103284413_5951983721954412649.mp3
1.68M
ای عشق بی نشان...
#امام_زمان
#جمعه
محبوبمن...
دیدنِ توزیباترین کاریست
کھ چشمِ انسان ميتواند بکند!🖤
#حاج_قاسم
اگه نا امیدی...!!
اگه کم آوردی...!!
دعای پنجاه و دوم صحیفه سجادیه رو بخون
امام سجاد علیه السلام داره نحوه بدست آوردن
دل خدا رو یادت میده...😉
سلام .سال نو مبارک .می خواستم یک دلنوشته برای شهدا ارسال کنم .ای کاش کمی از حس و حال شما در جبهه ها به این دوران منتقل می شد .ای کاش دل ما ادمها مثل دل شما مهربون می شد .ای کاش سادگی و اخلاص فرمانده ها به مدیران رده بالای ما منقل می شد .ای کاش همه مردم مثل شهدا قبل از اینکه به فکر خودشون باشند به فکر منافع جمع بودند.ای کاش و هزاران ای کاش دیگه که اگه می شد دنیا گلستان می شد .با امدنت مهدی جان همه ای کاشهای ما به واقع می پیوندد .به امید ان روز
مختصرا عرض کنم که روزی خدمت آیت الله بها الدینی رسیدم در زمان عزل قائم مقام و حقیر نگران شرایط آن روز ها بودم و آیت الله بها الدینی فرمودند نگران نباش امام زمان در زیر عبایش یاران و نوکرانی دارد در وقت و زمان معین و خاص بیرون میآیند و آقا صراحتا فرمودند آن فرد سید علی حسینی خامنه ای است
در آخر جوانان عزیز از خط امام و رهبری و انقلاب جدا نشوید که این انقلاب ان شا الله در امتداد ظهور خواهد بود و باز عرض میکنم که در این زمان به عمار های نیاز هست که یار و یاور نظام ، انقلاب و رهبری باشند.
و من الله التوفیق
عبدالقائم شوشتری
جمعه ۳ جمادی الاول ۱۴۴۲
بخش سوم - زمینه (ماه اسفند می دهد بوی شیر مردان بیشه ی خیبر) - حاج مهدی رسولی.mp3
18.55M
همت افتاد💚
یادش بخیر اولین شبی که رفتیم پایگاه شهید زینالدین این مداحی رو گذاشته بودن
چه حسو حالی بود 💔😔
✨و هر کس تقوای الهی پیشه کند
خداوند راه نجاتی برای او قرار می دهد.
#آیه_گرافی
#طلاق_2
✨به آثار رحمت خداوند بنگر
که چگونه زمین راپس از مرگش زنده می گرداند. 🌿🌿🌿
#آیه_گرافی
#روم_50
نمیدونم کِی..
نمیدونم چجوری!
ولی میدونم خدا تو رو بهتر از خودت بلده و
بیشتر از همه دوست داره!
داره واست خوشگلش میکنه بعد بهت بده...
درست میشه رفیق...♥️
تُعِزُّ مَن تَشاء و تُذِلُّ مَن تَشاء
هرکس را که بخواهی عزت می دهی؛ هر کس را بخواهی خوار می کنی...
الحمدولله که عزت و ذلت دست خداست...
⃟🌸🌿
درانتخابهمسنگرزندگیتدقتکن!
اگرمیخواهیسنگرزندگیتعطرشهادت بدهد،قبلازازدواج،دلتراحراجنکن!!
برادر من...😉
افتادحالا.....😂😂
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهد مناسب او باشد ..
در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از او خواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ...
از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت و از دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ..
هنگامی که به دنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد ..
سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....
و دزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد ..
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ،
و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد
و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت: خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی، فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
🌼آزار بچه و تب کردن مادر
🌹یکی از شاگردان بزرگوار شیخ رجبعلی خیاط گفت: فرزند دو سالهام -که اکنون حدود چهل سال دارد- در منزل ادرار کرده بود و مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس بچه بند بیاید. خانم پس از یک ساعت تب کرد، تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در شرایط اقتصادی آن روز شصت تومان پول نسخه و دارو شد، ولی تب قطع نشد، بلکه شدیدتر شد.
مجدداً به پزشک مراجعه کردیم و این بار چهل تومان بابت هزینه درمان پرداخت کردیم که در آن روزگار برایم سنگین بود. شب هنگام جناب شیخ را در ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم همسرم نیز در ماشین بود، جناب شیخ که سوار شد، اشاره به خانم کردم و گفتم: والده بچههاست، تب کرده، دکتر هم بردیم ولی تب او قطع نمیشود.
شیخ نگاهی کرد و خطاب به همسرم فرمود: بچه را که آن طور نمیزنند، استغفار کن، از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر، خوب میشود. چنین کردیم تب او قطع شد!
از بچه ات دلجویی کن😉