشان مى‏ دهد كه او حاكم ت
🌿راه ديگر، اين كه تو از نظام، به شعور حاكم آن راه مى ‏برى و از شعور به هدف مى ‏رسى؛ چون هنگامى كه حكمت و شعور را پذيرفتى، مى‏توانى رجحان‏ها را در هر انتخاب او شناسايى كنى و از بن ‏بست‏ها و حيرت‏ها و احتمال ‏هاى بى در و پنجره خلاص شوى. در اين مرحله از حكمت، هدف را و رجحان ‏ها را مى ‏شناسى.
🌿تاريخ رابطه انسان با تمام جهان، با تمام نظام است، نه فقط رابطه او با ابزار توليد، كه دوره ‏هاى تاريخى را شكل مى ‏دهد.
🌿مبارزه ميان متقى و كافر است به خاطر ناهماهنگى اين دو خصلت رونده و ايستاست. يكى در راه ايستاده و صدّ راه كرده و ديگر مى ‏خواهد حركت كند. «قتال فى سبيل اللَّه» اين نكته را دارد. اينها كه در راهند و در صراطند با آنها كه ايستاده ‏اند درگيرند؛ كه ايستادن در اين كاروان پويا، كمتر از عقب گرد نيست. انسان در دو فصل، ص: 75
🌿طبقات اجتماعى‏ 👈تحليل طبقاتى در رابطه با ابزار توليد نخواهد بود، كه مالكِ ابزار و فاقدِ ابزار در تضاد و درگيرى قرار بگيرند 👈بلكه در رابطه با نظام، طبقات مشخص مى ‏شوند: هماهنگ و مؤمن‏ چشم پوش و كافر منافق و مُذَبْذَب‏ اينها سه دسته هستند و كافر خودش سه دسته مى ‏شود: در رابطه با ثروت، مى ‏شود مَلَاء در رابطه با قدرت، مى ‏شود طاغوت‏ در رابطه با لذّت، مى‏شود مُتْرِف. و تضاد اصلى هميشه ميان مؤمن و كافر است. كافر با تمام ابعاد ملاء و مترف و طاغوت. نه ميان مؤمن و ملاء و يا مؤمن و مترف و يا مؤمن و طاغوت. كسانى كه تضاد را ميان مؤمن و ملاء مى ‏اندازند، در واقع تضاد را فرعى كرده ‏اند و به انحراف افتاده ‏اند. درسهايى از انقلاب (انتظار)، ص: 56
🌿تو حكومتى را مى ‏خواهى همگام با نظام هستى، نه همراه با شرايط توليدى و قانونى مى ‏خواهى در اين سطح، نه در سطح قراردادها و حاكمى مى ‏خواهى در اين قلمرو، نه در داخل مرزها ... 👈و از اين حكومت، نه نان و آب و رفاه و عدالت و تكامل كه بيشتر از اينها را خواستارى و تنها به مبارزه با استثمار و استبداد و اس اس ‏هاى ديگر قانع نيستى. 👈اسلامى كه حتى تا حد تكامل، آرمان داشته باشد ارتجاع است. پس از تكامل، جهت ‏گيرى و جهت عالى ‏تر يا جهت پست‏ تر مطرح است و 👈رشد و خسر مطرح است. و تو با كافر در تمام ابعادِ «ملاء، مترف و طاغوتش» درگيرى. نه يك بُعد سرمايه دارى و يا قدرت خواهى و يا ... و تو براى اين درگيرى مهره ‏هايى مى ‏سازى و آنها را نفوذ مى‏ دهى و مسلط مى ‏شوى، نه اينكه بر سر قانون و شوراها دعوا كنى كه بهترين قانون و بهترين مجلس مادام كه همراه مهره ‏هاى اجرايى تو نباشد، بى ‏پا و محبوس مى ‏مانند. 📙درسهايى از انقلاب (انتظار)، ص: 56
🌿براى مبارزه با دشمن ‏هاى بزرگ، نه در داخل مرزهاى خودت كه در داخل مرزهاى خودشان بايد دست به كار شوى. على (ع) مى‏ فرماید: هيچ كس در درگاه خانه‏ اش نجنگيد جز آنكه ذليل شد.
🌿در صورتی که از این کانال راضی هستید و مفید می دانید لطفا به دوستان خود معرفی فرمایید . https://eitaa.com/tarbeit مباحث تربیتی با نگاهی نو
🌿ما موضع‏گيرى ‏ها را از بينش ‏هايمان مى‏ گيريم و بينش‏مان را از درك بلاواسطه و حضورى‏ مان .
🌿مابه راهى رفته‏ ايم كه راه رسولان است. رسول از بينش تاريخى و طبقاتى و سياسى شروع نمى‏ كرد. با فيلم و اسلايد و معركه ‏گيرى شروع نمى ‏كرد. و با كلاس‏ هاى جهان‏ بينى و ايدئولوژى و شناخت مكاتب و تفسير قرآن و نهج ‏البلاغه شروع نمى‏ كرد، كه ما شروع كرده ‏ايم و با بازى ‏ها خودمان را مشغول كرده ‏ايم و بى ‏حاصل به وازدگى و خستگى رسيده‏ ايم. 👈او اين گونه كار مى‏ كرد و نه مثل ما كه فقط به دنبال بچه ‏ها و جوان‏ هاى بى ‏حصار و پذيرا هستيم. او خود را محبوس بچه‏ هاى بى ‏حصار نمى ‏كرد. 👈رسول، از همين پيرمردهاى بى ‏فرهنگ كه ما نگاهشان نمى ‏كنيم و حتى اگر پدرهايمان باشند تحملشان نمى ‏كنيم، رسول از همين ‏ها كه در كنار آفتاب لميده ‏اند و تا غروب شكار مگس مى ‏كنند، 👈رسول از همين ‏ها آن هم در يك برخورد نه در چند سال و با كلاس ‏هاى‏ رنگارنگ، ابوذرها و سلمان‏ها را بيرون كشيد. 👈آيا همين توضيح كافى نيست كه بفهميم راه ما راه رسول نيست؟ آن تلقى از انقلاب فرهنگى هيچ زمينه‏ اى در توده ندارد. آن هم توده بى‏ فرهنگ و امّى. آن هم توده مغرور و سركش. ولى كار رسول در ميان همين امّى ‏ها بود. بعثت او در ميان همين ‏ها بود. 👈در سوره جمعه خدا تأكيد مى ‏كند كه‏ «بَعَثَ فِى الْامّيّينَ ... »، نمى ‏گويد «بَعَثَ فِى النَّاسِ، بَعَثَ فِى الْعُلَماءِ، بَعَثَ فِى الطُّلاب ...» نه، مى ‏گويد «بَعَثَ فِى الْامّيّينَ ...»،👈 در دل امّى ‏ها رسول بذر ريخت و نور پاشيد و از همان توده بى ‏سواد كه حتى خط نمى ‏نوشت ابوذر بيرون كشيد. همين توضيح كافى است كه نشان بدهد انقلاب فرهنگى ما انحرافى است. 📒درسهايى از انقلاب (انتظار)، ص: 61
🌿راه انبيا توده امّى، تاب و تحمل بحث‏هاى عريض و طويل تو را ندارد. و اگر داشته باشد، مدت‏ها طول مى‏كشد تا او به جايى برسد و از كلاس‏هاى شناخت مكاتب و جهان بينى و ايدئولوژى و تفسير و نهج البلاغه همچون دايرة المعارفى بيرون بيايد. پس به جاى آنكه به آنها چيزهايى بدهيم بهتر است از آنچه كه خودشان دارند بهره‏بردارى كنيم و از اين منبعِ شناخت براى تفكر و براى آموزش كتاب و حكمت استفاده ببريم. براى دگرگون كردن ارزش‏هاى حاكم بايد از اين منابع دست اول استفاده كرد. 👈اين منبع شناخت، چيزى جدا از شناخت ‏هاى تجربى و يا مطالب علمى و شناخت ‏هاى دست دوم است. 👈انسان بيش از هر چيز از خودش آگاهى دارد. انبيا با تكيه بر همين شناخت و با ذكر و يادآورى از همين شناخت كارشان را شروع مى ‏كردند. 📒درسهايى از انقلاب (انتظار)، ص: 61
مباحث تربیتی
🌿راه انبيا توده امّى، تاب و تحمل بحث‏هاى عريض و طويل تو را ندارد. و اگر داشته باشد، مدت‏ها طول مى‏ك
🌿آنها به انسان نشان مى ‏دادند كه چگونه ميان خودش و آنچه ‏كه حاكم گرفته و آنچه كه هدف دارد مقايسه‏ كند و به او نشان مى‏ دادند كه چگونه ميان هدف‏ها و معبودهايش‏ مقايسه‏ كند و با اين مقايسه‏ ها به‏ تكبير و سپس به‏ توحيد برسد و خدا را حاكم بگيرد و 👈محركى جز او را نپذيرد و در درون و در جامعه و در جهان، جز حكم او را گردن ننهد و لباس اطاعت غير او را كنار بگذارد و لباس تقوا و اطاعت او را بر تن نمايد. اين مقايسه ‏ها كارى است كه هر امّى بى ‏سواد و بى ‏فرهنگى از عهده آن بر مى ‏آيد.
🌿به تعبير على (ع) تو درست همان چيزى هستى كه آن را خوب مى ‏شمارى و روى آن حساب مى ‏كنى. 👈ارزش تو همان چيزى است كه در تو اثر مى ‏گذارد، تو را شاد مى ‏كند و يا رنج مى ‏دهد و او مى ‏بيند كه از آبگوشت بى ‏چربى و صندلى اول و سخنران اول بودن و ماهى بيست هزار تومان داشتن شاد شده و رنجيده. ولى مى ‏بيند كه آبگوشت نيست، كه صندلى نيست، كه پول نيست، كه از اينها فاصله دارد و اينجاست كه شور رفتن در او سبز مى ‏شود.
مباحث تربیتی
🌿به تعبير على (ع) تو درست همان چيزى هستى كه آن را خوب مى ‏شمارى و روى آن حساب مى ‏كنى. 👈ارزش تو همان
🌿مادام كه اين جريان در كسى شكل نگيرد، تمام شناختِ مكاتب و جهان‏بينى و ايدئولوژى و تفسير و نهج ‏البلاغه مى ‏شود بازيچه‏ اى كه فقط براى نمايش دادن به كار مى ‏رود؛ چون كسى كه بازيگرى را كنار نگذاشته هر چيزى در دست او بازيچه مى‏ شود.
🌿نقش و شغل‏ بر فرض اين مرحله طى شد و ما اين همه را فهميديم بعد چه بكنيم؟ و چگونه ادامه بدهيم ...؟ نكته اين است كه 👈خيال مى‏كنى ما مى ‏خواهيم عمل ‏ها را عوض كنيم. در حالى كه اين همان تنوع كارى و بازيگرى است.👈 ما مى ‏خواهيم محرك ‏ها را دگرگون كنيم. ما مى ‏خواهيم كه همراه اين تلقى،👈 هدف تو از سطح لذت و رفاه و تنوع و خوشى بالاتر بيايد و تو بار سنگين را بر روى شانه ‏هايت احساس كنى و بفهمى كه 👈تو با تمام هستى و با تمام نسل‏ها مربوط هستى. پس مسئول هستى ... پس نمى ‏تواند غم تو همين كرّه الاغ مفلوج باشد و عشق تو همين گاو شيرده. 👈ما مى‏ خواهيم پس از اين ديدها و بينش‏ها بار سنگين نسل‏ها را به دوش بگيرى، آن هم نه فقط نان و آبشان را كه پيش از آب و نان بايد مسائل ديگرى حل شود. كسى كه مى‏ خواهد خودكشى كند به فكر نان و رفاه نيست.👈 كسى به فكر اينهاست كه سه مسأله‏ بودن‏ و براى چه بودن‏ و چگونه بودن‏ را حل كرده است. 👈رجحانِ‏ بودن‏ خودش را در رابطه با رجحان خلقت حل كرده و 👈براى چه بودنش‏ را از استعدادهايش شناخته و از تركيبش به دست آورده و 👈چگونه بودنش‏ را در هماهنگ شدن با نظام و سنت‏ هايى كه بر جهان حاكم هستند و وحى از آن خبر داده، تنظيم كرده است و مى ‏خواهد اين مسائل را براى همه كه به او مربوط هستند و او مسئولشان هست، حل بكند و آنها را از اين محدوده تنگ بيرون بياورد. 👈و محرك را عوض كنيم و حاكم را اللَّه بگيريم و با اين ديد در هر لحظه محاسبه كنيم مهم‏ترين كارها و ضرورى‏ ترين آنها كدام است و بر اين اساس انتخاب نماييم. 👈پس اينكه بعد چه كنيم وابسته به اين است كه در هر لحظه چندكار مى ‏توانيم انجام دهيم، بهترين آن را و ضرورى ‏ترين آن را انتخاب نماييم. 📒درسهايى از انقلاب (انتظار)، ص: 70
🌿🌿تفكر در انسان‏ 👈براى اين تفكر به تدبرهايى نياز دارم. من ديروز و امروز و فردايم را مطالعه مى‏كنم. ديروزى كه هيچ نداشتم و 👈با چهار خصوصيت فقر و عجز و ضعف و جهل، همراه بودم و امروزى كه بى ‏نياز شده ‏ام و به بلوغ و قدرت و حكمت رسيده‏ ام. و فردايى كه دوباره پير و فرتوت و از دست رفته خواهم شد. با اين تدبر، دادن ‏ها و گرفتن ‏ها را مى ‏يابم و محكوميت ‏ها را مى‏ بينم و به حاكمى مى ‏رسم.
مباحث تربیتی
🌿🌿تفكر در انسان‏ 👈براى اين تفكر به تدبرهايى نياز دارم. من ديروز و امروز و فردايم را مطالعه مى‏كنم.
🌿 اين حاكم با چه خصوصيات وويژگى ‏هايى همراه است و مهم اين كه در كجا مى ‏توانيم بايستيم كه سُر نخوريم و زمين نيفتيم. اين هستى، اين ماده و اين انرژى واين قانون ‏ها همه نيازمند هستند و همه محكوم هستند و در نتيجه اين‏ها جاى پاى محكمى نيستند. 👈قانون ‏ها، تنظيم كننده و كنترل كننده و قانونگذار را نشان مى‏ دهند. درست است كه يك ماشين با چند قانون در جريان است. اما اين قانون‏ ها خود حاكمى را نشان مى ‏دهند كه آن‏ها را تنظيم كرده و به جريان انداخته است. اين‏ها همه محكوم هستند و حاكمى را نشان مى‏دهند و اين حاكم ويژگى ‏هايى دارد: 1- بى‏ مانندى: او مثل اتم مثل انرژى مثل قانون‏ها نيست. اگر مثل اين‏ها بود، مثل همين‏ ها محكوم مى ‏شد. 2- بى ‏نيازى: او به آفريده ‏ها و آفريدگار و زمان و مكان و حتى به خودش نياز ندارد. اگر او نيازى مى ‏داشت، محكوم مى‏ بود و حاكمى مى‏ خواست. 3- نامحدودى: او حدى ندارد، نه در قدرت و علمش و نه در وجودش. نمى‏ توانيم بگوييم فقط اين‏جاست، بيرون است يا در درون، اين جاست يا آن‏جا؛ چون محدود، به دو چيز نياز دارد، به حدود و مرزهايى و به محدود كنننده و مرزبانى. و نتيجه ‏ى نامحدودى احاطه است و نتيجه‏ ى احاطه، حضور و آگاهى و علم. 4- يگانگى: او از تركيب و اجزائى برخوردار نيست، او هم يكى است و هم يگانه. من يكى هستم اما يگانه نيستم. او هم واحد است و هم احد.
مباحث تربیتی
🌿🌿تفكر در انسان‏ 👈براى اين تفكر به تدبرهايى نياز دارم. من ديروز و امروز و فردايم را مطالعه مى‏كنم.
🌿ولى او خصوصيات ديگرى هم دارد كه عشق او را در دل‏ها بزرگ مى ‏كند: 1- او زيباست كه زيبايى آفريده ‏ى اوست. حُسنْ آن دارد كه يوسف آفريد. 2- او كامل است و نقصى و نيازى ندارد. و انسان، عاشق زيبايى و كمال است. 3- او دهنده است نه گيرنده. او بخشنده و رحمان است، اما ديگران مصرف كننده هستند. او نيازهاى مرا از پيش تهيه كرده، حتى نفت چراغ من را و سوزن خياطى ‏ام را. 4- او مهربان است و بخشندگى ‏هاى او از روى عادت و يا سياست‏ نيست. مسئوليت و سازندگى، ص: 147
مباحث تربیتی
🌿🌿تفكر در انسان‏ 👈براى اين تفكر به تدبرهايى نياز دارم. من ديروز و امروز و فردايم را مطالعه مى‏كنم.
🌿او از من به من نزديك‏تر است و از من به من مهربان‏تر و از من به من آگاه ‏تر است. او در ميان من و دلم فاصله است. او مرا با خودم آشتى داد و مرا با خودم آشنا كرد. 5- او بهترين دوست است كه مى‏ دهد و نمى ‏گيرد و پرورش هم مى‏ دهد و من هم محتاج انس و دوستى هستم. با اين شناخت ‏ها هم او را مى‏ يابم و هم به او دل مى ‏بندم كه من دلداده زيبايى و كمال و اسير محبت و احسان و محتاج دوست و رفيق هستم. 👈با اين تدبر و تفكرها، به شناخت خودم و فقرم و ضعفم و عجزم و جهلم و محكوميتم مى‏ رسم و با اين شناخت‏ ها به حاكم و ربّم مى‏ رسم؛ او كه مرا آفريد و بى‏ نيازم كرد و قدرتم داد و حكمت در سرم ريخت.
🌿با شناخت زيبايى و محبت او به عشق او مى‏ رسم و اين معشوق را با بُت ‏هاى ديگر و محبوب ‏هاى ديگر، با نفس و خلق و دنيا و شيطان مى‏ سنجم و از آن‏ها آزاد مى ‏شوم. هنگامى كه يافتم او از من به من نزديك‏تر است، ديگر نمى ‏توانم از او جدا شوم، حتى اگر خودم را از دست بدهم. آخر من بى او با خودم چه كنم؟ در حالى كه بى‏ خودم با او هستم و با انتخاب و در انتخابم ادامه مى ‏يابم؛ كه هر كس در انتخابش زنده است. 👈من با تفكر به شناخت خودم و در نتيجه به شناخت ربّم و در نتيجه به عشق او مى‏ رسم (ايمان). و اين عشق و ايمان مرا به اطاعت و عمل مى ‏كشاند (تقوا).
🌿باز اين عشق مرا از عشق ‏هاى كوچك‏تر آزاد مى ‏كند و از اسارت ‏ها رها مى ‏سازد (زهد). و هنگامى كه يافتم داده‏ ها ملاك افتخار نيست‏ (1)و هنگامى‏ كه يافتم داده‏ ها بازدهى مى‏ خواهند و از هر كس به اندازه ‏ى سرمايه ‏اش سود مى‏ گيرند (2)و هنگامى كه يافتم كه هنگام پاداش، نسبت‏ ها را در نظر مى ‏آورند(3)، و هنگامى كه يافتم حتى نسبت ‏ها و سعى‏ ها را و عمل ‏ها را با هدف مى ‏سنجند(4)، در اين هنگام ‏ها به رضا و خشنودى مى ‏رسم و در هر كلاسى درسم را مى ‏خوانم؛ چون دو پا براى رشد ما هست: بهره‏ بردارى براى حق در هنگام دارايى ‏ها (شكر) و به پاى باطل نچسبيدن در هنگام ندارى ‏ها (صبر). (1)انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اتْقيكُم‏\E( حجرات، 13). (2) لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً الَّا ما آتيها\E( طلاق، 7). (3)لَيْسَ لِلْانْسانِ الّا ما سَعى‏\E( نجم، 39). (4)انَّما الْاعْمالُ بِالنِّيّاتِ. تهذيب الاحكام، ج 1، ص 83
🌿با رشد و آگاهى و معرفت به حيرت مى‏ رسم؛ چون هنگامى كه رابطه‏ ها و نيازهاى گوناگون و خاصيت‏ هاى بى‏ شمار را مى‏ يابم، در تصميم مى‏ مانم و در سنجش لنگ مى ‏شوم و با اين حيرت به تفويض مى‏رسم و با يك قدرت و حكمت برتر زد و بند مى ‏كنم و او را به وكالت مى ‏گيرم. اين هشت مرحله كه هر كدام ديگرى را به دنبال مى ‏كشد، نظام اخلاقى اسلام‏ را تشكيل مى ‏دهد. و اين نظام هماهنگ و مرتبط است كه مى‏ تواند احكام اخلاقى اسلام را به دوش بگيرد. و مى ‏تواند تمام بدى ‏ها را بخشكاند و تمام خوبى ‏ها را شكوفا كند: 1- تفكر 2- شناخت خودم و ربّم 3- عشق و ايمان 4- اطاعت و تقوا 5- آزادى و زهد 6- رضا 7- حيرت 8- تفويض.
🌿تفكر در استعدادها با شناخت استعدادها و سرمايه ‏هاى انسانى به كار او پى مى ‏بريم و از نقش او آگاه مى ‏شويم. و در نتيجه به شناخت دنيا مى ‏رسيم چون دنيا كارگاه ماست. اكنون بايد ببينيم سرمايه‏ هاى من با چه كارى هماهنگ است. نه استعداهاى من با خوشى هماهنگ است و نه وضع كارگاه من با اين كار مى ‏خواند. از آن‏جا كه من بيشتر از بزغاله ‏ها سرمايه دارم، كار من هم ناچار زيادتر از بزغاله ‏هاست. من براى شناخت هدف و شناخت نقش خودم، بايد به خودم باز گردم. براى شناخت يك اتاق و اين كه براى چه كارى ساخته شده، بايد به خود اتاق بازگردم. همان طور كه از وسايل يك اتاق مى ‏توانم بفهمم كه آن چه اتاقى است، اتاق خواب است يا عمل يا نشيمن، همين طور از استعدادها و نيروهايى كه در درون انسان نهفته، مى ‏توانم بفهمم كه كار او چيست و براى چيست؟ پس كار انسان با شناخت استعدادهايش مشخص مى ‏شود. اكنون مى‏ پرسم استعدادهاى انسان را چگونه مى‏ توان شناخت؟ براى شناخت استعدادهاى انسان و سرمايه‏ هاى او، دو راه وجود دارد: 1- نيازها؛ چون هر نيازى نمايانگر استعدادهايى است. 2- مقايسه با ساير جاندارها. وقتى سرمايه ‏ى من زيادتر از بزغاله‏ هاست، چگونه مى‏ توانم به كار بزغاله قانع شوم و در همان سطح ‏بمانم؟
🌿تفكر در مقدار استعدادها با تفكر در مقدار استعدادها، مى‏ يابيم كه انسان چقدر ادامه دارد و در نتيجه هستى تا كجا گسترده مى‏ شود. ما از مقدار نفتى كه در چراغ است، مى‏ توانيم حدود روشن بودنش را حدس بزنيم و از مقدار سوختى كه در ماشين است، حدود حركت آن را و ... ما از استعدادهاى اضافى جنين در شكم مادر، كشف مى ‏كنيم كه او براى نُه ماه نيست و براى اين محدوده نيست؛ چون او در آن‏جا بدست و پا و ... كارى ندارد. در آن محدوده به بيش از جفت، نياز نيست. در نتيجه ما از استعدادهاى عظيم انسان كشف مى‏ كنيم كه براى اين محدوده ‏ى هفتاد ساله نيست؛ چون بيش از اين حرف‏ها سرمايه دارد.
🌿با اين تفكر، عظمت استعدادهاى او را مى ‏يابيم و به كار عظيم او مى ‏رسيم كه رفاه نيست و خوشى نيست، بلكه رشد و خوبى است، كه خوشى با خوبى تفاوت دارد. دارو براى مريض خوب است اما خوش نيست.