🌿تو حكومتى را مى خواهى همگام با نظام هستى، نه همراه با شرايط توليدى و قانونى مى خواهى در اين سطح، نه در سطح قراردادها و حاكمى مى خواهى در اين قلمرو، نه در داخل مرزها ...
👈و از اين حكومت، نه نان و آب و رفاه و عدالت و تكامل كه بيشتر از اينها را خواستارى و تنها به مبارزه با استثمار و استبداد و اس اس هاى ديگر قانع نيستى. 👈اسلامى كه حتى تا حد تكامل، آرمان داشته باشد ارتجاع است. پس از تكامل، جهت گيرى و جهت عالى تر يا جهت پست تر مطرح است و 👈رشد و خسر مطرح است.
و تو با كافر در تمام ابعادِ «ملاء، مترف و طاغوتش» درگيرى. نه يك بُعد سرمايه دارى و يا قدرت خواهى و يا ...
و تو براى اين درگيرى مهره هايى مى سازى و آنها را نفوذ مى دهى و مسلط مى شوى، نه اينكه بر سر قانون و شوراها دعوا كنى كه بهترين قانون و بهترين مجلس مادام كه همراه مهره هاى اجرايى تو نباشد، بى پا و محبوس مى مانند.
📙درسهايى از انقلاب (انتظار)، ص: 56
🌿براى مبارزه با دشمن هاى بزرگ، نه در داخل مرزهاى خودت كه در داخل مرزهاى خودشان بايد دست به كار شوى.
على (ع) مى فرماید: هيچ كس در درگاه خانه اش نجنگيد جز آنكه ذليل شد.
🌿در صورتی که از این کانال راضی هستید و مفید می دانید لطفا به دوستان خود معرفی فرمایید .
https://eitaa.com/tarbeit
مباحث تربیتی با نگاهی نو
🌿ما موضعگيرى ها را از بينش هايمان مى گيريم و بينشمان را از درك بلاواسطه و حضورى مان .
🌿مابه راهى رفته ايم كه راه رسولان است.
رسول از بينش تاريخى و طبقاتى و سياسى شروع نمى كرد.
با فيلم و اسلايد و معركه گيرى شروع نمى كرد.
و با كلاس هاى جهان بينى و ايدئولوژى و شناخت مكاتب و تفسير قرآن و نهج البلاغه شروع نمى كرد، كه ما شروع كرده ايم و با بازى ها خودمان را مشغول كرده ايم و بى حاصل به وازدگى و خستگى رسيده ايم.
👈او اين گونه كار مى كرد و نه مثل ما كه فقط به دنبال بچه ها و جوان هاى بى حصار و پذيرا هستيم. او خود را محبوس بچه هاى بى حصار نمى كرد.
👈رسول، از همين پيرمردهاى بى فرهنگ كه ما نگاهشان نمى كنيم و حتى اگر پدرهايمان باشند تحملشان نمى كنيم، رسول از همين ها كه در كنار آفتاب لميده اند و تا غروب شكار مگس مى كنند، 👈رسول از همين ها آن هم در يك برخورد نه در چند سال و با كلاس هاى رنگارنگ، ابوذرها و سلمانها را بيرون كشيد.
👈آيا همين توضيح كافى نيست كه بفهميم راه ما راه رسول نيست؟
آن تلقى از انقلاب فرهنگى هيچ زمينه اى در توده ندارد. آن هم توده بى فرهنگ و امّى. آن هم توده مغرور و سركش. ولى كار رسول در ميان همين امّى ها بود. بعثت او در ميان همين ها بود. 👈در سوره جمعه خدا تأكيد مى كند كه «بَعَثَ فِى الْامّيّينَ ... »، نمى گويد «بَعَثَ فِى النَّاسِ، بَعَثَ فِى الْعُلَماءِ، بَعَثَ فِى الطُّلاب ...» نه، مى گويد «بَعَثَ فِى الْامّيّينَ ...»،👈 در دل امّى ها رسول بذر ريخت و نور پاشيد و از همان توده بى سواد كه حتى خط نمى نوشت ابوذر بيرون كشيد.
همين توضيح كافى است كه نشان بدهد انقلاب فرهنگى ما انحرافى است.
📒درسهايى از انقلاب (انتظار)، ص: 61
🌿راه انبيا
توده امّى، تاب و تحمل بحثهاى عريض و طويل تو را ندارد.
و اگر داشته باشد، مدتها طول مىكشد تا او به جايى برسد و از كلاسهاى شناخت مكاتب و جهان بينى و ايدئولوژى و تفسير و نهج البلاغه همچون دايرة المعارفى بيرون بيايد.
پس به جاى آنكه به آنها چيزهايى بدهيم بهتر است از آنچه كه خودشان دارند بهرهبردارى كنيم و از اين منبعِ شناخت براى تفكر و براى آموزش كتاب و حكمت استفاده ببريم.
براى دگرگون كردن ارزشهاى حاكم بايد از اين منابع دست اول استفاده كرد. 👈اين منبع شناخت، چيزى جدا از شناخت هاى تجربى و يا مطالب علمى و شناخت هاى دست دوم است.
👈انسان بيش از هر چيز از خودش آگاهى دارد. انبيا با تكيه بر همين شناخت و با ذكر و يادآورى از همين شناخت كارشان را شروع مى كردند.
📒درسهايى از انقلاب (انتظار)، ص: 61
مباحث تربیتی
🌿راه انبيا توده امّى، تاب و تحمل بحثهاى عريض و طويل تو را ندارد. و اگر داشته باشد، مدتها طول مىك
🌿آنها به انسان نشان مى دادند كه چگونه ميان خودش و آنچه كه حاكم گرفته و آنچه كه هدف دارد مقايسه كند و به او نشان مى دادند كه چگونه ميان هدفها و معبودهايش مقايسه كند و با اين مقايسه ها به تكبير و سپس به توحيد برسد و خدا را حاكم بگيرد و 👈محركى جز او را نپذيرد و در درون و در جامعه و در جهان، جز حكم او را گردن ننهد و لباس اطاعت غير او را كنار بگذارد و لباس تقوا و اطاعت او را بر تن نمايد. اين مقايسه ها كارى است كه هر امّى بى سواد و بى فرهنگى از عهده آن بر مى آيد.
🌿به تعبير على (ع) تو درست همان چيزى هستى كه آن را خوب مى شمارى و روى آن حساب مى كنى. 👈ارزش تو همان چيزى است كه در تو اثر مى گذارد، تو را شاد مى كند و يا رنج مى دهد و او مى بيند كه از آبگوشت بى چربى و صندلى اول و سخنران اول بودن و ماهى بيست هزار تومان داشتن شاد شده و رنجيده. ولى مى بيند كه آبگوشت نيست، كه صندلى نيست، كه پول نيست، كه از اينها فاصله دارد و اينجاست كه شور رفتن در او سبز مى شود.
مباحث تربیتی
🌿به تعبير على (ع) تو درست همان چيزى هستى كه آن را خوب مى شمارى و روى آن حساب مى كنى. 👈ارزش تو همان
🌿مادام كه اين جريان در كسى شكل نگيرد، تمام شناختِ مكاتب و جهانبينى و ايدئولوژى و تفسير و نهج البلاغه مى شود بازيچه اى كه فقط براى نمايش دادن به كار مى رود؛ چون كسى كه بازيگرى را كنار نگذاشته هر چيزى در دست او بازيچه مى شود.
🌿نقش و شغل
بر فرض اين مرحله طى شد و ما اين همه را فهميديم بعد چه بكنيم؟ و چگونه ادامه بدهيم ...؟
نكته اين است كه 👈خيال مىكنى ما مى خواهيم عمل ها را عوض كنيم. در حالى كه اين همان تنوع كارى و بازيگرى است.👈 ما مى خواهيم محرك ها را دگرگون كنيم. ما مى خواهيم كه همراه اين تلقى،👈 هدف تو از سطح لذت و رفاه و تنوع و خوشى بالاتر بيايد و تو بار سنگين را بر روى شانه هايت احساس كنى و بفهمى كه 👈تو با تمام هستى و با تمام نسلها مربوط هستى. پس مسئول هستى ... پس نمى تواند غم تو همين كرّه الاغ مفلوج باشد و عشق تو همين گاو شيرده.
👈ما مى خواهيم پس از اين ديدها و بينشها بار سنگين نسلها را به دوش بگيرى، آن هم نه فقط نان و آبشان را كه پيش از آب و نان بايد مسائل ديگرى حل شود. كسى كه مى خواهد خودكشى كند به فكر نان و رفاه نيست.👈 كسى به فكر اينهاست كه سه مسأله بودن و براى چه بودن و چگونه بودن را حل كرده است.
👈رجحانِ بودن خودش را در رابطه با رجحان خلقت حل كرده و 👈براى چه بودنش را از استعدادهايش شناخته و از تركيبش به دست آورده و 👈چگونه بودنش را در هماهنگ شدن با نظام و سنت هايى كه بر جهان حاكم هستند و وحى از آن خبر داده، تنظيم كرده است و مى خواهد اين مسائل را براى همه كه به او مربوط هستند و او مسئولشان هست، حل بكند و آنها را از اين محدوده تنگ بيرون بياورد.
👈و محرك را عوض كنيم و حاكم را اللَّه بگيريم و با اين ديد در هر لحظه محاسبه كنيم مهمترين كارها و ضرورى ترين آنها كدام است و بر اين اساس انتخاب نماييم.
👈پس اينكه بعد چه كنيم وابسته به اين است كه در هر لحظه چندكار مى توانيم انجام دهيم، بهترين آن را و ضرورى ترين آن را انتخاب نماييم.
📒درسهايى از انقلاب (انتظار)، ص: 70
🌿🌿تفكر در انسان
👈براى اين تفكر به تدبرهايى نياز دارم. من ديروز و امروز و فردايم را مطالعه مىكنم. ديروزى كه هيچ نداشتم و 👈با چهار خصوصيت فقر و عجز و ضعف و جهل، همراه بودم و امروزى كه بى نياز شده ام و به بلوغ و قدرت و حكمت رسيده ام. و فردايى كه دوباره پير و فرتوت و از دست رفته خواهم شد.
با اين تدبر، دادن ها و گرفتن ها را مى يابم و محكوميت ها را مى بينم و به حاكمى مى رسم.
مباحث تربیتی
🌿🌿تفكر در انسان 👈براى اين تفكر به تدبرهايى نياز دارم. من ديروز و امروز و فردايم را مطالعه مىكنم.
🌿 اين حاكم با چه خصوصيات وويژگى هايى همراه است و مهم اين كه در كجا مى توانيم بايستيم كه سُر نخوريم و زمين نيفتيم.
اين هستى، اين ماده و اين انرژى واين قانون ها همه نيازمند هستند و همه محكوم هستند و در نتيجه اينها جاى پاى محكمى نيستند. 👈قانون ها، تنظيم كننده و كنترل كننده و قانونگذار را نشان مى دهند. درست است كه يك ماشين با چند قانون در جريان است. اما اين قانون ها خود حاكمى را نشان مى دهند كه آنها را تنظيم كرده و به جريان انداخته است. اينها همه محكوم هستند و حاكمى را نشان مىدهند و اين حاكم ويژگى هايى دارد:
1- بى مانندى: او مثل اتم مثل انرژى مثل قانونها نيست. اگر مثل اينها بود، مثل همين ها محكوم مى شد.
2- بى نيازى: او به آفريده ها و آفريدگار و زمان و مكان و حتى به خودش نياز ندارد. اگر او نيازى مى داشت، محكوم مى بود و حاكمى مى خواست.
3- نامحدودى: او حدى ندارد، نه در قدرت و علمش و نه در وجودش. نمى توانيم بگوييم فقط اينجاست، بيرون است يا در درون، اين جاست يا آنجا؛ چون محدود، به دو چيز نياز دارد، به حدود و مرزهايى و به محدود كنننده و مرزبانى.
و نتيجه ى نامحدودى احاطه است و نتيجه ى احاطه، حضور و آگاهى و علم.
4- يگانگى: او از تركيب و اجزائى برخوردار نيست، او هم يكى است و هم يگانه. من يكى هستم اما يگانه نيستم. او هم واحد است و هم احد.