10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥عزاداری زنان به یاد قبیله بنیاسد
🔸هرسال در روز سیزدهم محرم زنان به یاد حضور قبیله «بنی اسد» در کربلا و دفن اجساد مطهر شهدا در حرم امام حسین (ع) به عزاداری میپردازند.😭
📌 13محرم در کشور عراق امروز بود.
#محرم
#امام_حسین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
https://eitaa.com/tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ببینید و دلتنگ شوید 💔
عمود ۱۴۰۷ اولین نقطه ای است که چشم زائرانی که با پای پیاده از نجف به سمت کربلا آمده اند به بارگاه قمربنی هاشم می افتد ..
اللهم ارزقنا زیارت الاربعین🤲
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
https://eitaa.com/tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
📽 ببینید و دلتنگ شوید 💔 عمود ۱۴۰۷ اولین نقطه ای است که چشم زائرانی که با پای پیاده از نجف به سمت ک
حسین جان 🌷
خیر یعنی درجوانی رفته باشی کربلا
رحم کن بر من برات کربلا گم کرده ام
#ڪربلا_پاے_پیاده💔
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 75 حمید دوست داشت هر شب مهمان داشته باشیم و با همه رفت و آمد
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد
قسمت 76
ورود به سال ۹۳ از ابتدا برایم عجیب بود حالات حمید عوض شده بود سجده های نیازهایش طولانی تر کرده بود تا قبل از این پیش من گریه نکرده بود ولی از همان فروردین ماه گاه و بیگاه شاهد اشک هایش بودم، داخل اتاق تاریک میرفت و بی صدا اشک می ریخت ، نماز شب که میخواند با سوز الهی العفو می گفت وقتی به چهره اش نگاه می کردم انرژی مثبت و آرامش می گرفتم چشم هایش زیبا بود ولی جور دیگری زیباییش را نشان می داد پیش خودم می گفتم احتمالا از دوست داشتن زیاد است که حمید را این شکلی می بینم ولی این تنها نظر من نبود دوستان خودش هم شوخی می کردند و می گفتند: حمید نور بالا
می زنی!
این احساس بی علت نبود حمید واقعاً آسمانی تر شده بود شاید به همین خاطر بود که ما به فاصله کمتر از یک ماه مجدد خادم الشهدا شدیم، مثل همیشه با حاج آقای صباغیان تماس گرفت ،هماهنگ کرد و ما هجدهم فروردین عازم دو کوهه شدیم از در پادگان که وارد شدیم انگار خود ساختمان ها به ما خوش آمد می گفتند ساختمان های که روزگاری طعم خوش مصاحبت با شهدا را چشیده بودند و حالا میزبان زائران شهدا بودند، عکس های بزرگ قدی روی دیوار ساختمان ها به اندازه یک کتاب حرف برای گفتن داشت، ساختمان هایی که هنوز هم بچه های گردان کمیل و مقداد و ابوذر و مالک را فراموش نکرده بودند.
جلوی حسینیه حاج ابراهیم همت که رسیدیم حمید گفت: یه روزی صدای بچه های رزمنده توی صبحگاه دوکوهه می پیچیده ،بعد از دعای صباحی که شهید گلستانی میخوند نرمش می کردن و می گفتن یک دو سه شهید! ولی انگار دوکوهه خلوت کرده و منتظره، منتظر یه روزی که یه سری مثل همون شهدا پیدا بشن و اینجا دوباره نفس بکشن.
ادامه دارد...
#شهیدحمیدسیاهکالی
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 76 ورود به سال ۹۳ از ابتدا برایم عجیب بود حالات حمید عوض شد
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد
قسمت 77
چند روزی به عنوان خادم در دوکوهه ماندیم گاهی از اوقات حمید را می دیدمکه با ماشین در حال تردد و کمک برای خدمت به زائران شهداست روز سوم که دوکوهه بودیم کاروانی از تهران می خواستند به دیدن حسینیه بچه های گردان تخریب بروند، این حسینیه دو کیلومتری از ساختمان اصلی دوکوهه فاصله دارد، جایی که بچه های تخریب برای آموزش ها و خلوت های شبانه خودشان انتخاب کرده بودند چون هوا گرم شده بود امکان پیاده روی وجود نداشت، با تصمیم مسئولین قرار شد با ماشین زائرانرا به حسینیه تخریب برسانیم من هم همراهشان رفتم.
طول مسیر به خانم هایی که تا حالا دوکوهه را ندیده بودند گفتم: اینجا مثل باند پرواز می مونه، خیلی از شهدا از همین جا از همین ساختمون ها پروازشان رو شروع کردن و نهایتاً توی مناطق مختلف به شهادت رسیدن قدر این چند ساعتی که دوکوهه هستید رو بدونید.
چند دقیقه ای طول نکشید که به حسینیه تخریب رسیدیم، یک جای خلوت بدون هیچ امکانات که ساخته شده بود برای خودسازی بچه های گردان تخریب هنوز هم پشت حسینیه قبرهایی که کنده شده بود و بچه های تخریب شب ها داخل آن می خوابیدند و راز و نیاز می کردند دست نخورده باقی مانده بود. مراسم روایتگری و مداحی که انجام شد دوباره سوار ماشین شدیم و برگشتیم.
ادامه دارد...
#شهیدحمیدسیاهکالی
دیوانه ترین
حالت یک عشق
زمانیست
دلتنگ شوی
کار ز دست تو نیاید..💔
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
شب تون حسینی 🏴
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
مثل خرما به نخیل است ضریحت ارباب
آنکه دستش شده از نخل تو کوتاه، منم... 😭
حسین جااااانم 🖤
یامنتقم
🥀آه برگرد به آن رأس جدا بر سر نِی...
به همان جسم که بازیچه شمشیر شده!
🥀تشنه ذکر اناالمَهدی تو هست حسین
طالب خون خدا، آمدنت دیر شده...
🖤اللهم عجل لولیک الفرج 🖤
🍃آرام جان
امروز چه قدر خسته شدم
از کارهایی که توانم را گرفته و نایم را بردهاند
خستگی از کارهایی که بوی دنیا میدهند
و گویی مجبورم به انجام دادنشان.
از کارهای روزمرّه، راه فراری نیست
چون انسانم و در زمین نفس میکشم
و باید کارهایی را انجام بدهم
که حتّی تو هم انجام میدهی
و پدرانت هم انجام میدادند
ولی شما از آن کارها خسته نمیشدید و من میشوم.
راز خسته نشدن شما این بود و هست
که هیچ کاری را بدون آن که رنگآمیزی خدایی کنید، انجام نمیدهید
و دلیل خستگی من این است
که قدرت رها شدن از جنبۀ زمینی کارهایم را ندارم.
سخت است.
کنده شدن از زمین در کارهای زمینی کرامتی است برای خودش.
کار من نیست.
این را، هم من میدانم و هم تو.
فقط تو و کسی که تو با او دوستی میتوانند
کار زمینی کنند و رنگ الهی به آن بدهند.
خستگی از کارهای زمینی در جان میمانَد.
من گرفتار خستگیهای تلانبار شدهام.
از این همه خستگی خستهام.
با من دوست شو آقا!
شبت بخیر آرام جان!
💫🌟✨
https://eitaa.com/tarigh3