حالا یه ویژگی از پیغمبر ما در تورات شون هست تو همین توراتی که الان هستا
میگن او هر کجا را فتح کند دین خود را وارد آنجا کند دیگر آن نقطه از دست او بیرون نمی رود
این تو تورات شونه یعنی پیغمبر ما اگه بیاد بیت المقدس رو بگیره دیگه محاله بیت المقدس رو از دست اسلام گرفت...
یهودیا جهانی شدنشون از بیت المقدسه، این پیغمبرم اگه بیاد بیت المقدس رو فتح کنه دیگه نمیشه از دستش گرفت...
اگه نشه دیگه الی الابد یهودی ها از گرفتن دنیا مایوس میشن...
پس باید چیکار کنن؟!🤔
باید یه کاری کنن این پیغمبر اگر آمد به قدرتم رسید به بیت المقدس نرسه...
اومدن چی کار کردن بر اساس اطلاعاتی که داشتن نقطه حکومتشو که احتمالی بود شناسایی کردن از اونجا تا خود بیتالمقدس جلوی پیغمبر خاکریز زدن...
آقای فردوسی این هفت تا رو به هفت خان رستم به تصویر کشید این نبرد یهود با پیامبر رو فردوسی در رستم و طرف مقابل تو این هفت خوان میگه پیغمبر اگه از این هفت خوان رد بشه دنیا اصلاح شده...
پیغمبر اکرم ۱۳ سال تو مکه بود کاری نمی تونستن بکنن اومد مدینه موتور شون رو روشن کردن سال دوم بنی قینقاع حضرت رو متوقف کرد...
سال چهارم بنی نظیر...
سال پنجم بنیقریظه...
پایان سال ششم خیبر...
پایان سال هفتم تبوک...
سال هشتم پیغمبر مجبور شد بره مکه رو فتح کنه...
سال نهم موته عملیاتی شد درموته سپاه اسلام شکست خورد سه تا فرمانده عالی رتبه ی پیغمبر شهید شدن جعفر بن ابیطالب، زید بن حارث، عبدالله بن رئوف،
مسلمونا برگشتن سال دهم حضرت تو بازسازی نیرو بود جبرئیل اومد یا رسول الله برو حج رو یاد مردم بده آخر عمرته حضرت حجة الوداع رو انجام داد اومد مدینه...
نیرو داشت مهیا می کرد برن بیتالمقدس موته رو بگیرن پیغمبر از دنیا رفت...
عملیات تأخیری اینا نذاشت پیغمبر به بیتالمقدس برسه...
خب این پیغمبر طبق اطلاعات اونا دوازده تا جانشین داره اولشون علی بن ابیطالب
خب پیغمبر از دنیا رفت علی پرچم رو برداره همونطور که اگه پیغمبر اونجا رو میگرفت دیگه اونجا ازدست اسلام بیرون نمی رفت علی می رفت اونجا رو فتح می کرد اونجا دیگه ازدست اسلام بیرون نمیره...
پس اینا از قبل میدونن این دوازده تا جانشین داره...
ما پیغمبرو حلش کردیم جانشینا رو چه جوری حلش کنیم؟! 🤔
داستان #نفوذ رو طراحی کردن گفتن درون سیستمش نفوذ میکنیم یه نفر رو رشد میدیم میاریم بالا بعد از اون به جای جانشین خودش این به قدرت میرسه...
این جناب ابوبکرو آوردن با دو دستورالعمل:
۱- آقا تو در کنار رسول الله جوری کار میکنی که همه فکر کنن تو دوم اسلامی...
۲- سازمانی رو تشکیل میدی که این سازمان معتقد باشه بعد رسول الله تو باید رئیس باشی...
اومدن شناسایی کردن این مدینه ی امروز (یثرب) اصل اصلش سه قبیله یهودیا اومدن
بنی قریظه
بنی قینقاع
بنی نظیر
اینجا مستقر شدن بعد اوس و خزرجی ها اومدن
۲۰۰ کیلومتر رو به شمال در ارتفاعات خیبر استحکامات زدن
۷۰۰ کیلومتر از مدینه به سمت قدس تو تبوک یهود تیماع رو مستقر کردن
از مدینه ۱۰۰۰ کیلومتر بری جلو به سمت قدس در موته استحکامات زدن
از موته رد بشی (موته ی امروز در شمال اردنِ) مرز اسرائیل با اردن میشه موته
از موته که رد بشی میشه بیت المقدس
از خیبر یه راهی هست میره از جنوب سوریه میره بالا احتمال داره از این جا بیاد، اومدن اینجا کشت و صنعت فدک رو زدن
بنابراین بنی قینقاع، بنی نظیر، بنی قریظه، خیبر، فدک، تبوک، موته
شد چند تا؟! هفت تا...
عملیات تأخیری اینا نذاشت پیغمبر به بیتالمقدس برسه...
خب این پیغمبر طبق اطلاعات اونا دوازده تا جانشین داره اولشون علی بن ابیطالب
خب پیغمبر از دنیا رفت علی پرچم رو برداره همونطور که اگه پیغمبر اونجا رو میگرفت دیگه اونجا ازدست اسلام بیرون نمی رفت علی می رفت اونجا رو فتح می کرد اونجا دیگه ازدست اسلام بیرون نمیره...
پس اینا از قبل میدونن این دوازده تا جانشین داره...
ما پیغمبرو حلش کردیم جانشینا رو چه جوری حلش کنیم؟! 🤔
داستان #نفوذ رو طراحی کردن گفتن درون سیستمش نفوذ میکنیم یه نفر رو رشد میدیم میاریم بالا بعد از اون به جای جانشین خودش این به قدرت میرسه...
این جناب ابوبکرو آوردن با دو دستورالعمل:
۱- آقا تو در کنار رسول الله جوری کار میکنی که همه فکر کنن تو دوم اسلامی...
۲- سازمانی رو تشکیل میدی که این سازمان معتقد باشه بعد رسول الله تو باید رئیس باشی...
میدونید که ابوبکر در مکه تاجر بود، ابوبکر جزو باسوادای مکه بود...
وقتی پیغمبر مبعوث شد تجار و گنده ها هیچ کدوم به پیغمبر ایمان نیاوردن همه با پیغمبر دشمنی کردن هر کسی به پیغمبر گرایش پیدا کرده بود یا جوان بود یا برده...
ابوبکر سن و سال دار، تاجر ، یهو اومد ایمان آورد همه نظرها اول کار به ابوبکر جلب شد!!
موقعی که ابوبکر اومد مسلمون شد ۴۰ سالش بود علی بن ابیطالب ۱۳ سالش بود
شما حساب بکنید تو جمع مسلمونا ابوبکر ۴۰ ساله وارد میشه، علی بن ابیطالب ۱۳ ساله هم وارد میشه کی به علی نگاه میکنه؟!
هیشکی...
همه جلوی پای ابوبکر بلند میشن چون تنها تاجری بود که به پیغمبر ایمان آورد در کنار پیغمبر پول خرج می کرد
حرف میزد همه چشمها به ابوبکر بود جوری که توی مکه همه ابوبکر رو نفر دوم بعد از پیغمبر میدونستن
تا پیغمبر اومد مدینه...!!
ادامه دارد...
دوست داشتن خدا، مثل دوست داشتن یه معـشوقه
نمیشه عاشق معشوقتون باشید و بهش خیانت کنید!
نمیشه عاشق معشوقـتون باشید و بهش فکر نکنید!
نمیشه عاشق معشوقتون باشید و به حرفاش گوش ندید!
نمیشه عاشق معشوقتون باشید و باش در ارتباط نباشید!
چون دلش میگیره ازتون ...
مگه میشه به معشوقتون بگید من عاشقتم ولی... بهت پیام نمیدم، زنگ نمیزنم و نمیام دیدنت...؟!!
به خدا هم باید پیام داد
زنگ زد گاهی
و رفت به دیدارش ...
موقع رفتن به دیدارش باید به بهترین شکل ممکن بریم
همه توجهمون بهش باشه
به هیچ چیزی جز نگاهش نگا نکنیم و به هیچ چیزی جز وصالش فکر نکنیم!
که از نگاهمون عشقـو حس کنه
و دلتنگی هردومون رفع شه.
دقیقا مثل دو تا معشوق ...
پیام دادن همون دعا کردن و قرآن و نماز خوندنه...
اینکه بشینی توی خلوت عاشقانه خودت چند کلمه باهاش حرف بزنی...
پس تو ارتباطت با خدا کم نزار
نزار دلتنگ بشید ،
ک حال زندگیت زار میشه ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدیو | حماس با چه برنامهای به رژیم صهیونیستی حمله کرد؟
🔹 سوال بزرگ درباره جنگ #غزه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃مرحوم اسماعیل دولابی میگفت :
گاهی اوقات با خدا خلوت کنید
نگویید که ما قابل نیستیم، هر چه ناقابل تر باشیم خدا بیشتر اهمیت می دهد
خدا کسی نیست که فقط خوب ها را انتخاب کند!
#پندبزرگان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹@tarigh3
🔸 شهدا و حضرت زهرا(س)
◇ ازبس حضرت زهرایےبود،درعملیات خیبر
اسم گردانش راعوض کرد گذاشت"یازهرا(س)”
دروالفجر۸ شهیدکه شد
ایّام فاطمیه بود...
ترکش خورده بودبہ پهلویش...
#شهیدسیدکمالفاضلی🌷
هدیه به روح مطهرشون صلوات 🌷
#فاطمیه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹@tarigh3
بوی عطر شهادت 🕊🥀
شهادت ۲ پاسدار در سوریه توسط رژیم صهیونیستی
🔹روابط عمومی کل سپاه در اطلاعیهای از شهادت پاسداران رشید اسلام محمدعلی #عطایی شورچه و پناه #تقی زاده حین انجام ماموریت مستشاری در جبهه مقاومت اسلامی سوریه، توسط رژیم صهیونیستی خبر داد.
هدیه محضر همه شهدا صلوات 🌷
🌹@tarigh3
تا زمانی که خدا صبح بیدارت میکنه،
یعنی همچنان برات برنامه داره 🌱
🌹@tarigh3
بعد از جنگ علی با برادرش مغازه کابینت سازی زدند. کار و بارشان خوب بود. در آمد خوبی هم داشت ، بی درد سر. اما ول کرد و رفت منطقه. زن و بچه را هم با خودش برد. با حقوق ناچیز. توی آن گرما بدون هیچ امکاناتی. آن هم با ان بچه مریض.
بهش گفتم” چرا با این وضعیت جسمی و بچه مریض آمدی تفحص؟” گفت” یک وقتی به دستور فرمانده مجبور بودم عقب نشینی کنم و رفقایم را جا بگذارم.
اما الان دست خودم است. می خواهم همسنگرهایم را به خانواده های شان برسانم.
#شهید_علی_محمودوند
🌹@tarigh3
«اِلـٰهی اِنَّ مَن تَعَرَّفَ بِكَ غَیرُ مَجهُول»
خدایا؛ کاری کن منو با تو بشناسن
هرکسی با رفیقش شناخته میشه...
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا در وقتِ نماز شما رو امتحان میکنه!
👳🏻♂ حجت الاسلام راجی
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️نحوه شکنجه ناخن کشیدن در ساواک
دستور پرویز ثابتی به ماموران ساواک برای تجاوز به هما ناطق استاد دانشگاه آریا مهر
پاسخ های عجیب و توهین آمیز شاه به خانم خبرنگار خارجی درباره انواع شکنجه در ایران
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ نودوهفت صدای تیراندازی هرازگاهی شنیده میشد،..😥😢 مصطفی چندبار در
🕌رمـــــان
#دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ نودوهشت
و زیر گوشم شیطنت کرد
_مگه من تو رو دست این پسره نسپرده بودم؟🤨 کجا گذاشته رفته؟😁
🌷مادر مصطفی همچنان قربان قد و بالای ابوالفضل میرفت که سالم برگشته...
و ابوالفضل پشت این شوخی، حقیقتاً نگران مصطفی شده بود..
و میدانست ردّش را کجا بزند که زیر لب پرسید
_رفته زینبیه؟😊
پرده اشک شوقی که چشمم را پوشانده بود با سرانگشتم کنار کشیدم😢 و شیدایی این جوان سُنی را به چشم دیده بودم که شهادت دادم
_میخواست بره، ولی وقتی دید داریا درگیری شده، همینجا موند تا مراقب من باشه!😊
بی صدا خندید..😁
و انگار نه انگار از یک هفته جنگ شهری برگشته..
که دوباره سر به سرم گذاشت
_خوبه بهش سفارش کرده بودم، وگرنه الان تا حلب رفته بود!😂😉
مادر مصطفی مدام تعارف میکرد ابوالفضل داخل شود..
و عذر غیبت پسرش را با مهربانی خواست
_رفته حرم سیده سکینه!😊
و دیگر در برابر او نمیتوانست شیطنت کند که با لهجه شیرین عربی پاسخ داد
_خدا حفظش کنه،😊 شما اهل_سنت که تو داریا هستید، ما خیالمون از حرم حضرت سکینه (س) راحته!😊😇
با متانت داخل خانه شد..
و نمیفهمیدم با وجود شهادت سردار سلیمانی😟 و آشوبی که به جان دمشق افتاده، چطور میتواند اینهمه #آرام باشد.. 🧐
و جرأت نمیکردم حرفی بزنم..
مبادا حالش را به هم بریزم. مادرمصطفی تماس گرفت تا پسرش برگردد..
و به چند دقیقه نرسید که مصطفی برگشت...
از دیدن ابوالفضل چشمان روشنش مثل ستاره میدرخشید..🤩😍و او هم نگران حرم بود که سراغ زینبیه را گرفت..
و ابوالفضل از تمام تلخی این چند روز، تنها چند جمله گفت
_درگیریها...
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ نودوهشت و زیر گوشم شیطنت کرد _مگه من تو رو دست این پسره نسپرد
🕌رمـــــان
#دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ نودونه
درگیریها خونه به خونه بود،.. سختی کارم همین بود که هنوز مردم تو خونه ها بودن، ولی الان زینبیه پاکسازی شده. دمشق هم ارتش تقریباً کنترل کرده،فقط رو بعضی ساختمون ها هنوز تک تیراندازشون هستن.
و سوالی که من روی پرسیدنش رانداشتم مصطفی بی مقدمه پرسید
_راسته تو انفجار دمشق حاج_قاسم شهید شده؟
که گلوی ابوالفضل از غیرت گرفت و خندهای عصبی😏🤨 لبهایش را گشود
_غلط زیادی کردن!😏😎
و در همین مدت سردار سلیمانی را دیده بود که به_عشق_سربازی_اش سینه سپر کرد
_نفس این تکفیری ها رو حاج قاسم گرفته،😎 تو جلسه با ژنرال های سوری یجوری صحبت کرد که روحیه ارتش زیر و رو شد💪 و دمشق بازی باخته رو بُرد!✌️ الان آموزش کل نیروهای امنیتی سوریه با ایران و سردارهمدانی💙 و به خواست خدا ریشه شون رو خشک میکنیم!😎💪
ابوالفضل ازخستگی نفس کم آورده و دلش از غصه غربت سوریه میسوخت که همچنان می گفت
_از هر چهار تا مرز اردن و لبنان و عراق و ترکیه، تروریست ها وارد سوریه میشن😕😐 و ارتش درگیره! همین مدت خیلی ها رو که دستگیر کردن اصلاً سوری نبودن!😐😐
سپس مستقیم به چشمان مصطفی نگاه کرد و با خنده تلخی خبر داد😄🙁
_تو درگیریهای حلب وقتی جنازه تروریست ها رو شناسایی میکردن، چندتا افسر ترکیه ای و سعودی هم قاطیشون بودن. 😐حتی یکیشون پیش_نمازمسجد ریاض بود،😐😏 اومده بوده سوریه بجنگه!
از نگاه نگران مصطفی پیدا بود از این لشگرکشی جهانی ضد کشورش ترسیده.. که نگاهش به زمین فرو رفت و آهسته
گفت
_پادشاه عربستان داره پول جمع میکنه که...
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ نودونه درگیریها خونه به خونه بود،.. سختی کارم همین بود که هنوز م
🕌رمـــــان
#دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ صد
پادشاه عربستان داره پول جمع میکنه که این حرومزاده ها رو بیشتر تجهیز کنه!😞
و دیگر کاسه صبر مادرش هم سر رفته بود که مظلومانه از ابوالفضل پرسید
_میگن آمریکا و اسرائیل میخوان به سوریه حمله کنن، راسته؟😨
و احتمال همین حمله دل ابوالفضل را لرزانده بود که لحظه ای ماتش برد..😥
و به تنهایی مرد هر دردی بود که دلبرانه خندید و خاطرش را تخت کرد
_نه مادر! اینا از این حرفا زیاد میزنن!😊
سپس چشمانش درخشید و از لبهایش عصاره عشقش چکید
_اگه همه دنیا بخوان سوریه رو از پا دربیارن، حاج_قاسم و ما سربازای_سیدعلی مثل کوه پشتتون وایسادیم! 😎اینجا فرماندهی با حضرت زینبِ(س)! آمریکا و اسرائیل و عربستان کی هستن که بخوان غلط زیادی کنن!😎😊
و با همین چند کلمه کاری کرد که سر مصطفی بالا آمد.. و دل خودش دریای درد بود که لحنش گرفت
_ظاهراً ارتش تو داریا هم چندتاشون رو گرفته.
و دیگر داریا هم امن نبود که رو به مصطفی بی ملاحظه حکم کرد
_باید از اینجا برید!😊
نگاه ما به دهانش مانده😳😨😥 و او میدانست چه آتشی زیر خاکستر داریا مخفی شده که محکم ادامه داد
_انشاءالله تا چند روز دیگه وضعیت زینبیه تثبیت میشه، براتون یه جایی میگیرم که بیاید اونجا.😊
به قدری صریح صحبت کرد..
که مصطفی زبانش بند آمد و ابوالفضل آخرِ این قصه را دیده بود که با لحنی نرمتر توضیح داد
_میدونم کار و زندگی تون اینجاس، ولی دیگه صلاح نیس تو داریا بمونید!😊
بوی افطاری در خانه پیچیده..🍵
و ابوالفضل عجله داشت به زینبیه برگردد که بلافاصله از جا بلند شد...
شاید هم حس میکرد
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
.
.🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
زنی به روحانی مسجد گفت: من نمیخوام در مسجد حضور داشته باشم!روحانی گفت: میتونم بپرسم چرا؟ زن جواب داد: چون یک عده را میبینم که دارند با گوشی صحبت میکنند، عدهای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند، بعضیها غیبت میکنند و شایعهپراکنی میکنند، بعضی فقط جسمشان اینجاست، بعضیها خوابند، بعضیها به من خیره شدهاند ...روحانی ساکت بود، بعد گفت: میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟ زن گفت: حتما، چه کاری هست؟روحانی گفت: میخواهم لیوان آبی را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد.
زن گفت: بله میتوانم! زن لیوان را گرفت و دو بار دور مسجد راه رفت، برگشت و گفت: انجام دادم!روحانی پرسید: کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟ کسی را دیدی که غیبت کند؟ کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟ کسی را دیدی که خوابیده باشد؟زن گفت: نمیتوانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد ...
روحانی گفت: وقتی به مسجد میآیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد.
برای همین است که حضرت محمد (ص)فرمود: «مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکزتان بر خدا مشخص شود.
🌹@tarigh3