🧩 جنگ را چه کسی اداره کرد؟!
(یادداشتی با رویکرد #تربیت_و_حکمرانی در گرامیداشت #روز_زن)
پاسخ شما به پرسش بالا چیست؟ به نظرم در مترقیترین حالت پاسخ خواهید داد: «جنگ را نه دولتها اداره کردهاند و نه نیروهای مسلح؛ جنگ بهوسیلهٔ مردم اداره شده است.» احسنت، حرف درستی است؛ اما اجازه بدهید کمی دقیق تر شویم.
چند باری در میانهٔ مباحثههای دوستانه یا در کلاس درس و موقع گفتوگوهای رسمی از زبانم درآمده که «به نظر من، جنگ ما را زنان اداره کردهاند.» حالا میخواهم به بهانهٔ یک روز بزرگ، برای اولین بار دربارهٔ این ادعا چندخطی بنویسم؛ شاید بعدها بیشتر و دقیقتر دربارهاش نوشتم و گفتم، و راستش خیلی دوست دارم که بتوانم.
جنگ را #زن_مسلمان_ایرانی اداره کرد، زمانی که کیفدستی شوهرش را که سایهٔ سر و نانآور خودش و بچههای قدونیمقدش بود، میبست و قرآن بالای سرش میگرفت و او را راهی جبههها میکرد، بیآنکه غُر بزند یا بغض کند و کرشمهٔ زنانه بیاید و دلش را درست لحظهٔ رفتن، بلرزاند؛ جنگ را زن اداره کرد، وقتی نهتنها از شوهر تازهدامادش دل میکند، که به او قوت قلب میداد تا او هم از نوعروسش دل بکند و برود؛ جنگ را زنها اداره کردند، وقتی بچههایشان را که با خوندل بزرگ کرده بودند، بیهیچ چشمداشتی و فقط به عشق آقای خمینی روانهٔ جبهه میکردند و نگرانیشان این بود که مبادا آقا خم به ابرویش بیاید به خاطر خالی ماندن جبههها از فرزندان این وطن.
در طول جنگ، دولت نمیتوانست شهرها و محلهها را اداره کند، اگر در هر محله یک یا چند شیرزن نبود که چادر همت به کمر ببندد و بقیهٔ خانمهای محله را دورهم جمع کند تا هم به فکر تأمین نیازمندیهای خط مقدم جبههها باشند و هم با تدبیر منزلهای خودشان، نگذارند اعصاب شوهرهای جبههرفته یا نرفتهشان بهدلیل کمبودهای ناشی از جنگ چنان به هم بریزد که با اعتراض به دولت و شلوغکاری، باری بر دوش مسئولان نظام و غصهای به غصههای امام امت اضافه کنند. راستی، هیچ فکرش را کردهایم اگر این شبکهٔ زنان هر محله ـ که گاهی با شبکهٔ زنان محلههای دیگر هم پیوند میخورد ـ نبود، چطور میتوانستیم کمبود و حتی نبود بسیاری از مواد غذایی و سوخت و امکانات زندگی را در سطح محلهها مدیریت کنیم، بدون اینکه جنجال و هیاهویی به پا شود؟ مثلاً اگر یک شب یکی از خانههای محله نیاز به پهن کردن یک سفرهٔ آبرومند برای یک امر خیر داشت، یا اگر بخاری نفتی خانهای لنگ یک تَه پیت نفت بود تا بچههای قدونیمقد خانه تا صبح از سرما نچایند، این شبکهٔ زنان حتی اجازه نمیداد کار به سطح مردان برسد، که بعضی وقتها با شلوغکاریهایشان کار را خرابتر هم میکنند؛ اینها خودشان طوری کار را رفعورجوع میکردند که آب هم از آب تکان نخورد.
دراینباره گفتنی و نوشتنی زیاد است، باشد وقتی دیگر؛ اما جان کلام که دوست دارم مخاطبان این نوشته به آن بیندیشند و کمک کنند تا بیشتر دربارهٔ آن بیندیشیم و بگوییم و بنویسیم این است: اگر #حکمرانی را «روش شکلگیری #تصمیمگیری_جمعی بهمنظور ایجاد یک #هماهنگی_اجتماعی» بدانیم، الحق و الانصاف، زن مسلمان ایرانی در همهٔ جنگها و بلکه در همهٔ ادوار تاریخی، یکی از تعیینکنندهترین نقشها را برای شکل گیری تصمیم جمعی برای #مقاومت و ایجاد هماهنگی اجتماعی لازم برای آن داشته است.
بگذارید راحتتر بنویسم: الگوی سوم زن (زن مسلمان ایرانی)، نقشآفرینی در جایگاه متولی یک #حکمرانی_پنهان، یا به ادبیات دانش حکمرانی، یک #حکمرانی_نرم است؛ نه همچون زن غربی که #ابزار_حکمرانی است و نه مانند زن غالباً شرقی، که همچون #قلمروی_حکمرانی است.
این یادداشت باید ادامه داشته باشد تا مفهوم تر شود...
🎥پ.ن. بخشی از فیلم مهمان مامان را که بیتناسب با این نوشته نیست، صرفاً بهعنوان یک ضمیمه تزیینی پیوست کردهام؛ اگر دوست داشتید تماشا کنید.
🆔️ @tarbiat_hokmrani