eitaa logo
طریق عرفان
4.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
830 ویدیو
30 فایل
💐مراحل ومطالب عرفانی به صورت موضوع بندی💐 📚ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی📚 ✅ فهرست مطالب eitaa.com/tareagheerfan/10679 📲 طریق عرفان در دیگر پیام‌رسان ها zil.ink/tareagheerfan2 🟧 مسئول کانال @Sayyed_mahdi1214 🟧 ادمین تبادل @MahdiZolfaghary1371
مشاهده در ایتا
دانلود
طریق عرفان
سلام موضوع امروز: #اولین_مرحله سیر الی الله تصحیح اعتقادات و محکم نمودن پایه های اعتقادی #اعتقاد
برای مشاهده اولین نکته ازچهل نکته کلیدےسیر الی الله با عنوان نقش تصحیح اعتقادات در سیر الی الله روی متن بالا ضربه بزنید.
عاشقی در راه کعبه مرحوم ملااحمدنراقی در کتاب خزائن خود می نویسد: یکی از اکابرگوید:به نيّت حج به بازار بغداد شدم ، جواني زيبا صورت را ديدم قَصَبِ مُعلَم (پارچه هاي ابريشمين و نشاندار ) بر سر و حلّه کتان در بر و کفشي زرنشان در پا ، به رسم نازکان هر چه تمامتر ميخراميد و سيبي در دست داشت و ميبوييد . گويي که ميچکيد زگلبرگ عارضش * * * برخاک ، قطره هاي گلاب عقيق فام روزي که قافله روان شد من نيز رفتم . در منزل ديگر جوان را ديدم نعليني در پا کرده و دستار مصري در سر ، گلاب بر خود ميفشاند ، بر مثال کسي که به گلزار رود و ميخراميد . انديشه کردم که در طور اين جوان سرّي است ، يا معشوقي است که به راه عشقش مي برند ، يا عاشقي است که از منزلگاه نياز به خلوت نازش ميرسانند . از وي سؤال کردم : اي جوان کجا ميروي ؟ گفت : به خانه . گفتم : کدام خانه ؟ گفت : خانه پربهانه ، که خلقي را آواره کرده است . من نيز ميروم که ببينم سرگشتگان به کجا ميروند و که را خواهند ديد و از اين خرمن چه خوشه خواهند چيد ؟ گفتم : اين چه استعداد را ست که تو داري ؟ مگر از صعوبت باديه خبرنداري ؟ گفت : دوست ، آوارگي ما خواهد ، رفتن حج بهانه افتاده است . گفتم : اي جوان برگرد ! گفت: نه من به اختيار ميروم از قفاي او * * * آن دو کمند عنبرين ميبردم کشان کشان که اي فلان ! معذور دار که چنين آورده اند. گفتم : اين سيب را چرا ميبويي؟ گفت : تا مرا از حَرّ سموم اين باديه بلاانگيز نگاه دارد ، که با شميم برگ گل خو کرده ام و در حريم آغوش دلبران خفته ام و از نسيم اقبال محبوبان شکفته ام. گفتم : بيا تا با هم مرافقت نماييم. گفت : لا واللّه ! تو بُرقع پوشي و من جرعه نوش ، تو پير مناجاتي و من پير رند خرابات . دوش در خمّار بودم و اکنون در خمار دوشينم . آن جوان را همانجا گذاشته گذشتم ، ديگر او را نديدم تا آنکه روزي به وقت افراط گرما ، جوان را ديدم در تحت ميزاب خفته و زار و نزار و رنجور و ضعيف ، نه در سر قصب معلّم و نه در پا کفش زر نشان ، همان سيب داشت و ميبوييد . خواستم از او بگذرم . گفت : اي فلان مرا ميشناسي ؟ گفتم : آري ، از تبديل حالت بگوي . گفت : داد و فرياد ! در اين راه به معشوقي مي آورند و به عاشقي مبتلا ميسازند . گفتم : اين همان سيب است ؟ گفت : آه ، آه ، از اين سيب پرآسيب ، اي فلان ! ديدي که با ما چه کردند و چون ما را لگدکوب قهر انداختند ؟ اوّل گفت معشوقي غم مخور ، چون به باديه امتحان در آوردند ، گفتند تو عاشقي و چون به عرفات رسيدم گفتند تو طفلي ، چون به خانه رسيدم گفتند تو در اين حرم مَحرَم نئي ، هرچند در زدم و فرياد برآوردم که ايّها المطلوب ! جواب شنيدم که : اِرجع يا خائب ، سوختم ، سوختم و شناختم که در اين ترانه غير او نه . اي فلان ! امروز زار و نزارم و از نازکي بيزارم ، نميدانم طالبم يا مطلوب ؟ محبّم يا محبوب ؟ محتاجم يا غير محتاج ؟ و از اين تفکر و اندوه سوختم نه بيمارم ، امّا بيمار اين تفکر دارم . آن شخص گفت دلم به زاري آن جوان سوخت . گفتم : بيا تا تو را پيش اصحاب برم و از اين حيرت برهانم . گفت : مرا رها کن که در اين حيرت سرّي دارم و در اين تفکر ذوقي . و از او در گذشتم . . . شب در حوالي مسجدالحرام به وظايف عبادت مشغول شدم . صباح که نيت وداع خانه کردم ديدم از کنار حطيم ، آن جوان سقيم را مرده بر دوش ميبرند . از آن حالت از يکي از محرمان سؤال کردم ، گفت : عاشقان کشتگان معشوقند * * * برنيايد ز کشتگان آواز 🔴شوریده صحرایی شیخ مصلح الدین سعدی گوید چنین دارم از پیر داننده یاد که شوریده‌ای سر به صحرا نهاد پدر در فراقش نخورد و نخفت پسر را ملامت بکردند و گفت از انگه که یارم کس خویش خواند دگر با کسم آشنایی نماند به حقش که تا حق جمالم نمود دگر هر چه دیدم خیالم نمود به صدقش چنان سر نهادم قدم که بینم جهان با وجودش عدم دگر با کسم بر نیاید نفس که با او نماند دگر جای کس گر از هستی خود خبر داشتی همه خلق را نیست پنداشتی 💠ادامه دارد.... @tareagheerfan
🔴بی خودی عاشق خدا مرحوم شیخ عباس قمی در منتهی الامال می نویسد:ثقه الاسلام کلینی از حضرت جعفر بن محمد علیه السلام روایت کرده که حضرت سید الساجدین علیه السلام چون به نماز می ایستاد رنگش متغیر می شد,و چون به سجود می رفت سر بر نمی داشت تا عرق از آن جناب می ریخت. و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که حضرت علی بن الحسین علیه السلام در شبانه روز هزار رکعت نماز می گزارد و چون به نماز می ایستاد رنگ به رنگ می گردید و ایستادنش در نماز ایستادن بنده ذلیل بود که نزد پادشاه جلیل ایستاده باشد و اعضای او از خوف الهی لرزان بود چنان نماز می کرد که گویا نماز وداع است و دیگر نماز نخواهد کرد. چون از تغییر احوال آن جناب سوال می نمودند چنین می فرمود:کسی که نزد خداوند عظیمی ایستاده است سزاوار است که خائف باشد. و نقل کرده اند که در یکی از شب ها یکی از فرزندان آن جناب از بلندی افتاد و دستش شکست و از اهل خانه فریاد بلند شد همسایگان جمع شدند و شکسته بند اوردند دست آن طفل را بستند و آن طفل از درد فریاد می کرد و حضرت از اشتغال به عبادت نمی شنید. چون صبح شد و از عادت فارق گردید دست طفل را دید در گردن آویخته از کیفیت حال پرسید. خبر دادند. و در وقت دیگر در خانه حضرت در آن خانه که در سجود بود آتشی گرفت و اهل خانه فریاد می کردند که یابن رسول الله النار النار!حضرت متوجه نشدند تا آتش خاموش شد. بعد از زمانی سر برداشتند از آن جناب پرسیدند که چه چیز بود که شما را غافل از این آتش گردانیده بود?فرمود که آتش کبرای قیامت مرا از آتش اندک دنیا غافل گردانیده بود. 🔷نوشته سنگ مزار عاشق روزی در شهرستان قم انتهای قبرستان ابوحسین به زیارت قبر مرحوم آیت الله سید ابوالحسن قریشی که یکی از اولیاءالله بود رفتم. بنا به وصیت خود آن مرحوم بر روی سنگ قبرش چنین نوشته شده بود: مرقد سید ابوالحسن قریشی عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی آری خواننده عزیز!اگر موفق شدی که عاشق خدا شوی انسانی بسیار والا و برجسته خواهی شد. قیمت هر انسانی برابر با آن چیزی است که طلب آن است,عاشقان طلا به قدر طلا ارزش دارند. عاشقان بهشت به قدر بهشت ارزش دارند. ارزش عاشقان خدا هم به مانند خود خدای عز و جل بی نهایت است. ای برادر تو همان اندیشه ای*** ما بقی خود استخوان و ریشه ای گر بود اندیشه ات گل گلشنی***ور بود فکر تو هیمه گلخنی آه!خاک بر فرق من و تمثیل من. افسوس که الفاظ ما برای حقایق کافی نیست. معانی هرگز اندر وهم ناید***که بحر قلزم اندر ظرف ناید شاید داستان مجنون عامری را شنیده اید. وقتی بیمار شد پزشک او طبق سنت آن زمان دستور داد رگش را پیدا کنند. مجنون پرسید میخواهی چه کنی?گفت میخواهم فصدش کنم. مجنون گفت: ترسم ای فصّاد گر فصدم کنی**نیش را ناگه به لیلایم زنی من کیم لیلا و لیلا کیست من**ما چو یک روحیم اندر دو بدن آری کار سالک به این جاها می رسد که تک تک سلول های بدنش با یاد معشوق خود یعنی خدا زنده اند. ادامه دارد..... 🆔 @tareagheerfan
هشتم شوال سالروزاهانت وهابیون کوردل به قبورمطهرائمه بقیع(علیهم السلام) وتخریب آن وجریحه دارکردن قلب امام زمان راخدمت همه عاشقان اهل بیت تسلیت عرض میکنیم @tareagheerfan👈
akhar-navadiha-ir.mp3
1.85M
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه.... @tareagheerfan
💠ملاقات اصمعی با امام سجاد علیه السلام در مسجد الحرام غزالی در کتاب«بحرالمودة»چنین می نویسد:اصمعی گفت:به سوی بیت الله الحرام رفتم.شبانگاه طواف می کردم.ناگهان نالۀ سوزناک و دل انگیزی را شنیدم.در پی صدا گشتم.به جوان زیبا روی ظریف اندامی رسیدم.سیمایش نشانگر سرشت نیک او بود.و دو طرۀ گیسو داشت.چنگ بر پرده های کعبه آویخته بود و می گفت:ای آقای من،ای مولای من،چشم ها خفته اند و ستاره ها پنهان گشته اند و تو پادشاه،زنده و قیومی که نه خواب سبک بر چشمان تو می نشیند نه خواب سنگین. شاهان درهای خویش را بسته اند و نگهبان و دربان بر آن گمارده اند.هر دوستی با دوست خویش خلوت گزیده است و درگاه تو برای درخواست کنندگان گشوده است.اینک من به در خانۀ تو آمده ام و از تو درخواست کننده هستم.ای رحیم،پیش تو آمده ام رحمت تو را می جویم.امید دارم که تو به سوی من نگاه لطف افکنی،ای کریم ای ارحم الراحمین!سپس چنین می سرود: 1)ای کسی که دعای درمانده در تیرگی ها را پاسخ می دهی.ای کسی که آفت،گرفتاری و بیماری ها را می زدایی. 2)میهمانان تو پیرامون خانه ات خفته اند و چشم تو بیدار است. 3)اگر تنها صاحبان شرف به جود تو امید ببندند پس چه کسی به گناه کاران نعمت می بخشد. 4)تو را می خوانم ای پروردگار و ای مولا و پشتوانه ام!پس به حق بیت و حرم بر گریستنم رحم کن. 5)تو بخشنده ای.آمرزشت را به من ببخش و با جود و کرمت از من درگذر! 6)از روی فضل گذشت را به من عطا کن،ای کسی که مردم در حرم به او اشاره دارند! سپس سر خویش را به سوی آسمان بلند کرد می گفت:خدای من،آقای من و مولای من!من اگر از تو عالمانه و آگاهانه اطاعت کرده ام پس حمد برای توست و منّت تو برای من.اگر نا آگاهانه نافرمانی کرده ام حجّت به زیان من برای توست. پس به ظاهر کردن منّت بر من و اثبات حجتت پیش من مرا رحم کن و گناهانم را بیامرز و مرا از دیدن جدّم و نور چشمم،حبیب و صفیّ و پیامبرت حضرت محمد(ص) در خانۀ کرامتت محروم مفرما،وادامه داد: 1)ای رب العالمین به سوی تو آمده ام و همۀ خلق را وانهاده ام. 2)ای خدا، آهنگ تو کردم و به سویت آمدم از تو درخواست می شود و تو پناه گناه کارانی. 3)من به درگاه عفو تو آمدم تا به فضلت ای کمک کننده مرا رحم کنی. 4)پس تو به حق ،خدای صاحب بخششی و تو مونس وحشت زده هایی. سپس سر خود را بلند کرد و می گفت : ای خدای من ، ای آقای من و ای مولای من ! دنیا گوارا نیست مگر به یاد تو ،و آخرت دلپذیر نیست مگر به عفو تو ،و روزگار خوشایند نیست مگر به طاعت تو ،و روز دلخواه نیست مگر به خدمت تو،وشب دل انگیز نیست مگر با مناجات تو .دل ها نیکو نیست مگر به محبت تو،و نعمت مطلوب نیست مگر به آمرزش تو ،و دنیا وآخرت بی تو خرسند کننده نیست . یا ارحم الرحمین . سپس گفت :ای خدای من ،حسنات تو را سود ندهد و سیئات تو را زیان نرساند؛پس ببخش چیزی را که برای تو نفع ندارد و بیامرز آنچه را به تو زیان نمی رساند.ای کریم در گذر از من .و می گفت: 1)ای کسی که در هر حاجتی هدف آرزومندانی،گلایه پیش تو آورده ام بر گلایه ام رحم کن. 2)ای امید من،تو زداینده گرفتاری من هستی؛پس همۀ گناهانم را ببخش و حاجتم را برآور. 3)توشۀ من اندک است،مرا به مقصد نمی رساند:اکنون آیا برای توشه گریه کنم  یا برای درازی سفر! 4)پیش تو آمده ام با کارهای زشت و پست،هیچ کس از مردم چونان من جنایت نکرده است. 5)ای نهایت آرزوی من!آیا مرا با آتش می سوزانی؛پس امید من به تو و ترس من از تو به کجا می رود؟ 6)غریب و تنهایم.سپاس من اندک است.و تنها به تو شکایت می کنم شکایتم را بپذیر. 7)خدایا اگر پیش از رغبت من به من عطا کنی،پس آن را با شتاب در آسایش من تمام کن. اصمعی گفت : پیوسته این اشعار را تکرار می کرد تا اینکه با چهره بر زمین افتاد وبی هوش گشت .من به او نزدیک شدم دیدم او زین العابدین ،علی بن الحسین علیه السلام است .سر او را به دامن گرفتم . به حال او گریستم .یکی از قطرات اشکم بر چهره اش افتاد و به هوش  آمد و چشم گشود.سپس گفت :چه کسی مرا از ذکر مولایم باز داشت ؟ گفتم من اصمعی هستم ای سید و مولای من .این چه گریه وچه بی تابی است؟ با اینکه تو از اهل بیت نبوت و معدن رسالتی ؟ آیا خداوند نمی فرماید : «خداوند اراده کرده است تا پلیدی را از شما بزداید و شما را پاک کند پاک کردنی کامل.» نشست  وگفت : ای اصمعی هیهات هیهات! خداوند بهشت را آفریده برای کسی که او را اطاعت کند. اگر چه برده حبشی باشد .و آتش را آفرید برای کسی که او را عصیان کند اگر چه پادشاه قریشی باشد . آیا سخن خداوند را نشنیده ای ؟ « هنگامی که در صور دمیده شود هیچ یک از پیوند های خویشاوندی میان آنها ، در آن روز نخواهد بود و از یکدیگر تقاضای کمک نمی کنند .کسانی که وزن اعمالشان سنگین است همان رستگارانند . آنان که وزن اعمالشان سبک باشد کسانی هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده در جهنم جاودانه خواهند ماند. ادامه👇👇
شعله های سوزان آتش به صورت هایشان نواخته می شود و در دوزخ چهره ای عبوس دارند .» اصمعی گوید من او را به حال خود وا گذاشتم . 🔴ادامه دارد.... @tareagheerfan
از توصیه های عارف کامل مرحوم سید هاشم حداد رحمت الله علیه. 🆔 @tareagheerfan
✅کنیزی کنار کعبه جامی در نفحات الانس می نویسد:ذوالنون مصری گویر:در میان آنکه در طواف بودم دیدم که نوری بدرخشید که برق آن به عنان آسمان رسید و در عجب بماندم.طواف خود را تمام کردم و پشت بر دیوار کعبه باز نهادم و در آن نور فکر میکردم.ناگاه آواز اندوهگینی به گوش من آمد و در پی آواز برفتم دیدم که جاریه ای به استار کعبه در آویخته و میگوید: (ای دوست من ,می دانی حبیب من کیست?تو میدانی. محبتم را پنهان کردم تا آنکه سینه ام از کتمان به تنگ آمد.) به یک جانب شدم و از درد وی گریان شدم. شنیدم که می گفت:الهی و سیدی و مولای بحبک لی الاغفرتنی. خدای من آقای من و مولای من!تو را سوگند می دهم به محبتی که به من داری مرا بیامرز. گفتم ای جاریه تو را این بس نیست که می گویی((به حبی لک)) که میگویی((بحبک لی))?چه میدانی که تو را دوست دارد. گفت مر خدای را بندگانی هستند که ایشان را دوست می دارد پس ایشان وی را دوست می دارند.نشنیده ای قول الله تعالی را که گفت: فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و بحبونه(مائده ۵۴). محبت وی مر ایشان را سابق است بر محبت ایشان مر وی را. گفتم تو را بسا ضعیف و نحیف می بینم مگر بیماری?گفت: دوستدار خداوند در دنیا بیمار است و بیماریش به درازا می کشد. پس دوای او درد اوست. همینگونه است کسی که دوست دار خداوند باشد به ذکر او روی می کند تا او را ببیند. 🔴نماز اسوه المحبین امام زین العابدین علیه السلام. مرحوم شیخ عباس قمی از عین الحیوه مرحوم مجلسی نقل می کند:وقتی حضرت امام زین العابدین علیه السلام از وضو فارغ می شدند و اراده نماز می فرمودند,رعشه در بدن و لرزه بر اعضای آن حضرت مستولی می شد. چون سوال می نمودند می فرمود: که وای بر شما مگر نمی دانید که به خدمت چه خداوندی می ایستم و با چه عظیم الشأنی میخواهم مناجات کنم. در هنگام وضو نیز این حالت را از آن حضرت نقل کرده اند. ✳️مناجات امام حسین علیه السلام قبل از شهادت مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال این اشعار را از کتاب معراج المحبه نقل می کند: به مرکز باز شد سلطان ابرار که آساید دمی از رزم و پیکار فلک ، سنگی از دست دشمن    به پیشانیِ وجه اللهِ احسن که گلگون گشت رویِ عشقِ سرمد چو در روز احد ، روی محمد به دامان کرامت خواست آن شاه که خون از چهره بزداید ، بناگاه یکی الماس وش تیری ز لشگر گرفت اندر دل شه جای ، تا پر که از پشتِ پناه اهل ایمان عیان گردید زهر آلود پیکان...... ترکت الخلق طرا فی هواک وایتمت العیال لکی اراک لوقطعتنی باالحب اربا  لمامال الفواد الی سواک 🔴ترجمه دو بیت اخر تمام خلق رادر راه عشق به توترک کردم وخانواده خود را یتیم کردم که به لقاءتوبرسم اگردر راه عشقت مراقطعه قطعه کنی دلم به غیر ازشما میل نخواهد کرد 💠ادامه دارد.. ...    @tareagheerfan     
هدایت شده از طریق عرفان
در روز جمعہ صد نفحہ یا صد رحمت نازل مے شود. نود و نہ تاے آن براے کسے است کہ سوره قدر را در عصر جمعہ یکصد باربخواند و براے او همچنین نصیبے درآن یک رحمت دیگر هم هست. 📚میرزا جواد اقا ملکی @tareagheerfan
💠ای مدعیان محبت بیاموزید مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال می نویسد:فاطمه دختر امیرالمومنین علیه السلام روزی جابربن عبدالله انصاری را طلبید و گفت:تو از صحابه کبار حضرت رسولی و ما اهل بیت را حق بر تو بسیار است و از بقیه اهل بیت رسالت همین علی بن الحسین علیه السلام مانده و او بر خود جور می نماید در عبادت الهی. پیشانی و زانوها و کف های او از بسیاری عبادت پینه کرده و مجروح گشته و بدن او نحیف شده و کاهیده. از او التماس نما که شاید پاره ای تخفیف دهد. چون جابر به خدمت آن جناب رسید دید که در محراب نشسته و عبادت بدن شریفش را کهنه و نحیف گردانیده. حضرت جابر را اکرام فرموده و در پهلوی خویش تکلیف نمود و با صدای بسیار ضعیف احوال او پرسید. جابر گفت یابن رسول الله خداوند عالمیان بهشت را برای شما و دوستان شما خلق کرده و جهنم را برای دشمنان و مخالفان شما آفریده. پس چرا انقدر بر خود تعب می فرمایی? حضرت فرمود:ای مصاحب حضرت رسول. حضرت رسالت پناه با آن کرامتی که نزد خداوند خود داشت که ترک اولای گذشته و آینده او را آمرزید. مبالغه و مشقت در عبادت را ترک نفرمود_پدر و مادرم فدای او باد_ تا آنکه بر ساق مبارکش نفخ ظاهر شد و قدمش ورم کرد. صحابه گفتند:چرا چنین زحمت میکشی و حال آنکه خدا بر تو تقصیر نمی نویسد. فرمود:آیا من بنده شاکر خدا نباشم ?و شکر نعمت های او را ترک نمایم. جابر گفت:یابن رسول الله بر ما مسلمانان رحم کن که به برکت شما خدا بلاها را از مردمان دفع می نماید و آسمان ها را نگاه می دارد و عذاب های خود را بر مردمان نازل نمی فرماید. فرمود ای جابر بر طریق پدران خود خواهم بود تا ایشان را ملاقات نمایم. خدایا ما را توفیق پیروی از آن جناب مرحمت کن و در آخرت ما را از شفاعتش بهره مند ساز و ما را با او محشور بفرما. 🔴شیخ مصلح الدین سعدی درکتاب گلستان نقل می کند یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته شوریده ای که دران سفر همراه ما بود نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت چون روز شد گفتمش آن چه حالت بود گفت بلبلان را دیدم که بنالش در آمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوکاندر آب و بهایم از بیشه. اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته. دوش مرغی به صبح می‌نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید به گوش گفت باور نداشتم که ترا بانگ مرغی چنین کند مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش 💠ادامه دارد..... @tareagheerfan
💠علامه حسن زاده سلمه الله: وقتی را با خدایت خلوت کن که ........ 🆔 @tareagheerfan